داستان سکسی تقدیم به شما
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
خب ادامه ی داستان البته اینکه اون شب که منو دید یه جق زدو و گفت گمشو بیرون خاک بر سر من رفتم خونه و سریع رفتم تو اتاقم و شروع کردن فکر کردن که چیکار کنم چیکار نکنم چه بلا هایی سرم میاد نمیاد بعدش گفتم اگه بخواد اینکارارو بکنه حسش بهش اجازه نده و اینکارارو نکنه آخه رادمان که رفیق صمیمی بودیم و باهم هر گوهی می‌خواستیم می‌خوردیم الان شده ارباب من و من فکر میکردم قضیه خیلی خوب پیش میره که به اینجا ختم شد همش برا خودم میگفتم که نه این غلطا رو نمیکنه و اینا بعد برای اینکه راحت شم رفتم تو اینستا بعد گرفتم خوابیدم.فردا دیدم صبح پیام داد سلام کونی گفتم سلام گفت تو گوه میخوری بدون اجازه حرف میزنی پاشو بیا اینجا کار دارم منم ترسیدم رفتم بیرون مامانم گفت کجا میری گفتم میرم پیش رادمان گفت برو مواظب باش منم رفتم پیشش در زدم دیدم کسی خونشون نیست بخاطر همین گفت بیام گفت بیا تو اومدم گفت کسکش کیر تو کون کی گفت راه بری چهار دست و پا تا پیش اربابت بیا منم رفتم تا اونجا یه ۵ تا کشیده زد اینطرف و ۵ تا هم اونطرف گفت یکیش بخاطر بی اجازه حرف زدن یکیم بخاطر چهار دست و پا راه نرفتنت اصلا باورم نمیشد اصلا اصلا من بهت زده بودم اونم میخندید و عشق می‌کرد و نگاه‌اش خیلی معنی داشت منم داشتم از خجالت و تحقیر سرخ میشدم و عقده ام اجازه نداد کاری نکنم پاشدم یه مشت تو صورتش زدم بعد یه دیقه هنگ کرد یه دفعه از جاش پرید یه لغت زد تو تخمام گفت کسکش پدرسگ میخواستی به اربابت بزنی دو تا چک و لقت زد منم دیدم گوشیش رو میزه و میدونستم قفل نداره چون اهل این کارار نبود
گفتم الان مدرک بی مدرک گفت آخه کونی فکر کردی من فقط میزارم تو این باشه تو دوتا فلش دیگه هم ریختم یه دفعه کرک و پرام ریخت به پت پت افتادم گفتم گوه خوردم توروخدا گفت راهی نداره یه طناب اونجا بود ورداشت گفتم رادمان ما رفیقیم آقا اصلا من نمیخوام برده باشم گفت من میخوام برده باشی الان بعد طناب آورد دست و پامو یه جوری بست که از پشت باهم سی سانت فاصله داشتن و فقط شکمم رو زمین بود اونم پاهاش جلو روم بود شروع کردم بوسیدن پاهاش که غلط کردم و اینا گفت جنده ی کصخل گوه میخوری بدون اجازه پامو میبوسی یه دفعه زد تو صورتم و چیزی نگفتم و منتظر بودم چیکار میکنه رفت نشست رو مبل تو گوشیش میچرخید گفت بیا اینجا گفتم نمیتونم ارباب گفت باید بیای نیای بد تنبیه میشی منم هی تلاش کردم نتونستم دیدم خودش اومد طناب کشید سمت خودش انگاره گوسفند می‌کشید گفت چه حالی میده یه برده مثل تو داشتن خیلی خوبه اصلا باورم نمیشد رادمان که نمیدونست فوفتیش چیه و بردگی داره شکنجه ام میده بعد دیدم داره فیلم سوپر میبینه کیرشم چون شرت نداشت شق کرده بود دیدم گ داشتم از ترس میمردم دیدم در آورد شلوارو اومد پایین مبل پیش من گفت امروز میخوام دهنتو به گایش بدم سگ خوبم یه دفعه نشست و منو آورد سمتش کف خونه سرامیک بود راحت میکشیدم اینور اونور بعد دهنم بسته نبود گفتم گوه خوردم نه نه تو رو خدا من دوست ندارم مقاومت کردم قشنگ دماغم ۳ سانت با کیرش فاصله که دودستی شروع کرد هل دادن و دهنم کیرشو حس کرد اما بسته بودم دهنمو گفت باز نکنی بر خلاف شرطت میکنمت دهنمو باز کردم بعد بعد کیرش رفت تو دهنم داغ بود خیلی داغ بود انگاری منتظر همچین روزی بود بعد همونطور من ثابت دهنتم رو نگه داشته بودم تو دهنش گفت آخ آه خیلی وقته میخواستم اینکارو بکنی برام ولی چون خودت نمیخواستی مجبور بودم اینطوری ببندمت ولی خب برای من بد نیست برای تو که زجر میکشی بده که هیچ اهمیتی برای من نداره بعد دید نمیتونم حرکت کنم کلمو گرفت هی بالا پایین می‌کرد حالم داشت بهم می‌خورد میخواستم استفراغ کنم کل استخونام درد گرفته بود چون هی کلمه میوورد پایین و می‌برد بالا عضله هام درد گرفته بود و بغض داشتم میخواستم گریه کنم خیلی بد بود بعد آبش در اومد ریخت رو شلوارش بعد رفت بالا شلوار نو آورد و یه ۱۰ دقیقه دستشویی بود و خودش تمیز می‌کرد گفت بازت میکنم میری خونه برده هروقت دستور دادم میای اینجا گفتم اطاعت ساعت ۳ بود پیام داد بیا بیرون رفتم گفتم بله ارباب گفت الان میریم کوچه با بچه ها فوتبال با من عادی رفتار میکنی گفتم چشم سرورم گفت خوبه بیا بریم رفتیم حدود سه ساعت بازی کردیم گفت گمشو بریم خونه اینو با لحن تحقیر آمیز جلو بچه ها گفت سرخ شدم بعد خداحافظی کردم گفت خوب رفتار کردی ولی چرا زیاد حرف نمیزدی گفتم ارباب اونجا باید شما رو به اسم صدا میکردم بعد تنبیه میشدم گفت اگرم چیزی نگی هر وقت بخوام تنبیهت میکنم ولی حیف که اینجا موندگار نیستیم هیچی نگفتم رفتیم تو خونه کفشای فوتبالی پاش بود و بدون جوراب بود. بابابزرگش هم بالا بود سلام کردیم رفتیم پایین کفشاش در آورد بو گند سگ همه جارو گرفت یه سرفه کردم گفت چیه بوی پای اربابت خیلی تنده مگه خودت دوست نداشتی گفتم چرا ارباب گفت پس زر نمیزنی هرکاری میگم انجام میدی رفتیم گفت زانو بزن زدم گفت دستات پشت کمرت دولا شو نزدیک پاهام فوقش یک سانت فاصله داشته باشی هیچکاری نمیکنی گفتم اطاعت ارباب اینکارو کردم کمرم داشت جر می‌خورد هیچی هم نمیتونستم بگم گفت این روش خوبیه برای شکنجه ی روحیت میخواستم بلیسمشون اما گفته بود نه بعد گفت اگه بیوفتی باید برام به عنوان تنبیه ساک بزنی گفتم به روی چشم بعد ۱۰ دیقه اینطوری بودم اونم داشت فیلم می‌گرفت برای مدرک گفت
خوبه سگ کسکش بعد من داشتم پاره میشدم افتادم رو پاش گفت کسکش چیکار کردی الان عمتو میگام هزار تا لگد به همه جام زد و گفت بیا اینجا تکیه داده بود به ستون وسطی خونشون شلوارشو کشید پایین گفت بدو بینم داشت میخندید گفتم ارباب بزار حداقل جق بزنم گفت نه اصرار کردم تا اینکه گذاشت گفت وازلین تو دستشوییه چهار دست و پا میری تو دست شویی کامل بعد وازلین رو برمیداری میای بیرون آوردم رفتم دستمو بزنم به وازلین گفت نه نه بزار قضیه رو جالب تر کنیم خودش وازلین رو برداشت گفت دهنتو باز کردم وازلین رو مالید به زبونم گفت کیرمو با زبونت اول چرب کن به سختی گفتم سرورم وازلین تلخه گفت اهمیتی نداره با هزار سختی و تلخی وازلین با دهنم چرب کردم بعدش با خودم گفتم این که همون ساک بود پس چرا از اول اینطوری کرد هیچی بعدش آبش اومد آماده یه مشما گذاشته بود که آبشو بریزه ریخت تو و من به خودم گفتم خاک تو سرت که اون سرچ هارو پاک نکردی یا ای کاش میپیچوندی که وضعیتت این نباشه خاک تو سرت نفهم.بعدش گفت چه خبر آقا محمد هیچی نمیگفتم فقط بغض گلوم رو گرفته بود هیچی نگفتم گفت پاشو گمشو برو خونه هروقت خواستم دستور میدم بیای من داشتم میرفتم گفت راستی خوب ساک میزنی ها دیگه هر وقت بخوام برام ساک میزنی ناراحت نباش من تا یک هفته دیگه هستم میرم ولی تو این یک هفته ساک زدنو بهت یاد میدم تا اینطوری آبغوره نگیری آفرین سگ خوب همش داشتم خودمو سرزنش میکردم میگفتم محمدی که رو به کسی نمی‌داد الان برده ی رفیق صمیمیشه و براش ساک میزنه و اینکه رادمان تو این مدت اصلا نزاشت پاشو بلیسم اون فقط منو میخواست تا براش ساک بزنم و جق بزنم و ازم به عنوان حریف تمرینی بوکس استفاده می‌کرد و سواری می‌گرفت از من تا دست شویی بعضی وقتا تف می‌کرد روم میگفت بزار خشک شه یادگاری داشته باشی تا اینکه آخر هفته شد و من خوشحال بودم و بعد دیدم تو واتساپ نه تو مسیج ها پیام داده کسکش بی لیاقت چرا جواب نمیدی منم شانسی رفته بودم سر گوشیم گفتم گوه خوردم ارباب سرورم ببخشید گفت بازم بدون اجازه حرف زدی که گفتم ای وای گفت ببین سگ کونی من خوانواده رو راضی کردم تا یک دیگه اینجا بمونم تو هم که کلاسات آنلاینه پس میمونی الان هم بیا خونمون رفتم خونشون بعد زانوزدم رفتم پیشش گفتم ارباب من در خدمت شما هستم. گفت برو تو دستشویی رفتم گفت این تشتو میبینی گفتم بله ارباب گفت لباسایی هست توش جق زدم نشستم تا توی کسکش بشوری الانم فعلا دست به کار نشو بیا اینجا بعد بعد گفت دستتو دراز کن تف کن توش تف کردم می‌دونستم میخواد براش جق بزنم گفتم حداقل ساک نیست بهتره گفت یه تف دیگه انجام دادم اونم دوتا تف بزرگ انداخت گفت دستاتو به هم بع مال مالید بعد شروع کرد تف کردن کل بدنم
ادامه دارد
نوشته: برده کونی

نوشته های مرتبط:
حس فوت فیشی که به کونی شدنم تبدیل شد
فتیشی که شخصیت و زندگیم رو نابود کرد
سکس های فتیشی من و همسرم
چطور تبدیل به یه کونی شدم
کونی شدنم
کونی شدنم بوسله دختر دایی
اولبن کون دادنم به رضا و کونی شدنم
کونی شدنم با شورت آبجیش
کونی شدنم توسط صاحب کار
کونی شدنم در اواخر خدمت
داستان کونی شدنم
شروع کونی شدنم
کونی شدنم به دست سامان
کونی شدنم، بعد از پشیمانی
کونی شدنم تو مدرسه
از کونی شدن تا بیغیرت شدنم واسه خواهرم (۲)
از کونی شدن تا بیغیرت شدنم واسه خواهرم (۱)
کونی شدنم توسط پسر داییم
داستان کونی و بیغیرت شدنم
کونی شدنم در یه اتفاق عادی
کونی شدنم توسط پسر خاله م
کونی شدنم تو سن 17 سالگی
کونی شدنم توسط معلمم
بی مرامی رفیقم که موجب کونی شدنم شد
کونی شدنم تو گی دو طرفه
اولین کون دادنم توی مدرسه و کونی شدنم
کونی شدنم فقط برای یه نفر
شروع کونی شدنم توسط پسر خالم
سکس و فوت جاب با جنده پولی
اولین خاطره فوت فتیش
دختران فوت فتیش (۱)
فوت فتیش با دو رفیق در ویلا
فوت فتیش و ایجاد رابطه عشقی
فوت فتیش دوباره منو فاطمه
رابطه با مرد جذاب فوت فتیشیست (۳)
فوت فتیش با دختر بسیجی
رابطه با مرد جذاب فوت فتیشیست (۲)
رابطه با مرد جذاب فوت فتیشیست (۱)
موی تای با طعم لز و فوت فتیش
لزبین های عاشق فوت فتیش
نیمه ی گمشده ی یک فوت فتیش (۲ و پایانی)
نیمه ی گمشده ی یک فوت فتیش (۱)
الناز و من عاشق فوت فتیش
نیمه ی گم شده ی یک فوت فتیشیست
زندگی یک فوت فیتیشی
لزبازی همراه با فوت فتیش
اولین تجربه فوت فتیش با معلم زبان
تجربه فوت فتیش
خوردن پاهام با جوراب شیشه ای و فوت فتیش تو ماشین
فوت جاب با دخترعموم
فوت فتیش با مینو
خسته شدن از فوت فیتیش
بردگی و فوت فیتیش با زن داداش
بردگی و فوت فیتیش با زن داداش زیبا
فوت جاب دوست دختر بدنساز
فوت جاب با زن عمو سعیده
فوت جاب با همسرم
فوت فتیش با مامان
فوت فتیش
منو تبدیل به یه جنده کرد
درس خوندنی که به سکس تبدیل شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد… (۱)
تبدیل دوست پسر ب شوهر (۴)
تبدیل دوست پسر به شوهر (۳)
تبدیل دوست پسر به شوهر (۲)
تبدیل دوست پسر به شوهر (۱)
مسافرت با خواهرزن تبدیل به بهترین خاطره شد
بالاخره متین خوشگله رو تبدیل به گی کردم
قراری که تبدیل به تجاوز دردناک شد
سکسی که به عشق تبدیل شد
چگونه دوست پسر خود را به شوهر تبدیل کنیم!
عشقی که به نفرت تبدیل شد
خیانت شیرینی که به سکس ضربدری تبدیل شد
چگونه از دوست پسر تبدیل به برده شدم
تبدیل شدن من به یک جنده ی مطلق
تبدیل تصورات به واقعیت
تبدیل فانتزی به واقعیت
چطوری تبدیل شدم به یه دیوث
گی منو مهرداد و تبدیل شدن من به یه مجنون
چگونه پری نازنین مرا به یک جنده واقعی تبدیل کردند (قسمت آخر)
چگونه پری نازنین مرا به یک جنده واقعی تبدیل کردند (1)
سکس تلی که تبدیل به واقعیت و جر خوردن شد
خیانتی که من رو به حیوون تبدیل کرد
پارتی که به سکس خانوادم تبدیل شد
زندگی تبدیل به یه خواب شیرین شد
سکسی که تبدیل به عشق شد
آرزویی که تبدیل به خاطره شد
حس خوبی که به نفرت تبدیل شد
خنده دختر عمه ام به گریه تبدیل شد
عشقم به نفرت تبدیل شد
آرزوم به خاطره تبدیل شد
رویاهای یک دختر که هیچ وقت به واقعیت تبدیل نشد
یه کونی منو کونی کرد (۱)
جنده شدنم تو دبیرستان
خاطره‌ی برده زوج شدنم
چگونگی لزبین شدنم
شوهر خاله بچه باز و خاطره جنده شدنم
مالیده شدنم در مترو
زن شدنم تو دوره دبیرستان
تجربه نفر سوم مفعول شدنم
کون دادنم به پسر همسایه و مفعول شدنم
پاره شدنم برای یک نمره (توضیحی بر قسمت آخر)
ماجرای اوبی شدنم
دیدن سکس زنم و بهترین ارضا شدنم
پاره شدنم برای یک نمره (۵ و پایانی)
پاره شدنم برای یک نمره (۴)
پاره شدنم برای یک نمره (۲)
پاره شدنم برای یک نمره
سگ ارباب و گاییده شدنم از جلو و عقب
اولین کون دادنم وکونی شدنم
گاییده شدنم توسط دوست دختر دوجنسه (۱)
برده شدنم و پارگی
بی غیرت شدنم توسط مرد میانسال (۱)
تاوان بی غیرت شدنم (۵ و پایانی)
بیغیرت شدنم
ارضا شدنم زیر کیر پسرخاله
خفت گیر شدنم موقع سکس
کون دادن و گاییده شدنم
تاوان بی غیرت شدنم (۴)
پر شدنم با کیر دایی پژمان
تاوان بی غیرت شدنم (۳)
از کس لیسی تا خفه شدنم زیر کس و شاش دنیا
گاییده شدنم تو امتحانات مجازی
گی شدنم
گاییده شدنم رو تخت خودم
غافلگیر شدنم توسط دوست دخترم شیلا
گاییده شدنم توسط دو تا پیرمرد مرد باحال
از کون دادن هام تا بیغیرت شدنم
انگشت شدنم در بچگى
گاییده شدنم توسط شوهر دوستم
مزد روز اول پیک شدنم
اولین باز شدنم توسط خواهر
گائیده شدنم در ترکیه
زنونه پوشی من وخفت شدنم
دستمالی شدنم تو مترو شريعتی
لحظه ارضا شدنم شوهرش رسید
ارضاء شدنم توی مینی بوس
اولین ارضا شدنم
داستان انگشت شدنم
خاطره خفت شدنم
ارضا شدنم با انگشت کردنش
خانووم شدنم
دستمالی شدنم توی ماشین
اولین گی شدنم با کمک ایوب
مفعول شدنم وارتباط فاعلم با مامانم
اولین سکس بعد از زن شدنم
از اولین تجربه ام تا عاشق شدنم
ارضا شدنم در ماشین پیرمرد مایه دار
داستان گی شدنم
عشقى كه باعث سرباز شدنم شد

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *