این داستان تقدیم به شما
سلام
این داستان برمیگرده به سال ۹۱ که من ۱۴ سالم بود ما رفتیم روستامون تعطیلات بود چند روزی بمونیم پدربزرگ و مادربزرگم اونجا میمونن کل سال خلاصه رسیدیم روبوسی و اینا پدر بزرگم یعنی پدر پدرم مادرمو بغل کرد روبوسی اولین بار بود صمیمیت پدربزرگمو میدیدم با مادرم اسم مادرم سمیراس و ۳۳ سالش بود قد ۱۷۳ وزنشم ۷۵ یه کون تپلم داره پستوناشم تقریبا ۸۰ اینا میشه و سفید مثل برف پدر بزرگمم قد بلند داره و فیزیک خوب اسمشم فریدونه ۵۳ سالشم هست خلاصه بریم سراغ داستان روز بدش چون شهر از روستامون دور بود باید کیلومترا میرفتی تا به شهر برسی تا خرید کنی مادربزرگم و بابام گفتن ما میریم شهر خرید منم گفتم میام باهاتون بابا که رفتیم جلو در منصرف شدم و نرفتم رفتم لب چشمه یکم چرخیدم و برگشتم خونه گفتم یواشکی برم سمیرا جون و بترسونم چون فک میکرد رفتم اروم وارد حیاط شدم دیدم با پدر بزرگم تو بالکن فریدون نشسته بودو مادرم داشت لباس پهن میکرد مامان سمیرام یه دامن بلند پوشیده بود تا مچ پاهاش و یه آستین بلند حسابی ام آرایش کرده بود و رژ لب قرمز یه دفعه یه لنگه جوراب از دستش افتاد رو زمین خم شد جوراب و برداره یه دفع دیدم فریدون دست به کیر گفت سمیرا همونجوری خم بمون مادرم تعجب کرد گفت چرا آقاجون گفت اگه ناراحت نمیشی میخوم باسنتو دید بزنم و یکم دستمالی کنم چون خیلی وقته دوست دارم دست بزنم شوهرتم رفته شهر حالا حالا نمیان مادرم سریع صاف شد گفت این چه حرفیه آقاجون شما مثل پدر منید چرا این فکر و کردید فریدونم گفت بالاخره منم مردم دلم میخواد فقط بزار دست بزنم بهش عروس خوشگلم که یه دفعه مامان سمیرا قبول کرد به صورت داگ استایل خوابید و سینشو چسبوند رو زمین و حسابی کون تپلش رو هوا بود
فریدون یه دستش رو کیرش یه دستشم از رو دامن رو کون #سمیرا هی میمالید میگفت پسرم چه کونی میکنه مادرمم هیچی نمیگفت بد یکم مالیدن سمیرا گفت تموم نشد آقاجون فریدونم گفت آخه اینجوری نمیشه باید اندامتو ببینم و بدون لباس دستمالی کنم که سمیرا با یکم تاخیر گفت باشه ولی بریم تو اتاق معلوم بود حشری شده بود بد خلاصه پاشدن و رفتن اتاق خواب اتاق خوابم چون پنجره داره از بالکون داخل کاملا مشخصه فریدون گفت عروس خوشگلم لخت شو نترس فقط دست میزنم شروع کرد به لخت شدن وای یه بدن سفید پستون خوش فرم و کون بزرگ کصشم تپل و گوشتی بود بچه بودم ولی حالم خراب شده بود بد پدربزرگم لخت شد دوباره به صورت داگ استایل خوبید فری کیرش تغریبا ۲۰ سانت نمیشد یکم کوچیکتر بود داشتت جغ میزد و کون مامان سمیرارو میمالید بد رفت سراغ کصش انگشت میکرد تو اول یه انگشت و تا سه انگشت اه و ناله سمیرا در اومد میگفت زود باش آقاجون تموم کن که فری به سمیرا گفت بلند شو دراز بکش رو تخت خوبید رو تخت و فریدون زانو زد رو زمین کص به اون خوشگلی سی سانت با صورتش فاصله داشت یهو شرو کرد لیسیدن دیگه سمیرا خودشو ول کرد بود میگفت آره بلیسش بخور تند تند زبونتو فرو کن تو کصم بد چند دقیقه لیسیدن بلند شد گفت عروسم نوبت تو بخوری وای چه ساکی میزد براش زبونشو رو کیر فری میچرخوند بد این که حساابی خیس کرد برگردوند سمیرا رو شروع کرد به کردن صدای شالاب شالاب اتاق گرفته بود و اه ناله ی سمیرا فری ام فقط میکرد بد چند دقیقه گفت گشاد شده کصت عروس که سمیرا گفت کیر پسرت بزرگه آقاجون که فری گفت وایسا الان میام رفت بیرون و اومد با روغن زیتون که گفت برگرد گفت مگه خیس نیس روغن و میخوای چی کار گفت باید از سوراخ کونت بدی بکنم
مادرم زود بلند شد گفت من تاحالا از کون ندادم درد میاد نمیتونم که فری یه چک سکسی در کونش زد گفت بخواب درد نداره روغن میزنم اول یکم با زبونش با سوراخ کون ور رفت بد روغن و مالید به کون سمیرا وای چه برقی میزد لامصب یکمم زد به کیرش و آروم آروم شروع کرد به فرو کردن که نمیرفت یواش یواش اول سرش رفت که یه جیغی کشید سمیرا و شرو کرد به گریه کردن فری ام تند ترش کرد و هی چک سکسی میزد و سمیرا ام گریش بیشتر میشد بد یه ربع کرد کون سمیرا جونم گفت آبم داره میاد و ریخت و کون خوشگلش و ولو شدن رو تخت راستش منم دلم خواست بدم و هنوزم کونم بود بود میکنه
پایان
نوشته: کون #بودبودی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید