این داستان تقدیم به شما

سلام من نگار هستم و میخواستم داستان خودمو بگم…
 
اول از خودم بگم قدم ۱۷۵ هست و پوست سفیدی دارم و به گفته دوست و اشنا خوشگل و خوش بر و رو هستم ، #هفت ساله ازدواج کردم و دوتا بچه دارم . ماجرا از وقتی شروع شد که بچه دومم را حامله بودم و شوهرم تو دوران حاملگیم اصلا باهم سکس نمیکرد اینم بگم که کلا بعد از دو سال اول که هردومون خیلی داغ و حشری بودیم رابطه سکسیمون به مرور زمان کمتر میشد گاهی در هفته دو یا سه بار سکس داشتیم و گاهی هم شاید تا سه چهار ماه اصلا بدنمو حتی لمس هم نمیکرد تا اینکه بچه دومم را حامله شدم و برای چک آپ میرفتم پیش پزشک ، اوایل بارداریم بود پیش یه #متخصص میرفتم که پیر مردی بود تقریبا و خب طبق روال با گوشی و سونوگرافی شکم و معاینه شکم کارشو انجام میداد منم چون پیش دکتر زیاد میرفتم دیگه برام مهم نبود این دکتر مسن بدنمو لمس کنه ، همیشه وقتی با شوهرم میرفتیم پیش دکترم چون اون خیابون شلوغ بود و جا پارک پیدا نمیشد شوهرم مجبور بود تو ماشین بمونه تا من برگردم مطبش هم خیلی شلوغ نمیشد و کار بیمارها زود راه میافتاد شوهرمم زیاد معطل نمیشد یه بار که طبق زمان بندی باید میرفتم دکتر وقتی رفتم مطب و وارد اتاق دکتر شدم دیدم بجای دکتر قبلی یه مرد تقریبا هم سن و سال شوهرم که نه پیره نه جوان مثلا حدود ۴۰ ساله جای اون دکتر قبلی نشسته منم که شکمم دیگه کمی بزرگتر شده بود با دیدنش جا خوردم ولی اون اقا با صدای گرم و مهربونی گفت معذرت میخام میدونم تعجب کردید بعد خودشو معرفی کرد و گفت من #دستیار دکتر فلانی هستم اقای دکتر برای مدتی رفتن خارج کشور و از من خواستن به امور بیمارانشون برسم خوشحال میشم در خدمتتون باشم
 
 
از لحن صداش و رفتار خوبش خوشم اومد و نشستم گفت من درخدمتم بعد پرسید چند ماهتونه گفتم چهار ماه بعد گفت میشه رو تخت بخوابید سونو کنم منم رفتم رو تخت و اومد کمکم کرد دستشو گذاشت پشت کمرم گفت اروم دراز بکشید همه سنگینی بالا تنه ام رو دست دکتر بود یه حس غلغلکی تو دم مور مور میشد کم کم بهش عادت کرده بودم اون مشغول کارش شد و ژل ریخت رو شکمم و اون وسیله را روی شکمم اینطرف اونطرف میکرد کم کم حس کردم مچ دستش رو کسمه حالا نفهمیدم عمدا بود یا چیز دیگه ای که احساس میکردم داره با مچ دستش کسمو میماله هی بیشتر طولش میداد منم که مدتی بود رابطه سکس نداشتم واقعا داشتم از مالیده شدن کسم لذت میبردم فکر کنم اونم متوجه شده بود که بدنم گر گرفته چون گوشهام داغ شده بود هی بهم میگفت نفس بکش نفس بکش اروم باش الان تمون میشه منم واقعا داشتم نفس نفس میزدم ازش پرسیدم چطوره حالش خوبه اونم لبخندی زد و گفت بله ماشالا رشدش خوبه جای نگرانی نیست همش دستش رو کسم بود فشار میداد حالم داشت خراب میشد بدجور هوس گائیده شدن کرده بودم یهویی ازش پرسیدم اقای دکتر ما میتونیم تو حاملگی سکس داشته باشیم سوالم یه جوری بود که میشد دوتا منظور داشته باشه دو پهلو بود اونم برگشت گفت مگه سکس ندارین ؟ گفتم نه شوهرم میترسه میگه بچه یه موقع چیزیش میشه میخاستم بدونم سکس کردن تو حاملگی خطرناکه اونم تو چشام خیر نگاه کرد گفت البته باید معاینه کنم گفتم خب معاینه کنید گفت باید روی اون تخت بخوابید که همون صندلی هست که جای پا داه و لنگهای زن بالا قرار میگیره بازم کمک کرد بلندم کرد گفت اماده بشید تا معاینه کنم گفتم باید دربیارم گفت بله ممنون میشم شلوار و شورتمو کشیدم تا نصف پایین دکتره دستموگرفت برم رو صندلی بعد شلوار و شورتنو که نصفه بود از پام دراورد #چشامو بستم و خجالت کشیدم دیگه کس و کون و پاهای لختم همش جلوی چشمای اون بود منم سرمو گذاشتم رو پشتی صندلی دل تو دلم نبود یه مرد خوش تیپ داشت کس کونم میدید و میخاست معاینه هم بکنه دکتره یه صندلی گذاشت جلوم و نشست دستشو گذاشت رو کسم وای گرمی دستش خیلی حشریم کرده بودنا خواسته یه اهی کشیدم اونم که فهمید حشری شدم دیگه هر داشت با لای کسم بازی میکرد اول یه انگشتشو فرو کرد تو کسم که بلندتر اه کشیدم با چوجولم ور میرفت به سختی میتونستم جلوی نال کردنمو بگیرم چشام خمار شده بود دستمو جلوی دهنم گرفته بودم دلم میخاست بلند میشد منو حسابی میکرد دلم فقط گائیده شدن میخاست اونم با صبر و حوصله کارشو با کسم میکرد هی دو انگشتی تو کسمو میمالید وهیچی نمیگفت دیگه داشتم از لذت میمردم صدای نفس نفس زدنهام دیگه بلندتر شنیده میشد

 
 
بعد حس کردم داره کسمو میلیسه سرمو بلند کردم دیدم دهنش رو کسمه و زبونشو کرده تو #کسم وای چه مزه ای نیداد کسم داشت حال میکرد دیگه برام مهم نبود این کیه و داره چکار مرکنه فقط دلم میخاست لذت ببرم دستمو گذاشته بودم رو سرش و به کسم فشار میدادم اونم با هرس و ولع تموم نشدنی کسمو میخورد و گاهی هم سوراخ کونمو لیس میزد که دلم میخاست فریاد بکشم تو موهاش چنگ میزدم هی بصورت ناله میگفتم اخ وای جون بخور کسمو بخورششش بخورششش وای اخخخخ جوووووونننن بعد دهنشو از کسم برداشت سریع جلوم لخت لخت شد هیکلشم مثل قیافه اش خوب بود بدن پر موئی نداشت کیرشم خیلی عالی و کلفت بود لباسهای بال تنه منو هم از تنم دراورد هردومون داشتیم از شهوت هلاک میشدیم گفت اشکالی که تداره این سوالش واقعا بی معنی ولی ازم تائید میخاست تا باهام سکس کنه گفتم تو دکتری تو میدونی چی درسته چی غلط اونم لبنو حسابی خورد بعد گفت من میدونم که میتونیم باهم سکس کنیم بعد کیرشو گذاشت تو کسم و تا ته فروش کرد داخل و یه ناله ای کردم اکنم شروع کرد به تلمبه زدن و گائیدن کسم که چند ماه بدون کیر مونده بود وای که کیرش همه کسمو مر کرده بود هی میگفت جون چقدر تنگی دختر هی محکم تو کسم میزد ازم لب میگرفت منم اخ و اوخ میکردم اصلا انگار نه انگار که حانله هستم چنان میکبید تو کسم که کل هیکلم تکون تکون میخورد منم بینهایت از گائیدنش لذت میبردم پاهامو گرفت تو دستاش و حسابی اورده بود بالا و محکم تو کسم تلمبه میزد و برای اینکه من صدام در نیاد همش لبش رو لبم بود منم محکم بغلش کرده بودم گاهی هم با ناله ازش میخاستم جرم بده اینقدر کرد و تلمبه زد تا اینکه #ارضا شدیم اول من بعد اون و همه ابشو ریخت تو کسم کیرشو تو کسم نگه داشت تا همه ابش خالی بشه واقعا اون سکس بهترین و لذت بخشترین سکس عمرم شد بعد کیر کلفتشو دراورد یه اهی کشیدم اونم نشست رو همون صندلی که جلومون بود ربروی کسم و با یه دستمال اب منی که از کسم میررخت رو پاکش کرد بهم گفت تو فوق ا لعاده ای خوشگله وای که چه کس و کونی داری دهنمو سرویس کردی بعد دوباره شروع کرد خوردن و لیسیدن کسم دیگه نزدیک بود جیغم بره هوا از بس بهم لذت داده بود به زور سرشو و دهنشو از کس و کونم جدا کردم داشتم جون میدادم چند دقیقه طول کشید تا تونستم از جام بلند بشم کمکم کرد بلندم کرد لباسهامو دونه دونه تنم کردشورتنو پام کرد بازم کسمو چندتا بوسید گفتم توروخدا بسه دارم میمیرم گفت منم دارم برات میمیرم

 
ازش پرسیدم بچه ام چیزیش نمیشه اینطورر بهم فشار دادی گفت نه خوشگله چیزیش نمیشه نترس من دکترم گفتم مرسی از اینکه بهم حال دادی نمیدونی چند وقت بود که مزه سکس را نچشیده بودم گفت من در خدمتتم هر وقت نیاز داشتی بیا تا بهت برسم انگار که شوهرت به فکرت نیست و من باید برات جبرانش کنم خیلی ازش خوشم اومده بود گفتم اره تو جبرانش کن حالا که اون قدر نمیدونه یکی هست که قدرمو بدونه یکمی بازم باهم لب بازی عشق بازی کردیم یه ابی به دست وصورتم زدم تا از اون حالت بیام بیرون و یکمی هم به ارایشم رسیدم دکتر که اسمش محسن بود گفت من منتظرتم عزیزم منم گفتم باشه محسن جون میمام بازم تازه پیدات کردم عزیزم ازش خداحافظی کردم رفتم سوار ماشین شوهرم شدم اولین چیزی که ازم پرسید گفت چرا اینقدر معطل کردی؟ منم گفتم مطب شلوغ بود بعد گفت حالت خوبه حال بچه چطوره گفتم هردومون خوبیم نگران نباش و رفتیم خونه ولی شب تا صبح خوابم نبرد و به سکسی که با محسن کرده بودم فکر میکردم و همه لحظاتشو تو ذهنم تصویر میکردم، برای اینکه زود زود برم با محسن سکس کنم به شوهرم گفتم دکتر گفته باید هر هفته بیایی برای معاینه اون بدبختم از ترسش که برای #بچه مشکلی پیش نیاد قبول کرد و هر هفته منو میبرد منم حسابی با عشقم حال میکردم و چند وقت که گذشت محسن ازم خواست از کون هم بهش بدم منم قبول کردم خیلی حال میکردیم نزدیک ماهاهی اخرم بود که یه روز که رفتم پیش محسن دیدم یه دکتر دیگه هم هست فهمیدم که دوستشه و برای کردنم اومده منم که از خدا خواسته نزدرک یک ساعت جفتشون میگائیدنم از کس و کون همزمان جرم میدادن ابشونو تو کس و کونم ریختن و با شوهرم برگشتیم خونه اونم خیلی سکس باحالی بود برام بعد که وضع حمل کردم تا چند وقت نتونستم محسنو ببینم البته باهاش در ارتباط بودم ولی نشد که سکس کنرم تا اینکه بچه شد شش ماهش و دوتا بچه هارو میزاشتم خونه مادر شوهرم و به بهانه هررد میرفتم پیش محسن و باهم حال میکردیم الان دو ساله که با محسن و بعضی رفیقهاش سکس میکنم شوهرمم سرش گرمه بچه هاشه منم لوله هامو بستم که دیگه #حامله نشم …
 
امیدوارم شما هم لذت برده باشید.

 
 
نوشته: نگار

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *