این داستان تقدیم به شما

سلام به همه دوستان
آقایون وخانومهایی که این سایت دنبال میکنند وبا خوندن خاطرات سکسی دیگران،فانتزی های سکسیشون دنبال میکنند.
داستان من داستانی واقعی درمورد مادرزنمه،و امیدوارم بتونم داستان همونجوری که اتفاق افتاد براتون شرح بدم
مادرزن من زنیه زیبا قدبلند وجذاب ودرعین حال مقتدر.
از زندگی شخصی خودم چیزی نمیخوام بگم واینکه من چه مشخصاتی دارم.
مهم شرح اتفاقی که بین من ومادرزنم افتاد.
اسم مادرزنم شهینه
مدتی پیش شهین به درد کلیه مبتلا شد وبعد از مراجعه به مطب پزشک وازمایشات متوجه سنگ کلیه شد،از اونجایی که یه دونه پسرداره وبقیه دخترهاش توی شهردیگه ای زندگی میکنند ومتاسفانه پدر زنم هم بسیار بی خیال وتنبل،من تنها کسی بودم که دائما باهاش بودم ومیبردمش دکتر.
تااینکه یه روز خانومم گفت که شهین کلیه هاش درد میکنه باید ببریمش دکتر من و
به همراه خانومم رفتیم دنبال شهین وبردیمش بیمارستان.
بیچاره درد میکشید.وقتی در بیمارستان رسیدیم خانومم برای گرفتن نوبت پیاده شدورفت….این بگم که من بعضی اوقات که شهین با لباسی کمی لختی میدیدم نظرم جلب میشد وخیالاتی پیش خودم میکردم واین باعث شده بود که به سکس باهاش هم فکر کنم.
ناخوداگاه گفتم بزار جای دردش ماساژ بدم واونم با حالت درد کشیده اجازه داد ومن شروع کردم به دست کشیدن اطراف کلیه سمت چپش که بعد از چند دقیقه دیدم اروم شد وگفت دردم کمترشده…بهرحال دستهام معجزه کردند وکمی از دردش کم کردن….
بهرحال پیش دکتر رفت و رفتیم منزل شهین.
ساعت 4 بعدازظهر بود شهین رفت تو اتاق خوابید وخانومم گفت که من میرم کمی خرید کنم میوه و….بخرم زود میام.
من هم روی مبل نشستم.
وباخودم فکرهایی میکردم..کمی هم تحریک شده بودم اما سعی میکردم بهش فکرنکنم اما نمیشد.
رفتم تو اتاق وحال شهین پرسیدم گفتم میخوای مالشت بدم بهتربشی
اونم قبول کرد
کمی روغن زیتون اوردم وهمون ناحیه کلیه اش کشیدم ناخوداگاه دستم از محدوده بیشتر میبردم..روبه شکم خوابید من پیراهنش زدم بالا ودستم بردم سمت سوتین چند باری دستم گیر کرد بهش چیزی نگفت
آب دهنم قورت دادم
کیرم راست شده بود
باخودم کلنجارمیرفتم…
دستام بردم سمت شونه هاش اینبار با جرأت بیشتر دستم به سوتینش میخورد
جوری هم ماساژ میدادم که تحریک بشه
یه دفعه خودش گفت بزار سوتین دربیارم
ومن خودم بازش کردم وفقط گفتم دردش نرفت …گفت چرا کمتر شده ممنون..
گفتم روبغل بخواب وخوابید همینطور که مالشت میدادم آروم دستم بردم ببغل سینه اش کمی لمس کردم یه تکون خورد ولی هیچی نگفت.
ودوباره اومدم روی شونه وکمرش
دل به دریا زدم وگفتم اینبار به سمت پایین رفتم ودستم از کنار کلیه هاش به سمت کصش اروم رفتم تانزدیکیش وبرگشتم چندبار این کارکردم وهربار بیشتر پایین میرفتم تا…یدفعه اروم دستم بردم گذاشتم روی کصش دستم گرفت گفت نه ….
اینجا نه رامین درست نیست
لطفا

 
گفتم شهین من کاری نمیکنم فقط هرکاری میکنم تو اروم بشی واینکه میخوام یه کار برات بکنم که یکی از عوامل سنگ کلیه اینه…
دستش که دستم گرفته بود وروی کصش بود بوسیدم وگفتم این کارباعث افتادن سنگت میشه..
دستش برداشت من با انگشتم باکصش بازی کردم بالشت گذاشت رو چشماش وگفت زودتر الان نرگس میاد…
گفتم میتونم شلوارت دربیارم گفت هرکاری میکنی زودتر …بدبخت باکصش که بازی میکردم به خودش میپیچید
زده بود سیم اخر
شنیده بودم از خانومم که شهین مدتهاست ارگاسم نمیشه چون شوهرش حوصله نداره که اون ارضاکنه میزنه وتمام.
شلوارش وشورت دراوردم وای چی دیدم
انگار رویا
باورکنید خودمم فکرمیکردم خوابم شروع کردم به خوردن کصش
چنان میخوردمش که دستاش محکم ازموهام گرفته بود فشار میداد ارگاسم میشد نفهمیدم چندبار شد اما صدای نفسهای تندش وصداهای عجیبش میدونستم که چه بلایی سرش اوردم
بعدش بلند شد وبغلم کردواین حرف زد
که یادم نمیره
بزرگترین گناه زندگیم کردم اما خوشحالم که باتوبود…و تو شوهر دخترمی پس میمونه پیشت و قسم بخور دیگه فراموش کنی…منم بوسیدمش
گفتم
خیالت راحت.قسم میخورم

بهم گفت حالا میزارم ارضا بشی غیرتی شدم وگفتم من این کاربخاطر توکردم اولشم گفتم فقط خواستم تو دردت کم بشه
گفت نه اذیت میشی
گفتم امشب تلافیش درمیارم خندید گفت
واقعا ارگاسم تاثیرداره
گفتم نظریه دکترهاس اره
شهین گفت اخرین بارش یادم نمیاد وسری تکون داد
بلند شد ورفت دستشویی
منم افسوس خوردم چرا نکردمش
تا الان که چندماه میگذره هرگز بروی هم نیاوردیم
دارو خورد سنگشم افتاده
منتظرم دوباره سنگ کلیه بگیره اینبار غیرتی نمیشم.
چندباری بهم گفت عذاب وجدان گرفتم
وازخودم بدم میاد
با هزاران حرف و داستان ……ارومش کردم..و دوباره میکنمش

 
خوش باشید
نوشته: رامین

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *