این داستان تقدیم به شما
من اسمم علی ۳۲ سالمه توی یکی از شهر #کوچیک زندگی میکنم.یه شب تازه خوابیده بودیم که #گوشی خانومم زنگ زد #ناشناس بود گفتم جواب بده جواب داد ولی طرف ساکت بود .قطع کرد .دوباره زنگ زد گفتم بده به من ،دیدم یه زن با صدای آروم گفت سلام جیگر .من قطع کردم شمارشو حفظ کردم.به خانومم گفتم مزاحمه خاموش کن گوشیتو.فردا نزدیکای ظهر بیرون گفتم بزار یه زنگ بزنم بهش.زنگ زدم یه زن با صدای دخترانه جواب داد .گفتم دیشب زنگ زده بودی کاری داشتی .با یه خنده ای گفت نه بابا دوستام بودن گوشیم دست اونا بود داشتن مزاحم میشدن. ببخشید. گفتم اشکالی نداره.من که ناراحت نشدم .دیدم بدش نمیاد از #لاس زدن،گفتم میتونم باهات دوست بشم ،گفت مجردی ،گفتمنه متاهلم ،گفتم تو چی ،گفت من #طلاق گرفتم.گفت باشه .فرداش دوباره تکزد تلفنی صحبت کردیم از این ور اونور گفت دروغ گفتم هنوز طلاق نگرفتم ولی جدا زندگی می کنم ،یه خونه گرفتم ودر حال طلاق گرفتن هستم.
بعد از کلی حرف زدن چند بار در روز گفت علی دوست دارم می خوام ببینمت .چون یه خونه نزدیک خالش اینا گرفته بود و مذهبی بودن با خاله و بچه هاش بیرون میرفتن .گفت بیا پارک ببینمت رفتم دیدمش از دور ولی نشد حرف بزنیم چون پیش خالش اینا نمیشد .الهه یه دختر چادری و قد بلند وسفید با چشمانی درشت ودر کل خوشگل بود نسبتا.بعدش رفتم دوباره تلفنی حرف میزدیم توی حرفاش میگفت دوستت دارم بوسم میکرد قربون صدقه همدیگه میرفتیم.بعدش صحبت به سکس کشوندیم گفت علی من توی سکس خیلی حشریم می گفت با شوهرم هر مدل سکسی میکردم روی مبل روی تخت کف اتاق داگی و… کلا این الهه خانوم خیلی داغ بود .چند مدت بود سکس نداشت .بهم میگفت با کیرت جق بزن صدای شالاپ شلوپشو بشنوم منم اینکارو میکردم تلفنی اونم آه و ناله میکرد پشت تلفن .میگفت قربون کیرت برم .دوست دارم زیرشکمم بالش بزاری کوسم بیاد بالا بعد کیرتو بکنی وهی #تلمبه بزنی اینا رو میگفت و پشت تلفن با کوسش بازی میکرد و منم دیوونه میکرد.تا حالا زنی اینقدر حشری ندیده بودم.می گفت دوستت دارم بیا صیغت بشم با خیال راحت سکس کنیم .ولی نمیشد شهر ما کوچک بود زود تابلو میشد.یا مدت گذشت با همین تلفنای سکسی و ابراز علاقه هر دومون قبول نمیکرد سکس کنیم.بالاخره یه شب که خانومم اینا تهران رفته بودن خونه خواهرش. باهزار زحمت #الهه راضیش کردم به سکس.ساعت ۳ نصفه شب رفتم خونش .البته کمی استرس داشتم .بالخره رسیدم به اون آدرس دیدم یکی درو باز کرده آروم با دستش اشاره کرد گفت بیا تو.رفتم تو … در و بستم آروم بغل کردیم همدیگرو .بعد رفتیم اتاق خواب چراغ اتاق رو روشن کرد رختخواب پهن کرده بود.داشتیم همدیگرو نگاه میکردیم داشت میخندید گفت علی بالاخره همدیگرو از نزدیک دیدیم .یکم حرف زدیم از زندگیش گفت عکسای آلبومشو نشون داد از سختیایی که کشیده بود گفت.
بهش گفتم بیا دراز بکشیم من خستم.روی تشک کنار هم دراز کشیدیم آروم صورتشو گوشاشو لمس کردم بعد لباشو بوسیدم شروع کردم به خوردن لباش و زبونش اونم لبای منو میخورد.بعدش دستمو بردم به سینه هاش ،خیلی کوچیک بود دخترانه بود با این که یه بچه زاییده بود.تاپشو درآوردم سینه هاشو خوردم خیلی حشری شده بود چشاش خمار شده بود می گفت علی بسه دیگه.لخت شدم گفتم تو هم بخور مال منو. کیرمو با دستش گرفت تف زد دستاشو با تخمام وکیرم ور میرفت بعد کیرمو شروع کرد به ساک زدن دیوونه شده بود م از حشر.دهنش خیلی داغ بود.بعدش همه جاشو خوردم .دوست نداشت کوسشو بخورم .بعد کیرمو کردم تو کوسش آخ خیلی داغ بود کوسش، یه ربع کردمش تلمبه زدم همش ناله میکرد .بعد آبم اومد ریختم رو شکمش .با شالش آبمو پاک کرد .یه کم بغل کردیم همدیگرو بوسش کردم .چند تا رانی موقع اومدن خریده بودم .خوردیم .خطری بود بیشتر موندن.خدافظی کردم زدم بیرون ماشینو چند تا کوچه اونورتر گذاشته بودم سوار شدم رفتم خونه. یه چند روز دیگه باهم حرف زدیم ولی دیدم نمیشه خطرناکه توی شهر کوچک رابطه با یه زن متاهل و بدتر اینکه خودم هم متاهلم. تمومش کردم رابطه رو ……
ممنون که تا آخر خوندین.
نوشته: علی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید