این داستان تقدیم به شما
سلام
اسمم #پرنيا ست و ۱۵ سالمه
ميدونم بچم ولی براي كاري ديگه اي اينجام
پس لطفا قضاوت بيجا نكنين
تو خانواده اي بزرگ شدم كه وضع مالي خوبي داريم و هيچوقت #حسرت چيزيو نداشتم و هيچ مشكلي نداريم نه #طلاق نه مشكل #مالي نه والدين بد سرپرست هيچي!
يه #خواهر بزرگ تر دارم ٧ سال بزرگ تر كه هيمشه سركوفتشو ميخورم !بگذريم؛
قضيه تقريبا از هفت سالگي شروع شد…
با وقتي ميرفتم دستشويي اب و با فشار ميگرفتم رو خودم تا يه جوري شدم حتي نميدونستم موضوع چيه؟!!
كم كم يه #عادت شد و هميشه اين كار و ميكردم نميدونم دقيقا از كي ولي بعد از مدتي دست جايگزين اب شد
باور كنين من نميدونستم دارم چيكار ميكنم فقط برام يه عادت بود. يه عادت بد؛
اين كار هر شب موقع خواب ميكردم ، مادر پدرمم خيلي پيگيرم نبودن
از ده سالگي گوشي دستم بود اما كار اشتباهيي نميكردم چيزي نميدونستم كه بخوام اشتباهي بكنم
تا همون سال يه دوست جديد پيدا كردم و به اصرار هاي اون اينستا دانلود كردم
همين موقع ها بود كه اختلاف نظرام با خانودم شروع ميشد
پدر من شاعره و تو رشته ي خودش موفق كتاب خيلي ميخوندم و كم كم منم به نوشتن رو اوردم اما مامانم فكر ميكرد اين كارا مانع درس خوندنم ميشه
مسخره بود من مدرسم ماهي يه بار ازمون برگزار ميكرد و من هميشه جزو پنج نفر اول بودم اما اولين باري كه شعري نوشتم از همه قايم كردم يه جورايي ميترسيدم
هدفمند شده بودم و ميخواستم در اينده ادبيات بخونم البته اينو فقط دوستام ميدونستن تا روزي كه مامانم هم فهميد
قيامتي تو خونه بود و از اون روز ب بعد مامانم هر چند وقت يه بار بهم تيكه مينداخت و #اعصاب منو خورد ميكرد
در اين بين تازه فهميده بودم سكس چيه و دوستم كلي فيلماي سكسي برام ميفرستاد
در بين اين فيلما فيلمي رو ديدم كه دختر تند تند دستشو رو كسش ميكشيد و وقتي از دوستم پرسيدم تازه فهميدم چه غلطي ميكردم اما نميدونم چرا ولش نكردم
بابام شاعر بود اما مدرك ادبيات نداشت براي همين رفت دانشگاه و بعد از مدتي معلوم شد كه با يكي از همكلاسي هاي خانومش چت ميكرده
هر روز تو خونه دعوا بود و تنفر مامانم منم از ادبيات بيشتر شده بود
تو اين مدت بيشتر خود ارضايي ميكردم يه جورايي ميخواستم فكرمو از اين قضايا دور كنم
اينا گذشت و گذشت تا وارد ١١ ساگي شدم اينجا بود كه خواهرم تهران دانشگاه قبول شد و سر كوفتا بيشتر
سال هفتم يعني امسال كه رسيدم تو چند تا مسابقه شركت كردم و مقام اوردم و اينا مساعل بدتر ميكرد و خود ارضايي هاي منم بيشتر ميشد كم كم دارم كنار ميزارم
خب حداقل ميخوام سعي كنم كه كنار بزارم
دليل اين كه اينا رو اينجا مطرح كردم درخواست كمك و پيشنهاد براي ترك اين عادت بد از طرف شماست دوستم میگه باید یه کیر بره تو کسم تا این عادت رو بذارم کنار ولی آخه به کی میتونم اعتماد کنم خیلیم دلم کیر میخواد به نظرتون برم تو خیابون یکی منو ببره بکنه؟ دوستم میگه پول هم در میارم ولی میترسم چون به كسي نميتونم اعتماد کنم.
نوشته: کوس خیس کوچولو
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید