داستان سکسی تقدیم به شما
با سلام خدمت دوستان. روزها رد میشدو من تو تلگرام با اینو اون دوست میشدم و یه هفته بودم باهاشون بعدم کات میکردم به دلایل مختلف یکی خوشگل نبود یکی اخلاقش خوب نبود و… تا روزگار گذشتو یه دختری اومد تو گروهمون و در مورد فیلم سینمایی و… بحث میکردیم تا چند روز دیگه رفتم پی ویش بدون اینکه متوجه شیم چی شده باهم رل زدیم نه من پیشنهادی دادم نه اون هنوزم برام عجیبه چطور شد نمیدونم اولش خودش رو یه دختره پولدار بالا شهری جلوه میداد منم ک یه زندگی خیلی عادی داشتم و دانشجو بودم یادم رفت من 22 سالمه و اون 20 خلاصه روزگار میگذشتو تا قرار گذاشتیم همو ببینم اولین قرار تو پارک دانشجو بود با کلی استرس همو دیدیم و از هم خوشمون اومد و قرار بعدی شد یک هفته بعد پارک طالقانی و حالا ک ما عاشق هم بودیم یکم تا لب و بوس پیش رفتیم تا برگشت بهم گفت عقد کرده بود و طلاق گرفته من از دختر بودنش پرسیدم گفت دختره و کاری باهاش نکرده رابطه ما هر روز عمیق تر میشد تا صحبت عروسی شد ک ازدواج کنیم و من گفتم خانوادم مشکلی با این موضوع ندارن ک قبلا عقد کردی اما حتما باید بری تست سلامت ک پردت سالمه یا نه دیدم هی پیچوند ک اشکان بابام بفهمه نمیزاره میگه شما به دختره من حرف میچسونید و… دیدم به هر دری میزنه تا نره گفتم اتنا خب قایمکی من تو و مامانم میریم ک باز بهونه اورد شک کردم ک نامزدش پردشو زده باشه و بعد طلاق گرفتن از من اصرار از اون انکار بعد گفتم اگه اینجور نباشه مامانم راضی نمیشه باید تست بدی حتما ک زد زیر گریه من بدون تو نمیتونم من نمیخوام از دستت بدم اشکان ک گفتم پرده نداری و همه چیشو گفت از زندگیش و تمام چیزایی ک از قبل به من گفته بود دروغ بود بعد از اون چندباری هم همدیگرو دیدیم تا اینکه جایی خودندم دختر پسر میتونن اگه دختر باکره نباشه خودشون صیغه محرمیت بخونن و این شد ک خانم شد صیغه ما بعد از اون من درخواست سکس میکردم ولی چون نه من ماشین داشتم نه جایی نمیشد هر دفعه ام جایی رو جور میکردیم بهم میخورد تا پیشنهاد داد ک یه باغچه ای دارن اطراف شهر ری بریم اونجا و من قبول کردم همه چی ردیف شده بود رفتم پیشش یهو همه چی بهم ریخت مامانش زنگ میزد بیا خونه نمیدونستیم چیکار کنیم تنها موقعیتمون امروز بود و اگه نمیشد دیگه تموم بود معلوم نبود تا کی نمیدونم چی شد دیدیم تو راه شهر ری هستیم مامانشم یکسره زنگ میزد و این جواب نمیداد تا رسیدیم با ترس و لرز رفتیم تو.یه الاچیق کوچیک بود رفتیم اونجا و چون فرصتی نبود گفتم سریع در بیار بکنم بریم اما اون میگفت خجالت میکشه هر جور بود شلوارشو دراوردم برای خودمم دراوردم لب تو لب شدیم دکمه های مانتوشو باز کردم لب همو میخوردیم دستمم بردم سمت سینش ک 75 بود و گرفتم تو مشتم یکم ک مالیدم دستمو کشیدم رو نوک سینش دیدم تحریک شد متوجه شدم رونوک سینش حساس کیرمو گذاشتم لای پاش سینشو مالیدم لبه همو میخوردیم تا اینکه گفتم بکنم وقت نیس گفت باشه هن ایستاده کیرم لای پاش بود اومدم بزارم تو کسش نرفت خودش با دست گرفت گذاشت تو یکم فشار دادم سرش رفت تو یه اخخ گفت ولی هرکار کردم نتونستم بکنم ن فقط سرش تو بود و مزه ای نمیداد خوابوندمش رو همون فرشی ک تو الاچیق پر از گرد وخاک بود پاهاشو دادم بالا و کیرمو گذاشتم رو سوراخش فشار دادم با زور رفت تو و باز درد کشید و فکر میکنم راستم میگفت فقط دوبار با نامزدش اونم زوری سکس داشت چون واقعا تنگ بود با هر تلمبه ای ک میزدم میگفت درد داره و نمیذاشت میگفت اروم شه بعد ولی چون وقت نبود من گوش نکردمو تند تند میکردمش و اون داشت میگفت درد میکنه ولی من بی توجه تلمبه میزدم فکر کنم سه دقیقه ای تو همون وضعیت تلمبه زدمو ابم داشت میومد ک در اوردمو ریختم بیرون و سریع لباس پوشیدیم زدیم بیرون در تمام مدت سکس و عشق بازیمون گوشیش مدام زنگ میخورد چون ماشینی نبود پیاده تو زمینای شخم خورده میرفتیم و میگفت درد دارم و از حال داشت میرفت تا پنج دقیقه بعد گفت اروم شد چندتا اس اومد ک اونارو خوندم مادرش گفته بود ک اتنا حق نداری دیگه بیای خونه دیدم زد زیر گریه گفتم چی شد گفت چون خانوادم فهمیدن زنم مدام اذیتم میکنم تاجایی میرم شک میکنن الانم گفت ابرومونو داذی میبری کجایی معلوم نیس همونجا بمون و نیا خونه گرفتمش بغلم ارومش کنم اما نمیشد گفت برم خونه گوشیمو میگیرن اشکان من بدون تو نمیتونم و گریه میکرد دیگه جواب گوشیشو نداد تا مادرش اس داد بیا خونه اتنا جان من عصبی بودم و… یکم اروم شد رفت خونه اما اس داد اشکان منو دارن میندازن بیرون تورو خدا بیام خونتون اما من موندم چی به مامانم بگم این کیه چیکارس سعی کردم ارومش کنم و بگم فردا با مامانت حرف بزن وقتی اروم شد حالا واقعا من موندم چیکار کنم من دوسش دارم و میخوامش اما اصلا شرایط ندارم نه خونه نه کار دیشبو اصلا نخوابیدم نه میتونم عقدش کنم نه میتونم ولش کنم از طرفیم میترسم ک بندازنش از خونه بیرون چون میگفت بعد طلاقش خیلی اذیتش میکنن یا میترسم به کسی بدنش ک به قول خودشون ابروشونو نبره کاش وضعیت خوبی داشتیم میرفتم یه خونه اجاره میکردمو تمام تورو خدا دعا کنید واسمون چون من واقعا میخوامش و بهم ثابت کرد خیلی جاها ک منو میخواد و مثل یه سری از دخترای دیگه نیس. کاش تو این وضعیت مملکت حداقل یه کاری پیدا ک یه تومن بدن بهم ک بتونم یه خونه واسش اجاره کنم اطراف شهر اونجا بمونه و کم کم به کمک هم وسایل بخریم و عروسی کنیم بهش گفتم گفت ببخش ک جهاز ندارم منم گفتم در عوض منم طلا ندارم بهت بدم فقط امیدوارم هم من کار پیدا هم اون بتونیم باهم زندگیمونو بسازیم
نوشته: اشکان

نوشته های مرتبط:
منِ‌ حشری
منِ سزاوار (۳ و پایانی)
منِ سزاوار (۲)
منِ سزاوار (۱)
ممــنوعـه ی مَن
دكتر كار بَلد و منِ عشق سن بالا
آتنا یک فرشته بود
آتنا (۳)
آتنا (۲)
آتنا (۱)
یکبار تجربه آتنا حشری
بدن حق آتنا
داستان خوردن رونای سفید دختر عموم
داستان سکس زن چادریم و دوست کیر کلفتم (۱)
داستان کون دادنم به رضا
داستان جقی شدن من
داستان اولین سکس ام با یکی از بچه های انجمن کیر تو کس
داستان زندگی من و شوهرم (۱)
داستان سکس با خواهرم تو شمال
داستان من و زنم زهرا (۱)
ادامه داستان هانی اوبی
داستان کیر من و کس دختر همسایه
داستان سکس با زن داداش (۱)
داستان زنپوشی و اسلیو شدن من برای میسترس مجازی
داستان سکس من و طلبکار همسرم
داستان عجیب اما واقعی من و بهنام
عشق آرین:داستان نامعقول عشق پسرانه (۵ و پایانی)
داستان کون دادن مملی (۱)
عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۳)
داستان های ناگفته زیر تاریکی
داستان های واقعی از زیر پوست یک شهر کوچک
داستان کونی شدن من
داستان زن من و مهدی
داستان من و زن دایی الهام
داستان صوتی سکسی انجمن کیر تو کس چاره ساز شد
شروع داستان جدید
داستان عشق ممنوعه من و حسن 💔 (۲)
داستان عشق ممنوعه من و حسن 💔 (۱)
داستان یک خیانت
ایلیا و داستان عجیب باشگاه
داستان من و خواهرم
داستان افشین و مریم (۴ و پایانی)
منم و تو میشیم یه داستان کوتاه
داستان های من میلاد پسر دایی کونی
داستان رنگین کمونی یک ترنس
داستان سکس عجیب من و …
داستان غمگین من با دختر افغان
خواندن این داستان جرم است! (۱)
این داستان یک اشتباه است
داستان منو دوست دخترم مینا بعد ۲۰ سال
داستان سکسم با شوهرم و خریتم
داستان کونی شدنم
داستان سکسی ضربدری
داستان کیر بلند سفیدم
یک داستان فانتزی
داستان دروغی دیگر (۲)
این یک داستان نیست
داستان ساک زدن های من (۲)
داستان زندگی من
داستان منظوم خسرو و فرهاد
داستان یک برده کونی
داستان خاطرات انگلیس
داستان گی من و پسر همسایه
داستان گی با بچه پرو
داستان شیدا خانم خواهر زنم
داستان سمانه
داستان های الهی از آسمان (۱)
داستان کون دادنم تو خونه باغ
داستان جنده کردن ما
داستان کردن کونم و ماجراهاش (۲)
داستان زیر کیر رفتنم
کصشری با مضمون داستان علاالدین
داستان شیوا مامانی شیطون (۱)
داستان کونکونکی من و مهرداد
چند داستان كوتاه گى (٢)
داستان تخیلی دلربا
داستان خاله ام و مرد غریبه
داستان مستی (۱)
چند داستان كوتاه گى
داستان خواهرم: فرار از جهنم قم
داستان گی شدن من
داستان انگشت شدنم
داستان زندگی ستاره (۲)
داستان جنده کردن زنم
داستان من و نیلوفر
داستان بردگی من
داستان کون دادن من به امین
داستان ساک زدن های من (۱)
داستان کس دادن من
داستان اولین لز من
داستان ارباب و دختره برده (۱)
داستان های اراس (۱)
یک داستان نوستالژیک با مهسا
دو روز در شمال (داستان گی گروهی من)
داستان سکسی مامان ناهید (۱)
داستان کوتاه : ذهنیات من (۱)
داستان سکس من با زن همسایه (۱)
داستان عشق
نگاه (داستان گی عاشقانه) (1)
داستان کونی شدن آدیناژ
داستان سکس با زندايی جونم
داستان زنانه پوشی من
داستان گی من با یه مرد کون باز
داستان یک شب سید علی
داستان گی من و علیرضا
داستان سکسی مامان مهربون
داستان سكس ضربدري سارا (1)
داستان تلخ زندگی من
داستان های مردم دهکده بان تامب (1)
داستان کهن (1)
من همه رو کَردم … (انتقادی به داستان نماها)
داستان کونی شدن من بدبخت
داستان من و مامانم تو سونا
يه داستان نيمه واقعی (1)
داستان من و مامان
داستان سکس من و سودابه
داستان یک زندگی عادی
داستان همجنسگرایی
اين داستان سکسي نيست!
داستان هاي شراب…(2)
یه داستان کاملا خیالی (2)
داستان هاي شراب…(1)
اسم داستان بر عهده ی شما (1)
داستان زندگی پری
داستان بی نهایت (6)
داستان بی نهایت (2)
داستان بی نهایت (1)
طرز تهیه داستان سکسی (طنز)
داستان سکس آرش و شیرین
داستان های سکسی و دردناک مامانم
فقر و فحشا (داستان بلند)
داستان کون دادنم به اردشیر
داستان مرگ عشقم (۲)
داستان سکس قهوه تلخ (طنز)
داستان کلیشه ای
داستان من و آبجی میترا
داستان لز بودن من (۲)
داستان لز بودن من
داستان واقعی من و مریم
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام سپیده خانم زن آقا مرتضی
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زن عمو معصومه
داستان اولين و آخرين عشق قسمت چهارم
داستان اولين و آخرين عشق قسمت ششم
واین داستان ادامه دارد …
داستان سكس سفر دبي
داستان سكس امير و مامان آيدا2
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زن42ساله پسر عموم
داستان سكس برداشتن بكارت
داستان سكس اميرسكسي2
داستان سكس مينا

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *