این داستان تقدیم به شما
سلام جیگرا من یه خواهرزاده دارم که دو سال از خودم بزرگتره . من ۲۴ سالم اون ۲۶ سالشه . من حسینم اون #سهیلا . سهیلا متاهله و سه بچه سه سالم داره .قدش ۱۶۰ سینه هاش هفتاده . قبلا ک شیر داشت ۷۵ میشد. کونشم نسبت به قدش بزرگه بزرگ نیست ولی بزرگ دیده میشه . شوهرش نظامی ۲۴ ساعت خونه و ۱۲ ساعت سرکار کلانتری . این موضوع مال پنج دی ماه همین امساله (۹۸) که بحساب چهلم کشته شده های آبان بودو شوهرشم شیفت بود واسه اینکه یموقع کسی اختشاش نکنه . چند شب قبلش خونه ما بودن دستگاه پلی استیشن مونده بود خونمون قرار بود ببرم بدم بهشون . ساعتای ۱۲ شب بود رفتم در خونشون زنگ زدم به شوهرش گفتم بیا پایین بگیر گفت من شیفتم خودت ببر بالا بذتر خونه . منم رفتم بالا . سهیلا رو تختش اتاقشون نشسته بود با گوشیش ور میرفت . بچشم تو حال خواب بود . سهیلا یه شلوار لی تنگ و تیشرت آستین کوتاه تنش بود . منم رو مبل نشسته بودمو خبر اخوال میکردیم . منو صدا کرد برم تو گوشیش کلیم خنده دار نشون بوده منم رفتم کنارش نشستم دیدم . تا اونجا اصن نه من نخ اون هیچ فکر بدی روی هم نداشتیم به هیچ وجه . بعد همینجور گوشیش نگاه میکردیم اصلا یهو تو چشم هم نگاه کردیم چند ثانیه طولانی نمیدونم چیشد بلند شدم در اتاقشون بستم خودم ولو کردم روی سهیلا اونم ک نشسته بود با سنگینی #دراز شد رو تخت . منم شروع کردم بوس کردن لپاش و لباشو گردنش همینطور از رو لباس خودمو عقب جلو میکردم میالیدم بهش . قشنگ #کیف میکرد بوسش میکردم .
یکی دو دقیقه همین جوری میکردم بلند شدم شلوار دکمه و زیپش باز کنم یذره اندازه ایی ک کیرم فقط دربیاد باز کنم اونم دکمه و زپیپ شلوارش باز کرد با شرتش یکم داد پایین منم منم از خدا خوااسته کیرم تف زدم گذاشتم رو درز کسش فشار دادم رف تو . فقط نصف کمتره #کیرم رفت تو . چون هم کیرم کوچیک بود هم اینکه من شلوار #شرتم در نیاورده بودم اونم شلوار شرتش درنیاورده بود بیشتر از این نمیرسید . خلاصه همونجوری سه چهار دقیقه میزدم تک کسش با یه دست رونای سفیدشو و کونشو میمالیدم تو دستم میگرفتم بایه دستمم سینشو میمالیدم چه لبایی ازش میگرفتم . بعدش دیدم از کونم منو به طرف خودش فشار میده بیشتر بره تو منم بلند شدم شلوار و شرتشو دراورم مال ال خودمم شلوار شرتمو در اوردم. اون دستش دراز کرد از تو کشو میز کنار تختی از کاندوم های خودشون در اورد منم کشیدم رو کیرم بعد تیشرتشم دراورم. زیرش تاب مشکی داشت نصف بیشتر سینه هاش بیرون بود . پاهاش قشنگ عین پروانه باز کرد منم کیرم گذاشتم رو #کسش فشار دادم رقت تو یه اه بلنده کشید گفت جونم . قشنگ محکم همو بغل کردیم لب و بوس و گردنش لیس میزدم و دیگه کیرم تا ته میرفت تو کسش با یه دست رون و کونش میمالیدم با یدستمم سینه هاشو از زیر تابش دراورده بودم میمالیدم همینجوری حال میکردیم بهش میگفتم جونم کیرم الان تو کس خواهرزاده متاهلمه یعنی الان کیرم تو کس توهه سهیلا میگفت اره خب توهم سهم داری دیگ #دایی جوونم تو حال کن عزیزم . گفتم یعنی دوسم داری؟ میگفت اره جانتو بشم من . همونجاها آبم اومد. اون ارضا نشد روی بدن سفید و نرمش ولو بودم .
بعدش لباسامون پوشیدیم رفتیم تو حال گفتم امشب پیش ما باش تنهاییم به شوهرش زنگ زد گفت حسین اینجا هست خواستی اضافه کار وایس وایسا . اون کنار بچش خوابید منم اونطرف خوابیدم . فک نمیکردم یه روزی سهیلا رو بکنم . از اونجا ک تو چشای هم نگاه کردیم تا اونجا ک لباس پوشیدیم اومدیم تو حال کلش همش #بیست دقیقه نشد . ۱۲ و نیم شروع کردیم پنج دقیقه به یک بود دیدم ساعتو داشتیم میخوابیدیم .اینجا تموم نشد اصل کار ساعت پنج دقیقه یه پنج صبح بود ک سهیلا از خواب پرید تا هفت صبح به هفت روش سامورایی کردمش…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید