داستان سکسی تقدیم به شما
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحهی
صبح با صدای پریسا بیدار شدم
پ: پاشو دیگه، واسه صبحونه دیر میرسیم ها
من که هنوز خیلی خوابم میومد با چشمای نیمه باز یه نگاهی بهش کردم و گفتم: باشه پاشدم. رفتم دست و صورتمو شستم و مسواک زدم. از دستشویی اومدم بیرون و دیدم پریسا آماده است. منم داشتم لباسامو میپوشیدم که یهو آروم گفت: حالت چطوره؟ خوبی؟
من: نمیدونم… چی بگم… بعد دیشب…
پ: میگم درسته که یکم زیاده روی کردیم اما اتفاق خیلی بدی هم نیفتاده فقط باید…
من: هه… دیگه چی میخواست بشه، چی بدتر از اینکه زنمو جلو چشمم کردن و…
پ: اما مگه خودت اوکی نداده بودی، من چندبار ازت نظر خواستم؟ هر بار تو هیچی نگفتی، هیچ مخالفتی نکردی… منم فکر کردم تمایل داری…
من: من هیچی نگفتم تو حیا نکردی؟ از همون اولش حواسم بهت بود هر بار که پسره بهت دست زد اصلا خم به ابرو نمیاوردی
پ: ببین میدونم الان اعصابت خرابه ولی به خودت سخت نگیر، ببین من که میدونم مشکلت لخت بودن و طرز پوشش نیست، در مورد ماساژ اولش واقعا فکر کردم پسره میخواد باهامون دوست بشه، نخواستم جلو شوخیاش بی جنبه بازی دربیارم
من: ولی آخرش شوخی شوخی تورو کرد
پ: خب منم اولش نمیخواستم اینطور بشه، هی صبر کردم گفتم الان دیگه تموم میشه ولی بعضی جاها دیگه کم آوردم، توو بن بست گیر افتاده بودم واسه همین از تو میخواستم بگی چیکار کنم
من: خب منم نمیدونستم چی بگم. با اینکه میدیدم این کار غلطه یه حسی ته دلم بود که نمیخواستم این ماجرا زود تموم بشه.
پ: حس لذت بود، مگه نه؟
من چیزی نگفتم
پ: میبینی، دیشب هم همینجوری بودی… ببین من تورو خیلی دوست دارم خودتم خوب میدونی، توی این قضیه هم من خیلی کاری به دین و قانون و اینا نداشتم… تنها مرجعم تو بودی
اونجا بود که فهمیدم علت ماجرای دیشب یه سوءتفاهم بزرگ بوده
پ: ببین بیا این دو روز رو استثنا درنظر بگیریم. مثل یه رویا
من: واسه من این بیشتر یه کابوسه
پ: اشتباهت همین جاست، ما هرکدوم ندانسته وارد یه بازی شدیم… یعنی منصور دیوث خیلی زرنگ بود و از این آب گل آلود ماهی گرفت. ما عمدا که اینکار رو نکردیم ولی الان توو شرایطی قرار گرفتیم که راه پس و پیش نداریم… اگه میخوای همه چی با کمترین ضرر جمع بشه باید این راهو تا آخرش بریم
من: یعنی بذارم امشبم کونت بذاره؟
پ: آخه مگه نمیگی این وضعو دوست دارم؟ مگه نمیگی یه حسی ته دلم هست؟
من دوباره سکوت کردم
پ: بیا اینو یه فانتزی درنظر بگیریم که به واقعیت تبدیل شده، کلا دو روز و بعدش دیگه تا آخر عمرت چشمت به چشم اون پسره نمیوفته. بیا از این فرصتی که پیش اومده نهایت لذتو ببریم
من: تو که نهایت لذتو بردی، این منم سرم بی کلاه موند
پ: نه، نگو که از اتفاق دیشب لذت نبردی! باور نمیکنم… کیرت تاحالا اونقدر شق نشده بود… خودم دیدم چقدر آبت اومد… شیطون بلا نمیدونستم اگه جلوت منو بکنن اینقدر تحریک میشی
بعدش اومد جلو و دستامو گرفت و با لحن سکسیش گفت: دیشبو که هر سه تامون حال کردیم… بیا یه امشبم با ما راه بیا، خودتم کیفشو ببر… جوری که همه راضی باشن… بعد از امشب هم دیگه همه چی به حالت عادی برمیگرده و انگار نه انگار که چیزی شده… منم قسم میخورم که این اتفاق دیگه تکرار نمیشه… باشههه؟
من: دیگهههه… دیگه به قول تو این اتفاق افتاده باید باهاش کنار بیام… مگه راه دیگه ای هم دارم؟ غیر از این یا من اونو میکشم یا اون منو
پ: بهش مثل یه فانتزی نگاه کن… باشههه؟
من: خیلی خب، باشه
بعدش پریسا گل از گلش شکفت و منو بغل کرد و رفتیم صبحونه خوردیم. ما با تور اومده بودیم و توو گروه واتساپی که روز اول مارو بهش ادد کردن، لیدر تور پیام گذاشت که ساعت 10 یه اتوبوس میاد جلوی هتل و برنامه گردش دارن. ما هم رفتیم داخل شهر چند جا رو گشتیم و آخرش واسه ناهار برگشتیم هتل. من اونقدر حال و هوام عوض شد که دیگه تقریبا ماجرای دیشب از فکرم پاک شده بود تا اینکه برگشتیم اتاقمون. یه ساعتی چرت زدیم و بعد از ظهر رفتیم محوطه هتل و داخل فضای سبز و کنار استخر روباز عکس گرفتیم و غروب خورشید توو ساحل کلی عکس و سلفی گرفتیم و برگشتیم اتاقمون. من داشتم از تلویزیون موزیک ویدیو های ترکی نگاه میکردم که دیدم در میزنن. اون لحظه ای که نگرانش بودم رسیده بود. با اینکه بعد از حرفای پریسا کمی ذهنم آروم شده بود و به اندازه دیشب استرس نداشتم ولی خب بازم…
رفتم درو باز کردم… منصور بود، بازم فقط یه شلوارک پاش بود، اینبار منو بهتر تحویل گرفت و گفت: به به سلام آقا طاهای گلم… بعدش اومد و بغلم کرد و ادامه داد: چه خبرا؟ خوبی؟… دیشب که بهت خیلی خوش گذشت… و در حالی که دستش دور گردنم بود اومدیم داخل. بهش گفتم: ممنون بد نیستم… اما به تو بیشتر خوش گذشت. اونم خندید منو ول کرد و رفت سمت پریسا: سلام پری خوشگلم، چطورییی؟ و پریسا رو بغل کرد. پریسا هم رفت توو بغلش و گفت: به لطف تو و ماساژ مخصوصت خیلی بهترم
م: خداروشکر… ولی امشب یه کاری باهات میکنم که حالت عالی بشه، نه فقط تو بلکه میخوام امشب برای طاها یه شب خاطره انگیز بسازم و یه چشمک به من زد.
پ: وااای… پس خوش به حال طاها
منم تصمیم گرفتم دیگه رودرواسی رو بذارم کنار، زدم توو خط شوخی و با اونا همراه شدم و به پریسا گفتم: پس منتظر چی هستی؟ اون لباسای بی صاحابو دربیار دیگه
منصور هم که گرفته بود من فازم عوض شده یه نگاه به من کرد و گفت: جوووون… بنازم به این پسر… انگار کیرت خیلی عجله داره
من: نه اینکه مال تو بیخیاله؟!
پریسا تاپشو درآورد و سوتینش رو باز کرد، ممه های گرد و بزرگ سربالاش داشت خودنمایی میکرد. با اینکه نگاهش به من بود یه دستی کشید به ممه هاش و اونارو به هم فشار داد و خندید. منصور درحالیکه داشت شلوارکشو درمیاورد به من گفت: سالارو بیشتر از این توو قفس نگه ندار، دلش میگیره
منم لباسامو درآوردم و نشستم رو تخت روبرو… منصور و پریسا داشتن با هم لب بازی میکردن و گاهی زبون همدیگه رو میگرفتن. منصور داشت همزمان با دستش کص زنمو میمالید، یکی دو دقیقه بعد رفت سراغ ممه هاش و اول اونارو توو مشتش محکم گرفت و چلوند بعد شروع کرد به مالیدن… حین مالیدن، نوک ممه هاشو بین انگشتاش گیر مینداخت و انگشتاشو به هم فشار میداد. سرشو پایین برد و وحشیانه ممه های زنمو میخورد و مک میزد و با لباش محکم میگرفت و میکشید، همزمان داشت کصشم انگشت میکرد.
بعدش هردو رفتن روی تخت…
م: برگرد واسه عمو منصور قمبل کن طاها ببینه…
وقتی که دیدم کون قلمبش رو قمبل کرده بدجور شق کردم. پسره دستاشو گذاشت روی لپ های کون پریسا و چاک کونشو از هم باز کرد. خم شد و با زبونش شروع کرد به لیس زدن سوراخ کونش
پ: [با خنده] آییی… داره قلقلکم میاد… چیکار میکنی؟
م: الان این که خوبه… بعدا کونت به خارش میفته و هردفعه یه نفر میخواد که واست بخارونه و کلی لذت میبری
پ: جوووون، پس به فکر آینده هم هستی
م: من الان به جز توو به هیچی نمیتونم فکر کنم
بعد از اینکه به اندازه کافی سوراخشو لیس زد، انگشت اشاره شو آروم کرد تووش و داشت عقب جلو میکرد
پ: آآآه… واایی طاها… خیلی حال میده… کل بدنم از سر تا پا داره تحریک میشه… آآآه
پریسا داشت راست میگفت، نوک ممه هاش بدجوری سفت و بزرگ شده بودن. بعد از چند دقیقه پسره دوتا انگشتشو با هم کرد توو سوراخ کون زنم…
م: آرهه، خودشه، داره کم کم جا باز میکنه… طاهاجان نمیخوای یه کمکی بکنی؟
من با تعجب پرسیدم: من؟!.. چیکار کنم؟
م: بیا… من کونشو انگشت میکنم تو کصشو لیس بزن
خودش رفت اونطرف تر و من رفتم نشستم رو تخت، کص تپلش مثل کلوچه از لای پاهاش زده بود بیرون… خم شدم و شروع کردم به لیس زدن از پایین تا بالا، گاهی هم زبونمو میکردم توو سوراخ کصش، کم کم متوجه شدم که پریسا هم خوشش اومده و داشت کصشو فشار میداد به دهنم…
م: چوچولشو لیس بزن سلطان
از پشت یکم سخت بود ولی پری کمرشو بیشتر قوس داد و منم شروع کردم به خوردن و لیسیدن چوچولش. زنم داشت آه و ناله میکرد و بعد از چند دقیقه ناله هاش تندتر شد و با یه جیغ بلند آب کصش با فشار پاشید بیرون و بدنش و پاهاش شروع کرد به لرزیدن
م: میبینی وقتی از کون انگشت میشی چقدر بیشتر حال میده، حالا تصور کن از کون گاییده بشی
منصور دوتا انگشتو از کون پری درآورد و بلافاصله سر کیرشو گذاشت رو سوراخ و فشار داد
من: هی پس کاندوم چیشد؟
م: عه حواسم نبود… توو جیبمه… خودت زحمتشو بکش
کاندومو بهش دادم و کشید رو کیرش…
م: الان اینجوری نمیشه باید کاندومو لیز بکنیم تا راحت بره تو…
منصور کیرشو کرد توو کص زنم و شروع کرد به حالت داگی تلمبه زدن، اولش آروم بود ولی بعدا تندتر که شد با یه دستش موهای زنمو از پشت جمع کرده بود و مثل افسار میکشید و با دست دیگه محکم کشیده میزد در کونش. با هر کشیده کونش مثل ژله میلرزید.
م: نه اینطوری نمیشه، کص زنت دیگه مثل قبل تنگ نیست، واسه اینکه تحریک بشه باید دیواره کصش کش بیاد
بعد کیر کلفتشو کج کرد و به صورت مایل و با زاویه وارد کص پریسا کرد، همین که دوتا تلمبه زد آه و ناله پری بلند شد
پ: آآیی… آآآه… خیییلی خوبه، تندتر… با کیر کلفتت جرم بده لعنتی
رفته رفته تندتر ناله میکرد و آخر با یه جیغ بلند ارضا شد و آب کصش سرازیر شد. منصور یه اسپنک دیگه زد به کون پریسا و گفت: الان کیرم لیز شده آمادست واسه کون کردن، خب طاها خسته شدی… برو رو اون تخت بشین و از منظره لذت ببر و جق بزن. شاهد گشاد شدن کون زنت باش…
من: ببینم چیکار میکنی دیگه… زن من و تو نداره، فکر کن زن خودته یجوری سفارشی ترتیبشو بده که جیگرش حال بیاد
پ: قربون شوهر بیغیرتم برم که به فکر منه
منصور سر کیرشو گذاشت رو سوراخ کون زنم و آروم فشار داد
پ: آآآی… یوااااش… آرومتر… توروخدا
م: یکم تحمل کن اولش درد داره ولی بعدش صفا میکنی
بیشتر فشار داد و سر کیرش رفت تو کونش
م: خودتو سفت نگیر… شل کن بذار کیرم بره توش… شل کن… آها… آفرین شل
و کم کم کل کیرشو کرد تو کونش و آروم شروع کرد به تلمبه زدن
پ: وای چه حس عجیبی داره… دارم با تمام وجودم کلفتی کیرتو توی کونم حس میکنم
منصور هم بی انصافی نمیکرد و هربار کل کیرشو تا خایه فرو میکرد، کم کم داشت تلمبه هاشو تندتر میکرد. منم با دیدن این صحنه خیلی حشری شدم و داشتم جق میزدم
پ: طاها حوصلت سر رفت؟ منصور بذار شوهرم هم بیاد کمکت
م: لازم نکرده، این کار هر کسی نیست
پ: ناراحت نباش عزیزم بیا اینجا عوضش واست ساک بزنم
واسم عجیب بود چون پریسا اصلا از ساک زدن خوشش نمیومد. رفتم جلوش زانو زدم کیرمو گرفت دستش و گفت: قربون کیر و خایت بشم آقایی…
شروع کرد به ساک زدن و بعدش تخمامو میخورد و با زبونش فشار میداد. توو همون حالت صدای آه و نالش تندتر شد
پ: آآآه… تندتر بکن… آبم داره میاد
منصور هم شروع کرد به شکل رگباری تلمبه زدن… صدای شالاپ شلوپش کل اتاقو پر کرده بود و کون قلمبه زنم روی ویبره بود. چنتا جیغ بلند کشید و آب از کصش پاشید بیرون… پاهاش مثل بید میلرزید و اونقدر سست بود که نمیتونست بایسته و ولو شد روی من… منم خوابوندمش روی تخت. کیر پسره که از کونش دراومد، سوراخش همینجوری گشاد مونده بود مثل یه سیاهچاله
م: حال کردی چطور زنتو سیخ زدم؟ راضی بودی؟
من: آره ولی هنوز آبت نیومده
م: الان حلش میکنم.
منصور پریسا رو گرفت بغلش و خوابید روی تخت. طوری که خودش روی تخت بود و پری روی اون. بعد با یه حرکت کیرشو هل داد تو سوراخ زنم و به من گفت: بیا از کص بکنش
رفتم رو تخت و پاهای پریسا رو با دستام گرفتم و از هم باز کردم. کیرمو کردم تو کصش و هر دو همزمان شروع کردیم به تلمبه زدن. دوتایی همزمان از کص و کون داشتیم میکردیمش. بدن هر سه مون داغ کرده بود و خیس عرق بودیم. بدن سکسی پریسا توو محیط نسبتا تاریک اتاق داشت برق میزد. کیر منصور اونقدر کلفت بود که من داشتم حسش میکردم. سر کیرامون داشت به هم میخورد و همزمان تخمامون به هم مالیده میشد. فکر اینکه دارم زنم رو توو بغل یه مرد غریبه و عضلانی میکنمش منو خیلی شهوتی کرده بود. من از شدت شهوت کیرم داشت منفجر میشد و ناخودآگاه سرعت تلمبه هام بیشتر میشد. مثل وحشیا داشتم تلمبه میزدم و منصور هم دستاشو از کنارا آورده بود و داشت ممه های زنمو ماساژ میداد. نوک ممشو نیشگون میگرفت و فشار میداد و میکشید. بعد از یه دقیقه پریسا آه و نالش بلندتر شد و چنتا جیغ بلند کشید و پاهاش بشدت میلرزید بعد خودش محکم چوچولشو اونقدر مالید که آب کصش سرازیر شد.
م: جوووونم. طاها کون زنت حسابی به کیرم مزه میده، انگار واسه کیر من ساخته شده. هیچ کص و کونی اینجوری بهم مزه نکرده بود. زن خوشگلتو گاییدم بیغیرت… کص و کون زنت به گا رفت
بعد منصور بلند شد و به پریسا گفت که قمبل کن. اونم کون قلمبه و خوش تراشش رو قمبل کرد. منصور کاندومشو درآورد و داشت جق میزد و گفت: ببین زن کونیت چه کصی داره، مثل پیراشکی میمونه… فقط وسطش خامه نداره که…
بعد کیرشو برد نزدیک کصش و آبشو با فشار پاشید رو کصش. بعد خم شد و با دندوناش آروم کص تپل زنمو گاز میگرفت و میلیسید.
م: چه پیراشکی داغ و خوشمزه ای… پیراشکی بدون خامه مزه نداره
و بعد یه کشیده محکم زد به کون زنم و کونش مثل ژله به لرزه افتاد.
م: طاها حالا نوبت توئه
من: یه کاری کن تحریک بشم آبم بیاد، زنمو جلو چشمام جنده خودت کن
م: جووووون، بیغیرتیت داره شکوفا میشه، صبر کن الان یجوری آب بیغیرتیتو بیارم که از این به بعد فقط بدی زنتو واست بکنن
پسره پریسا رو از تخت آورد پایین و هر دو ایستادن. شروع کرد به لب گرفتن… مثل وحشیا کل دهن زنمو داشت میخورد و میمکید و همزمان پستونای خوشگلشو گرفته بود توو مشتش و فشار میداد. نیپلاشو میگرفت و میکشید. بعد من رفتم نزدیکتر و داشتم حسابی جق میزدم… اونم رفت پشت پریسا و اونو گذاشت روبروی من و بهم گفت زانو بزنم، از پشت با یه دستش ممه زنمو میمالید و با دست دیگش چوچولشو… اونقدر مالید که پریسا برای بار هزارم ارضا شد و آبش با فشار پاشید توو صورتم… منم دیگه طاقت نیاوردم و سریع پاشدم و پری رو نشوندم جلوم و آبم رو با فشار ریختم رو پستوناش
م: ای جوووون… دیدی چه حالی میده آدم آب بیغیرتیش میاد… کلی آبت اومد ها
منصور خم شد و زانو زد، اول ممه سمت راست زنمو حسابی لیسید و با زبونش تمیز کرد و برق انداخت. نیپلشو کرد توو دهنش با لباش محکم گرفت و کشید. بعد اومد سمت من و باقی مونده آبمو از نوک کیرم مکید و یکی دوتا ساک زد… بعد دستمو گرفت و نشوندم زمین و گفت: ممه چپشو واسه خود بیغیرتت نگه داشتم
منم سرمو خم کردم و مثل اونایی که از قحطی اومدن وحشیانه ممشو خوردم و لیس زدم، طعم شور عرقش خیلی واسم لذت بخش بود. بعد رفتم سراغ ممه راستش و هر دوتا پستوناشو مثل آینه برق انداختم. در این حین منصور پاشد و شلوارکشو پوشید ولی من و پری هنوز کف اتاق بودیم، ازش یه لب حسابی گرفتم و همزمان نوک پستوناشو گرفته بودم و داشتم میکشیدم. بزاقم پوست ممشو حسابی لیز کرده بود و نیپلاش از دستم در میرفت. ولی واقعا پستوناش نرمتر از قبل شده بود و نوکش کش اومده بود
م: طاها دیدی بهت دروغ نگفتم… هم زنتو ماساژ دادم، هم سایز سوراخاشو واست فابریک گشاد کردم، زنتو کونی کردم و ممه هاشو واست مثل هلو کردم. جوری کردنی شده که اگه ببریش خیابون همه مردا جلوت کص و کونشو انگشت میکنن و از پشت میمالنش… دیدی گفتم اگه دوست بشیم بیشتر خوش میگذره… الان هر سه مون بدجوری خالی شدیم
من: اما توام خوب نقطه ضعف منو پیدا کردی و هرجور دلت خواست زنمو کردی… میدونستی خوشم میاد و هیچی نمیگم
م: مگه حالشو نبردی؟! داشتی خرکیف میشدی، منم نمیخواستم سر کیرم بی کلاه بمونه
من: اما شب اول خیلی خشن شروع کردی
م: آره… قبول دارم… عوضش امروز واست جبران کردم
من: قربون کیر و خایت بشم، کیرت توو کص و کون زنم… پستوناش توو حلقت
م: خیلی خب حالا…
من: مرسی که بیغیرتیمو شکوفا کردی… با گاییدن زنم خیلی بهم حال دادی
م: خب، پریسا جون خیلی باهات حال کردم… انصافا سکسی ترین زنی بودی که تا امروز گاییدم… منم دیگه فردا برمیگردم کرج
پ: فدات بشم عزیزم، توام مثل شوهرم… داداشم… کیر تو و طاها نداره، اونقدر جیغ زدم که صدام دیگه درنمیاد و از خستگی دارم میمیرم، ولی خوب به گام دادی… راضیم ازت
هردو یه لب گرفتن و بعد با منصور خداحافظی کردیم و همه چی تموم شد… برای همیشه… و من یه نفس راحت کشیدم…
بقیه روزای سفر رو با یه روحیه شاد و کلی خاطره خوب گذروندیم و برگشتیم اراک.
بعدش هم بدون اینکه هیچ مورد دیگه ای پیش بیاد به خوبی و خوشی زندگی کردیم… چند هفته ای که گذشت کص و کون پریسا تقریبا به حالت قبل برگشت ولی مثل اولش تنگ نشد. اما از اون به بعد همیشه تو سکساش داغ بود و دیگه از کون دادن و ساک زدن بدش نمیومد.
.
.
پایان
نوشته: سیدعلی

نوشته های مرتبط:
سکوت نشانه رضاست (۱)
سکوت بره ها (۵ و پایانی)
شب،سکوت، ماه کامل
میخواستم حق سکوت بگیرم که خودش پیش قدم شد
سکس در سکوت
سکوت دلنشین
فریادی در سکوت (۱)
سکوت بره ها (۴)
سکوت بره ها (۳)
سکوت بره ها (۲)
سکوت بره ها (۱)
مهر سکوت
سکوت بعد سکس
فقط چند لحظه سکوت کن
فریاد سکوت
سیمین دختری که شوهر زنم شد (۵ پایانی)
جنده یعنی من (۳ و پایانی)
کارما یا عقده‌ی اُدیپ؛ مسئله این است! (۵ و پایانی)
وقتی برگشتم یکی دیگه جای من بود (۵ و پایانی)
روایت نابرابر (۵ و پایانی)
رئالیتی شو سکسی پدرخوانده (۲ و پایانی)
اتفاقی که خواهر کوچیکمو جنده کرد(۵ و پایانی)
گرم ترین آغوش (۲ و پایانی)
محسن و مامان چادری فرید (۵ و پایانی)
خانواده ی عجیب رفیقم (۴ و پایانی)
پالیسی زن عمو (۳ و پایانی)
امیری که امیرم شد (۵ و پایانی)
انتقام‌ نابرابر (۵ و پایانی)
نورا (۵ و پایانی)
مسیح (۲ و پایانی)
مامانم میشی؟ (۵ و پایانی)
تلافی (۳ و پایانی)
آتوسا (۵ و پایانی)
ایبرو (۳ و پایانی)
عشقم نگار (٣ و پایانی)
برده ی زندایی (۵ و پایانی)
عاشقانه ای در دل تاریکی (۵ و پایانی)
اولین سکسم تو 17 سالگی با زن 34 ساله (۲ و پایانی)
تشخیص هویت (۳ و پایانی)
گاییدن زن علی و روشن شدن شمع بی غیرتی (۲ و پایانی)
داستان من و زنم زهرا (۴ و پایانی)
تصادف پر ماجرای من (۴ و پایانی)
زن پسردایی را گاییدم (۵ و پایانی)
پارسا ، آرمین و دیگران (۳ و پایانی)
بد،خوش موضوع بخت است (۴ و پایانی)
بگا دادن بکارتم (۵ و پایانی)
شروع گی با دکتر دندانپزشک (قسمت ۳ و پایانی)
گاییدن برده ی شوهردار ( ۴ و پایانی )
افسون چشمانش (۴ و پایانی)
علیرضا (۵ و پایانی)
شکارچی (۲ و پایانی)
شب های تهران (۵ و پایانی)
کامی و کاملیا (۴ و پایانی)
حماقت دلنشین(۴ و پایانی)
شب جهنمی (۳و پایانی)
عشق ژنتیکی (۳ و پایانی)
مسکن مهر حشری (۵ و پایانی)
پاره شدنم برای یک نمره (۵ و پایانی)
کون شناس (۵ و پایانی)
این قصه سر دراز دارد (۴ و پایانی)
داماد مذهبی (۴ و پایانی)
دُگم‌هراسی! (۲ و پایانی)
بازی مرکب (۵ و پایانی)
اولین تجربه بردگی با بانوی افغان(۵ و پایانی)
تاوان (۵ و پایانی)
ترک عادت موجب مرض است (۵ و پایانی)
همه ی ما ( ۵ و پایانی)
لمسِ تنِ عریانش ممنوع (۴ و پایانی)
خاطرات مامانم (۵ و پایانی)
چه کردم با زندگیم سپیده؟ (۲ و پایانی)
زنم زمانی زنداداشم بود (۴ و پایانی)
آلاله مادرخوانده ی من (۳ و پایانی)
زن پرستارم و شهر کوچیک (۳ و پایانی)
اولین رابطه بعد از ۱۲ سال (قسمت ۴ و پایانی)
دستیار شخصی رییس آلمانیم شدم (۲ و پایانی)
شوگر ددی حشری (۵ و پایانی)
ماجراهای علی و مامانش (۵ و پایانی)
دورترین نزدیک (۲ و پایانی)
پسرعمم منو از کون کرد (۵ و پایانی)
حرفی که تاوان سنگینی داشت (۲ و پایانی)
وقتی که خواب بودم (۵ و پایانی)
عشق کیری نوجوانی (۲ و پایانی)
بردگی در آسانسور (۳ و پایانی)
فانتزیام… (۳ و پایانی)
این شورت مال کیه؟ (۴ و پایانی)
لکه خورشیدی (۴ و پایانی)
چیزهایی برای پنهان کردن (۳ و پایانی)
چقدر دور تو گشتم (۵ و پایانی)
من و خانم مدیرعامل (۵ و پایانی)
چشمان کهربایی (۳ و پایانی)
زیبایی همسر و بی غیرت شدن من (۵ و پایانی)
بگو من یه زنم (۵ و پایانی)
بعضی زنها مردتر از مردها هستن (۲ و پایانی)
سکس با همکار (۴ و پایانی)
دوران عاشقی (۵ و پایانی)
تو کدوم قُلی؟ (۴ و پایانی)
مصائب یک مستاجر (۳ و پایانی)
دوستی که غافلگیرم کرد (۴ و پایانی)
نهایت جندگی زنم (۵ و پایانی)
شروع کون دادنم به نیما و پسرخالش (۵ و‌پایانی)
زندگی من: تاریکی ای که هیج وقت تغییر رنگ نداد (۲ و پایانی)
جندگی زنم درمان نداره (۵ و پایانی)
کیوتیسم (۵ و پایانی)
زنم برای راضی کردن بکنش هر کاری میکرد (۵ و پایانی)
فمدام سیتی (۵ و پایانی)
خاطرات بردگی با نامادری بی رحم (۲ و پایانی)
قدرت سکس (۲ و پایانی)
مامان فریبا و بهترین انتخاب برای خانواده (۳ و پایانی)
ماه شب تارم (۲ و پایانی)
رویای زن رویایی رئیس (۳ و پایانی)
هزارتوی زندگی امید (۴ و پایانی)
سونیا (۳ و پایانی)
شاه ایکس در غروب مردم آزاران (۵ و پایانی)
رباب کون کجه (۴ و پایانی)
رسوایی بیغیرتی نسبت به خواهرم (۵ و پایانی)
زیر سقف تهران (٣ و پایانی)
اینجا برای تماشا نیست (۵ و پایانی)
هر فشنگ یک خاطره ست (۴ و پایانی)
نوامبر ابدی (۲ و پایانی)
دست سرنوشت (۲ و پایانی)
زیر چادر چی میگذره (۲ و پایانی)
مدافعین حشر (۵ و پایانی)
مارکوس پولو (۵ و پایانی)
انعکاس پایانی
سکس با صمیمیترین دوست همسرم (۲ و پایانی)
شاه ایکس در اخرین مردم آزار (۴ و پایانی)
من، خاله ممد، عروسک (۲ و پایانی)
من سرویسکار لوازم خانگی هستم (۲ و پایانی)
شیطان کیست؟ (۵ و پایانی)
یک فرشته از جنس مرد (۳ و پایانی)
تازیان (۲ و پایانی)
شاه ایکس در روز ملی بادمجون (۲ و پایانی)
20 سال عذاب وجدان (۴ و پایانی)
تمام وسوسه های زمین (۴ و پایانی)
شیوا در آینه (۳ و پایانی)
خاطرات مرد کیری (۲ و پایانی)
مَرده و غیرتـــــــــش (۲ و پایانی)
رویای اشکان (۳ و پایانی)
روزگار سیاه (۲ و پایانی)
کیر کوچک و کس گشاد (۲ و پایانی)
اولین سکس ناخواسته من با سارا (۲ و پایانی)
یه سکس خوب (۲ و پایانی)
آشنایی غیر منتظره (۲ و پایانی)
سیاست هولناک (۵ و پایانی)
تجاوز به یلدا (قسمت ۳ و پایانی)
لطف مکرر،حق مسلم (۵ و پایانی)
پرسه (قسمت پایانی)
تو چیزی از شبهای من نمیدونی (3 و پایانی)
الناز دختری ازجنس بلور (قسمت پایانی)
هوس یا عشق قسمت پایانی

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *