این داستان تقدیم به شما

تابستون پارسال با دوتا از رفیقام بلیط گرفتیم و رفتیم #ترکیه، البته تور نگرفتیم شخصی رفتیم، رسیدیم استانبول #هتل گرفتیم، قرار بود سه روز استانبول بچرخیم و عشق کنیم بعدم بریم #آنتالیا و چندروزی هم اونجا کص چرخ بزنیم. روز اول تو خیابون #استقلال میگشتیم و به کص و کون ملت تیکه مینداختیم، من فندکمو جا گذاشته بودم هتل دوستامم که سیگاری نبودن، لنگِ آتیش بودم دیدم سه تا دختر دارن سیگار میکشن، ترکیه از هر ده‌نفر آدم یازده‌نفرشون #سیگار میکشن، دوستام رفتم داخل مغازه خرید کنن و منم رفتم کنار این دخترا، تازه میخواستم خودمو آماده کنم که به انگلیسی ازشون طلب فندک کنم دیدم دارن فارسی حرف میزنن، همونجا شاخکام تکون خوردن یه حسی بهم گفت مخشونو بزن، سلام علیک کردم و خیلی محترمانه ازشون خواستم فندک بدن تا سیگار آتیش کنم، یکیشون که مدام منو نگا میکرد گفت از کجا فهمیدی ما ایرانی هستیم که فارسی صحبت کردی؟ گفتم خوشگلترین دخترا ایرانی هستن و هرجا که دختر خوشگلی باشه قطعا ایرانیه ( اینو واسه مخ زدن گفتما جدی نگیرید شما) همون دختره که چشمش منو گرفته بود یه ذوووقی کرد و گفت وای ممنوون، راستی شما اسمتون چیه؟ خودمو معرفی کردم و ازشون خواستم اونام اسمشونو بگن، شروع کردیم به گپ زدن و اینکه برنامتون چیه و قراره چندوقت استانبول باشید. یکیشون گفت ما واسه تفریح نیومدیم، درواقع یک ساله اینجاییم، با تعجب گفتم یک سااال!!؟ گفت آره درخواست #پناهندگی دادیم به سازمان UN ( یو اِن ).
یه چیزایی درموردش شنیده بودم خلاصه بازم از خودمون گفتیم و گپ زدیم، دوستام دیگع داشتن میومدن که گفتم من باید برم اگه میشه شمارتونو بدید که این چندروزی که ما استانبول هستیم باهم باشیم، همونی که از اول منو دید میزد زودتر از بقیه شمارشو داد، تشکر کردم و ازشون جدا شدم رفتم پیش دوستام. رفیقم گفت چیه خندونی؟؟ نکنه باز مخ زدی؟ گفتم اره مخ زدم چه مخی
گشتیم و خرید کردیم و مشروب زدیم و عشق و حال، اخرشب خسته کوفتع برگشتیم هتل. وصل شدم به wifi هتل و تلگرام چک کردم دیدم دختره تل داره و آنلاینه، سریع پیام دادم و به خاطر عکسم رو پروفایلم منو شناخت و جوابمو داد. قرار بود کلا سه روز استانبول بمونیم به همین خاطر زیاد وقت نداشتم بخوام مخشو بزنم باید سریع دست‌بکار میشدم، همون شب اول چتمونو سکسی کردم و بهش اطمینان دادم دوستام چیزی نمیدونن ازین قضیه. خلاصه کلی چت کردیم و وویس دادیم باهم صمیمی شدیم گفتم کاش امشب پیشتون بودم اونم گفت اره واقعا کاش اینجا بودی، گفتم خوب میتونم بیام مشکلی نیس که، گفت میای واقعا؟؟ گفتم اره بابا فقط آدرسو بفرست بقیش بامن. آدرسو داد رفیفام خواب بودن. از هتل زدم بیرون یه تاکسی گرفتم آدرسو بهش دادم و ازش خواستم منو به مقصد برسونه البته به زبان انگلیسی. یه ربع بعد رسیدیم تو کوچشون، زنگ زدم به گوشیش گفتم رسیدم، دوسه تا خونه بالاتر در واشد دختره اومد بیرون رفتم سمتش دستمو گرفت برد تو خونه. منکه این‌همه سابقه کص کردن دارم وقتی این سه تا خانومو دیدم قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن. تیپ فوق‌العاده سکسی فضا سکسی مشروب وسط اتاق و …
بدونه مقدمه دختره پرید بغلم لب میگرفت و عضله‌هامو نوازش میکرد، اون دوتام مشغول مشروب خوردن بودن، لامصب مشروب کمر آدمو شل میکنه وگرنه منم میشستم کنارشون چندتا پیک میزدم. خلاصه من فکرکردم اونا اهل برنامه نیستن و فقط این قراره بامن بخوابه‌. همینطوری که تو بغلم بود لب تو لب بودیم بردمش رو کاناپه خوابوندمش شروع کردیم عشق بازی، لب تو لب لب تو لب، لخت شدیم یهو یکی ازون دوتا که مشروب میخورد بدنمو دید گفت واااای چه بدن سکسی و عضلانی داری. قبلا ازین تعریفا زیاد شنیدم بخاطر همینم ذوق زده نشدم، یکم با دختره که ور رفتم ‌و همینکه اومدم بکنم تو کصش گفت صبرکن عجله نکن، گفتم چرا گفت بزار دوستام مست کنن همه باهم سکس کنیم، اوووف این جمله‌ رو که گفت چشام برق زد تو دلم گفتم جوووون، رفتم دست یکیشونو گرفتم اوردم کنار خودمون، بغلش کردم لخته #لخت، سینشو میمالیدم و اونم تنمو میمالید، تو همین حالت اونیکی دوستشم اومد، سه تا شاه کص تو بغلم بودن و من نمیدونستم از کدوم شروع کنم خدایی هرسه تاشون واقعا کص بودن. لب میخوردم سینه میمالیدم اسپنک میزدم و خلاصه هرکاری میخواستم میکردم. اونا حسابی مست بودن و تو حال خودشون نبودن شایدم بودن نمیدونم. از همدیگه لب میگرفتن و ادای #لز بازا رو درمیاوردن منو خوابوندن رو کاناپه همونی که از اول تو نخم بود اومد نشست رو کیرم اوووف کیرم تا خایه رفت تو کصش یه آااه بلند کشید و رو کیرم بالاپایین کرد همینطوری باللاا پاییین بالاا پاییین. اون دوتا داشتن باهم لز میکردن یکم این رو کیرم بالا پایین کرد هولش دادم اونور پا شدم رفتم سراغ اون دوتا (جوووون کیرم راست شد یادش افتادم)، کیرمو می‌مالوندم رو لبشون میکردم تو دهنشون و نوبتی برام ساک میزدن، جفتشونو خوابوندم رو زمین یکی تو کص این میکردم درمیوردم میکردم تو کص اون یکی اوففف همین انقد کردمشون که ابم اومد ریختم رو شکمشون. اون شب تا صبح یبار دیگم کردمشون. دم دمای صبح دوباره تاکسی گرفتم برگشتم هتل، رفیقام هنوز خواب بودن.

 
پایان
 
 
نوشته: سلطان گاییدن #کص و کون

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *