این داستان تقدیم به شما

سلام من سینام 25 سالمه خواهرم سمانه 20سالشه از بچگی خیلی دوسش داشتم چند باری هم تو خواب که بود خیلی آروم دستمالیش کرده بودم ولی خیلی کم چون بچه بود هنوز مدرسه نمی‌رفت بیشتر از رو کنجکاوی بود هر چی بزرگتر شد خوشگل تر شد ولی من دیگه می‌ترسیدم تو خواب باهاش ور برم که یهو بیدار نشه داستان از اوجا شروع شد که ما یه باغ کوچیک در حد ده تا درخت اینا تو رودهن گرفتیم و تجربه باغ داشتنم نداشتیم اونجوری لاکچری هم نبود که بخوایم سرایدار بگیریم واسش پنجشنبه همگی میرفتیم تا جمعه اونجا بودیم آب می‌دادیم درختارو تابستون پنج سال پیش بود که یه جمعه نتونستیم بریم یکی دو روز بعد بابام بهم گفت برو باغ درختارو آب بده بیا ده روزه آب نخوردن منم به خواهرم گفتم میای باهم بریم گفت آره دوتایی رفتیم اون موقع 15سالش بود حدوداً تو راه از یه وانتی یه هندونه هم گرفتم رفتیم باغ شلوارک پوشیدم شروع کردیم درختارو آب دادن ظهر بود تقریبا که سمانه هندونه رو آورد تو حیاط خوردیم گفتم زیاد نخور برگشتنی شاشت میگیره اسیر میکنی منو خندید گفت نگران نباش دوساعت تا خونه راهه نگر میدارم خودمو یه ساعت گذشت یهو اومد گفت تو خیلی بی معرفتی گفتم چرا؟ گفت اصلا منو بوس نمیکنی فقط عید و تولدم گفتم خوب بیا بوست کنم
 
لپشو بوس کردم گفت اینجوری نه بوس حسابی گفتم حسابی دیگه چیه گفت بیا تو خونه بگم بهت رفت منم شیلنگ انداختم پای درخت رفتم تو دیدم خوابیده رو تخت گفت بیا دراز بکش خسته شدی منم که از خدا خواسته رفتم پیشش خوابیدم یهو لبشو گذاشت رو لبم چند ثانیه رو لبم بود و برداشت چند مین هیچکدوم حرف نمیزدیم ولی قلبم داشت از دهنم میزد بیرون یهو گفت نشونم میدی؟ گفتم چیو؟ گفت همونی که باهاش جیش میکنی رو گفتم خجالت بکش زشته احمق گفت زشت نبود بچه بودم دست میکردی تو شورتم شبا؟ گفتم چرند نگو پاشدم برم دستمو گرفت گفت میخوام ببینم چی بود شبا مالیده میشد به کونم منم گفتم هرچی باداباد دراز کشیدم گفتم خودت درش بیار ببینش تا دستش آورد جلو گفتم ولی یه شرط داره گفت چی؟ گفتم منم باید ببینم به چی دست میزدم خندید کیرمو از رو شلوارک گرفت دستش نفسم بند اومده بود یکم مالید شلوارمو در آورد از رو شورت می‌مالید دیگه قشنگ راست کرده بودم منم دستمو گذاشتم رو کونش نازش میکردم گفت دربیارم شورتتو؟ گفتم هرکاری میخوای بکن حرف نزن شورتمو در آورد گرفت جلو صورتش بو می‌کرد با یه دستشم تخمامو می‌مالید منم چشامو بسته بودم یهو دیدم خیس شد کیرم دیدم بله کردش تو دهنش بهترین حس دنیا بود منم شورتو شلوارشو کشیدم پایین کصش خیسه خیس بود آروم میمالیدم پاشد اومد روم 69 یه کص سفید با یکم موی بور گذاشت جلو دهنم منم شرو کردم به لیس زدن کونشم لیس میزدم انگشتم کردم تو کونش

 
 
انقد تنگ بود که انگشت زوری میرفت توش یکم فرو کردم نوک انگشتم خورد به قسمت گرم و داغ توی کونش انگشت تو کونش تکون میدادم با کونش بازی می‌کردم انقد حال کردم که نفهمیدم کی آبم اومد همش تو دهنش خالی شد گفتم بکنم تو کونت؟ گفت کرم نداریم اینجا گفتم برو از یخچال کره بیار یه تیکه کره کردم تو کونش با انگشت با سوراخش بازی می‌کردم جا باز کنه دوتا انگشتم تو کونش بود گفت بسه دیگه بکن آروم کیرمو چسبوندم به سوراخش سرشو کردم تو که جیغ زد گفت درش بیار انقد دردش اومده بود گفت نمیتونم بیا بازم میخورم واست خلاصه یه ساک دیگه واسم زد از اون به بعد تا تنها می‌شدیم باهم حال میکردیم ولی کون نمیتونست بده تا دیپلم گرفت گفتم شیرینی چی میدی؟ گفت کون میخوام بدم بهت شده بمیرم از درد میدم بهت همون روز کونش گذاشتم البته با کلی گریه و زاری الانم هنوز باهم سکس میکنیم این داستانم باهم نوشتیم ینی من نوشتم اون داره تخمامو میماله خیلی دوست داره تخممو. امیدوارم خوشتون اومده باشه الان کیرم تو دست خواهرمه

 
نوشته: سینا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *