داستان سکسی تقدیم به شما
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
من درحالیکه تو انباری ناظر وشنونده حرف های این شیخ بی شرف وعوضی بودم مسایلی که تااون لحظه برام ناآشنا وتازگی داشت وتودلم فکر میکردم واقعا این مردیکه کون شرافت خانمو گاییده در حالیکه دارای شوهر وبچه است یعنی الانه میخواد به بهانه کمردرد وزانودرد مادرم می خواد همین بلا روسرمادرم بیاره می خواد کونشو بکنه وای خدایا …همین حرف ها ظاهرا درذهن مادرم هم میچرخید چون رو به شیخ کرد با نگرانی خاصی گفت شیخ یعنی توواقعا باشرافت این کاروکردی اون زن دارای شوهر وبچه است توام که زن وبچه داری ازنگاه مردم تو یه آدم متدین وخداترس ونماز خون هستی چیه می خوای به بهونه کمردرد اون کاروهم بامن بکنی نه…نه اصلا قابل درک نیست من نمی خوام تواین گناه تو شریک باشم تو اصلا یه موجود هوس باز وعوضی هستی که هیچی سرت نمیشه مثلا انگار فامیلیم …من یه اشتباه وخطا تو عروسیت انجام دادم اونم ازت عذر خواهی کردم وحقیقتا از اون کارم شرمنده ام …شیخ صحبت مادرم رو قطع کرد مچ دستتشو گرفت وگفت …ببین طاهره اینایی که گفتی قبول نمی خوام حرفام تکراری بشه اون کاری که باشرافت انجام دادم حتما به خیالت هست که با توام همون رفتار ومیکنم نه نه اشتباه فکر کردی بهت قول میدم تا خودت مایل نباشی نمی کنمت اینو مطمین باش …خب من پمادو آماده کردم لطفا لجباز نباش بیا اول شلوارتو بالا بکش تا زانواتو پماد بزنم …مادرم روبروی شیخ روپتوی که کف اتاق پهن بودنشست دو پاهاشو به طرفش دراز کرد …خب طاهره خودم شلوارتو بالا میزنم که به زانوات برسیم …وای چه ساق پایی به به…من متوجه سفیدی وزیبایی ساق پای مادرم شدم اونم پمادو با آرامی به زانواش میمالید وهراز گاهی هم دستاشو به زیر رانش می برد …این پماد چیه شیخ به زانوام زدی زانوام داغ وگرم شده وای دردش نمونده .یعنی واقعا دردم نمونده خیلی خوبه شیخ حتما کمرم هم دردش میره …طاهره جون این پماد حتما دو بار دیگه باید مالیده بشه تا دیگه اثری درد وناراحتی نمونه اونم فردا وپس فردا برت می مالم پس اون دوتا بالشو بیار به شکم روش دراز بکش واروم باش که کارمو انجام بدم فقط قبل از خوابیدن لباستو بالا بده که حتما باید کمرت لخت باشه …مادرم به شکم رودوتابالش خوابید وقبل از اون با دستاش لباس یه دستی که تنش بود تازیرسینه هاش جمع کرد کمر لخت وعریان وسفیدمادرم کاملا دراختیار شیخ قرار گرفت …وای طاهره تو چه بدن سفیدوبکری داری …شیخ پمادو به آرامی به کمر مادرم می مالوند چون زاویه دیدم خوب نبود مجبور شدم یه قدم به طرف راست برم تابهتر صحنه مالشوببینم چشمای مادرم بسته بود…شیخ کمرم خیلی داغ شده بسه کافیه داغ کردم دیگه پماد بهش نزن لطفا …نترس طاهره جون همون مقدار اولیوزدم فقط باید یه کم دیگه مالش بدم که بهتر اثر کنه راستش یه چیزی می خوام بگم اگه راضی باشی واونو انجام بدم زودتر وبهتر اثر میکنه وسریعا خوب میشی چون به همین مالش کمر اکتفا بکنم من تضمین بهت نمی دم که خوب میشی به اونشونه این حرفم درسته که موقعی زیاد وایسادی درد کمرت به پاهایت میزنه…طاهره جون اگه راضی باشی باید این پمادو هم به کاملابه پاهایت بزنم بزار زودترو سریعتر خوب بشی متوجه شدی …یعنی شیخ میخوای همه پامو پماد بزنی واقعا لازمه آخه نمیشه وای خدا چکارکنم …باشه انجام بده فقط لطفا پماد کمتر مصرف کن …طاهره برای انجام این موردبایستی شلوارتواز پات درارم چون رو شلوار که نمیشه پمادو مالوند خب تو به همین حالت تکون نخور حالا فقط کافیه یه کم کمرتو بالاتر قرار بدی که من شلوارتو از پات پایین بکشم …این مرتیکه شیخ درحالیکه مادرم به شکم خوابیده ولباسشم تازیرسینه هاش جمع شده بود یکی ازبالشروزیر شکم مادرم برد اینک کون مادرم به حالت قشنگ هوس انگیزی بالاتر قرار گرفت حالا به راحتی وبهتر می تونست شلوار وازپاش بکشه پایین … همین کار هم بعد ازلحظاتی به آرامی انجام داد ودیگه الان از شکم به پایین بدن مادرم کاملا عریان بود چون شورت هم نداشت برای اولین بار از نیمرخ اندام لخت وزیبای مادرم رو میدیدم اخه قبلا که مادرم ماروبا خودش به حمام می برد لخت نمی شد همیشه یه شلوارک پارچه ای پاش بود وبایه لنگ سینه هاشو می پوشوند که بعدها اون صحنه هارو به یاد می یارم باریختن آب روسینه هاش زیبایی پستونهای مادرم بالنگ خیس شده بطرز خارق العاده ای هوس انگیز وزیبا به نظر می رسید اندام وفرم وهیکلش با وجود داشتن پنج فرزند دران موقع تناسب وشرایط یه زن نرمال روبخوبی دربرداشت سینه های مادرم نه کوچک ونه بزرگ درحد متوسط سفت وآویزون نبود کمرش باریک واضافه ای دردو طرف کمرش نداشت و به نسبت کمر کون برجسته وزیبایی داشت که ماهیچه های دوطرف کونش انگار مثل نیم کره توپ فوتبال به نظر میومد خلاصه مطلب هیکل مادرم یه مانکن واقعی بود حالا این اندام با وزن حدود70کیلو وقد168سانتیمتراماده پذیرایی از کیر شیخ بود .شیخ مالش پمادو ازمچ پاهای مادرم شروع کرد اون درحالیکه کم کم دستاشو به ران مادرم رسونده بود با خوشحالی خاصی آهی کشیدوگفت طاهره جون در چه حالی …چیزی نمی گی گمان بد به خودت راه نده بهت قبلا قول دادم کاری نمی کنم ناراحت بشی مگر خودت مایل باشی وخودت بخواهی اصلا تو باشرافت خیلی فرق داری ولی اینو بدون کارم با شرافت هنوز تمام نشده بایدحداقل یه بار دیگه اونو ترتیب بدم تا بدونه بی انگیزه وبی دلیل ازاین غلط ها نکنه بازتو یه دلیل وتوجیهی هرچند درست یا غلط برای این اشتباهت داشتی اونم به نظرم طبیعیه چون هیچ زن وخواهر شوهری چشم و تحمل دیدن وبودن همدیگرو ندارن ولی شرافت تو چرا .بخدا طاهره من درسکس ونزدیکی با زنم وحشیانه وبدرفتار نمی کنم واون رفتاری که باشرافت درروستاداشتم وکونشو وحشیانه کردم از سرعصبانیت بود ازت می خوام باهام همکاری بکنی تا یه جایی به خدمت شرافت برسم اخه میدونم الانه زیاد بااون صمیمی نیستی ورابطتون خوب نیست واین نشونه علاقه به شرافت ویا عاشق شدنش نیست فقط یه تصویه حسابه وبس اگه عشق وعلاقه باشه اونم فقط تویی اونم سالهاست توفکرتم وعاشقتم حیف این اندام واین بدن وای خدایاخوش به حال شوهرت هیکل توکجا واندام رعنا کجا زمین تا آسمان باهم فرق داری الانه رعنا23سالو تموم کرده ولی بدنش مثل یه زن چهل یاچهلو پنج ساله میمونه خیلی اضافه گوشت داره وزنش هم به نظربالای 90کیلو میشه ولی طاهره توماشالله اندامت اصلا اضافه ای نداره انگاری یه دختر باکره دست نخورده ای به به چه رونی… ساق وران وبخصوص ماهیچه های دوطرف کون مادرم بخوبی بادو دستهای شیخ مالیده میشد صورت طاهره مادرم روبالشه فرورفته ودیده نمی شدیکی ازدستشاوروسینه اش گرفته بودویه دست دیگه اش آزاد بودحالا انگشتای دست راست شیخ به آرامی بطرف حساس ترین اندام مادرم می رفت وای اینک کاملا کوس وکون مادرم مالیده میشد آه وناله مادرم بگوشم رسید …اوه اوه .شیخ رضاداری چه کار میکنی اوه ارومتر ارومتر بسه با اونجاهام چکار داری .وای اوه انگشتتو از اونجا درار یه کم درد داره فقط کوسمو مالش بده …شیخ یکی از انگشتای دستشو تو کون مادرم کرده باانگشتای دیگش کوسش مالش می خورد مادرم کامل به آه وناله افتاده بود وبایه دستش سینه هاشو مالش می داد…طاهره جون می خوای انگشتو از کونت درارم مگه اذیت میشی درد داره خیلی خب اینو بهم بگو طاهره تو تا حالا کون دادی وبه شوهرت یا…کسی دیگه تا انگشتمو ازکونت درارم …شیخ منتظر جواب بود ولی مادرم بدونه جواب آه وناله شو ادامه میداد …خیلی خب تو نمی خوای جوابمو بدی ولی من میخوام هرچی وهررازی که تودلمه بهت بگم راستش من بارها کون رعنا روکردم ولی اون ازاین کون دادنش خیلی ناراحت میشد یادمه اولین باری که مجبورش کردم بهم کون بده نصفه شب یکی از روزهای تابستان بودبا انگشتای دستم کمی با سوراخ کونش بازی کردم واطراف کونشو مالیدم وازش خواستم بهم کون بده ولی اون ناراحت شد بهم توپید گفت اصلا به این کارتمایل نداره یادمه می گفت برادرم یعنی شوهرت همیشه میگه کون دادن چه از مرد یازن یه عمل زشت وگناه هستش موجب لعنت خدااست ولی گوشم به این حرفاش راضی نبود درجواب بهش گفتم زن طبق گفته دین اسلام باید مطیع امر شوهرش باشه منم ازالان کونتو می خوام اگه اطاعت نکنی تو گناه کار میشی تازه عواقب گناه کردن کونت به گردن من باشه اینو بهش گفتم دیگه مقاومتش ازبین رفت وبه همین حالتی که طاهره جون الان جلوم به شکم خوابیدی اونو خوابوندم وبرای اینکه اذیت نشه وبعدا بتونم ازکون رعنا روبکنم یه کم عسل به کیرم زدم وکون رعنا رو باکیرو عسل ترتیب دادم راستش طاهره جون به من خیلی لذت داد ولی اینو بدون بخدا باسن وسوراخ کون تو کجا وسوراخ کون وباسن رعنا کجا حقیقتش بزار طاهره سوراخ کونتو برات توصیف کنم توکه نمی تونی سوراخ کونتو ببینی سوراخ کونت اضافه گوشت نداره بکره مثل یه نقطه وکاملا فرو رفته است هیچ سوراخ کونیو مثل کونت ندیدم ولی سوراخ کون رعنا اینطوری نیست اونشب بعد ازاینکه ابمو توکونش خالی کردم بلند شد لباساشو پوشید و با گریه ناراحتی رفت حیاط تاصبح روز بعد به اتاق برنگشت وتا دو روز هم باهام هم کلام نشدولی دو شب بعدش رفتم بازار یه قواره پارچه براش گرفتم از دلش دراوردم همون شب هم ابتدا از کوس کردمش وقبل از اومدن اب منیم کیرمو به کونش رسوندم واز کون بازم کردمش ولی دیگه اون شب از ناراحتی وقهر خبری نبود اره قواره پارچه کار خودوشوکرده بود الان کون رعنا رو هر وقت بخوام میکنم خلاصه این جریان تایه بار کوس رعنا رو بکنم حداقلش دوبار از کون میکنمش …حتما شیخ رضا ازسر لجبازی با نظر شوهرمه که گفته کون کردن گناهه که بیشتر کون رعنا رو می کنی درسته …آره طاهره جون اینو راست گفتی من خیلی از شوهرت خوشم نمی یاد هرچند اون برای من بدی نداشته وخوبی وادب ازش دیدم ولی ازبابت اینکه شوهر توهه وشاید یه نوع حسادت مردانه در وجودمه از اینکه تورومال خودش کرده ومن بهش ازبابت توطاهره خیلی حسادت میکنم …وای طاهره چه آبی ازکوست جاری شده طاهره جون دستم ازاب کوست خیس خیسه طاهره جون توچه حالی هستی برام بگو …اوه اوه شیخ رضا از چی بگم تو منو به اوج لذت رسوندی کار خودتو کردی وتا حالا به هدفت رسیدی فقط مونده تجاوز به من …ومنم نای مقاومتی برام نمونده مثل یه بره زیرت قرار گرفتم ودراین شرایط مطیعتم وای اوه توخیلی تو راضی کردن به لذت رسوندن زن ها واردی وواقعا استادی …طاهره جون خیلی خوشحالم این حرفهارو ازت می شنوم قبلا بهت گفتم تا خودت نخواهی ومایل نباشی نمی کنمت این انگشت شست دستم که توکونت فروکردم اگه اذیتت می کنه می خوای بیارم بیرون …نه نه شیخ رضا بزار همون جا باشه بهش الان عادت کردم …طاهره جون تعارفو بزار کنار اگه میخوای بکنمت بگو ضمنادیگه ازاین لحظه بهم نگوشیخ فقط با اسم رضا صدام کن …آِ آی اوه اوه باشه میگم رضا رضا دیگه طاقت ندارم لطفا منوبکن …بکن رضا…طاهره جون یه بار دیگه خواهش کن خوب به گوشم برسه …وای وای اه رضا رضا جون منو بکن خواهش می کنم منوبکن …طاهره جون این جمله رو بگو تابکنمت بگو رضا جان ازت التماس می کنم من طاهره همسربرادرزنتو بکنی …وای رضا منو کشتی داری منو به گریه وادار میکنی خواهش میکنم منو بکن می خوامت کیرتومی خوام التماست میکنم من طاهره همسر برادر زنتو بکن …حالا راصی شدم خیلی خب باید من لخت شم …وای من پشت کوزه ای که کمین کرده بودم خودمولحظاتی فراموش کرده بودم نا خداگاه یه دوقدمی جلوتر اومده بودم واگه اون شیخ ملعون بر می گشت ونگاهش به انباری می خورد حتما منو می دید لذا به عقب برگشتم ودرجای قبلی قرار گرفتم وای فکر میکردم این مرتیکه شیخ برای خودش عجب مارمولکیه شیخ مشغول دراوردن لباس وشلوارش بود ومادرم هم به همون حالت رو شکم خوابیده واززیر سینه به پایین لخت بود شیخ دیگه کاملا لخت شده بود قدی در حدود168سانت باوزن حدود70کیلو داشت اخه برخلاف تصوراتی که ما معمولا از ملا واخوند وشیخها داریم که هیکل گنده وگردن کلفت وشکم برامده دارند ولی این شیخ رضای این مجموعه خاطره یه ادم تقریبا لاغری بود بیوگرافی ایشون که بعدها فهمیدم اینه که دارای یه برادر بزرگتر ازخود وسه خواهر داشته که خواهرایی که از شیخ کوچکتر بودند پدرشون وبرادر بزرگترش برخلاف این شیخ ادمهای خوب سالم ومتدین بودن پدرشیخ رضاعلاوه برامور دین وشرع که استاد بودند درضمینه طب سنتی هم دست یدی داشتند وفوت فن این امورات طب سنتی رو شیخ رضا از پدرش یاد گرفته بود نگاهم متوجه کیر شیخ افتاد من برای اولین بار که وارد شش سالگی میشدم نگاهم به یه کیر کلفت می افتاد پس بین حرفهاش اسم کیرو می اورد اینه …کیر شیخ کلفت وکبود شایدحدود20سانتی میشدوتوجنگل موهای نتراشیده بالای کیرش کاملا خودنمایی می کرد حالت کیرشم حالت کمانی وتقریبا روبه بالا وچسپیده به نزدیکای زیرشکمش قرار گرفته بود رگ های برامده روکیرشو کاملا ازاونجا می دیدم از همه مهمتر تیکه گوشت سر کیر شیخ پهن وبرامده بود شیخ یه کمی شکم اضافه داشت ولی عجیب اینکه پشت وپاهایش پر مو وخصوصا پشت بدنش خیلی مو داشت درست مثل یه حیوان .شیخ دست تو جیب لباسش کرد یه شیشه که شبیه شیشه شربت داروی دردگلو بود دراورد یه مایع غلیظ وسفید از شیشه رو به کف دستش زد و کامل به کیرسیخ شده اش مالوند وسر شیشه رو بست وتو جیبش گذاشت ودو زانونزدیک صورت مادرم شد …طاهره جون نمی خوای کیر موببینی واونولمس کنی اخه تاچندلحظه دیگه عروسی واقعی من وتوه اونجوری بهت بگم وصال ورسیدن کوست وکیرمه وای خدا این بهترین لحظه زندگیمه من به ارزوم رسیدم اونم رسیدن به تو بیا طاهره جون کیرمو بگیر لمسش کن …وای وای رضا کیرت خیلی کلفته اگه شانسی داشته باشم اونم از کیر کلفته اخه کیر شوهرم هم کلفته مثل مال تو ولی فرقی که کیر تو باکیر شوهرم داره اینه کیرت حالت کمانی وروبه بالاروداره وسر کیرتم هم خیلی توپل وبرامده است ولی اون اینجوری نیست وضخامت دور کیرتو هم یه کمی از شوهرم بیشتره …طاهره جون با این حرفات نوبت توه به زنم رعنا حسودی کنی چون کیرم برکیر شوهرت برتری داره ولی نگران هیچی نباش دیگه ازاین به بعد خودم سیرابت می کنم …رضاجون بسه دیگه تحمل ندارم بیاکیرتم لمس کردم دیگه سوارم شو منوبکن چرا زجرم میدی کوسم ووجودم کیرتو میخواد بسمه طاقت ندارم اگه الانه منونکنی یه کاری دست خودم وخودت میدم اصلا من قاطی کردم رضا جون اصلا هرچی ازم بخواهی برات انجام میدم ششدونگ دراختیارتم فقط از کون منونکن لطفا…طاهره جون یعنی هرچه بخواهم انجام میدی یادت باشه قول دادی … رضاجون باشه زیر قولم نمی زنم …این حرفها رو ازشیخ ومادرم شنیدم ناخوداگاه دستمو به کیرقلمیم رسوندم درمقایسه باکیرکلفت شیخ عددی نبود وحرفی برای گفتن نداشت ولی به خودم اون موقع دلداری دادم اخه من به شش سال نرسیدم وبزرگ نشدم حتما اگه رشد کردم وسنم به 18سال رسید حتما کیرم اینجوری میشه شیخ دولنبر کون مادرمو ازهم باز کردسرکیرشو با کوس مادرم تنظیم کرد به ارامی کیرشو کاملا توکوس مادرم هدایت کرد مادرم آه بلندی کشید وشروع به تمجید وتعریف کیرشیخ کرد…اوه اوه وای چه کیرکلفتی رضا …رضاکیرکلفت … چه لذتی داره اونم کیرکلفت توکوس من خیلی داری بهم حال میدی اوه وای بازم انگشتتو توکونم کردی نه نه فقط رضا جون لطفا ارومتر توکونم فشار بده تابهش عادت کنم ای رعنا عوضی وبدترکیب انشالله این کیر کوفتت بشه .راستش رضاجون الانه هم خیلی ازش متنفرم هروقت میاد اینجا منزل ما خیلی قیافه میگیره توپ تشرش منودیونه میکنه انگاری شش دانگ خونه به اسمشه اخه رضا جون میدونی یهدانگ این خونه پدری شوهرم به اسم رعنا است وای رضا یه کم سرعت کیرتو زیادکن بیشتر بهم حال میده میگفتم این رعنامتکبروعوضی به خاطر مالکیت یه دونگ این خونه کلی منو باحرفاش وحرکاتش زجر میده اخ کاشکی میشد این یه دونگو از دست می داد یا می فروخت ویا…طاهره جون من طاقت ناراحتی توروندارم می خوای در این مورد کمکت کنم ورعنا رو راضی کنم سهمشو به شوهرت بفروشه این کار فقط از من بر می اد اخه من رورعنا خیلی نفوذ دارم من خیلی راحت می تونم رعنا رو راضی کنم فقط شرایطی دارم اگه قبول کنی بهت قول میدم یه دونگ مالکیت این خونه رو از رعنامیگیرم وبه شوهرت میرسونم …رضا جون با این حرفت منو خیلی خوشحال کردی من الان زیرکیرکلفتت دراوج لذتم با شنیدن این حرفات بیشتر لذت می برم وای راستی موقعی که دست به کیرت زدم خیلی لیز و یه کمی خیس بود و توکسمو داغ کرده تا حالا همچین حالتی نداشتم تو عشقبازی وکوس کردن رضا جون بی نظیری …باشه من بخاطر اینکه اون یه دونگ این خونه رو که واز چنگ رعنا دربیارم هر شرطی داری قبول میکنم لابد حتما یکی ازشرایطت کردن کونمه باشه راضیم ولی نه امروز منم یه شرطی ازت میخوام اونم اینه هر رابطه ای که بازن های دیگه داشتی بهم بگی برام خیلی جالبه ودرضمن این رابطمون بایستی حتما یه راز باشه به هیچکس نگی …لطفا رضاجون روم بخواب بهم بیشتر حال میده وای وای انگشتت تاته رفته توکونم …کیرت توکوسم بادکرده انگاری کلفتر شده وای اوه خوبه …خوب روم خوابیدی حالا لطفانرمی پشت گوشامو بلیس وای اوه توچقدر تو سکس وکردن زن ها واردی …طاهره جون من خیلی خوشحالم ازخودم ورفتارم وکیرم که تورو راضی کرده وبه خودم افتخار می کنم ازاینکه همچین لحظاتیو باهات می گذرونم تولیاقت همچین رابطه ای روداری ابتدا گفتی چی به کیرت زدی بایستی بهت بگم این یه رازه ولی فقط اینو می خوام بهت بگم اون یه کرم سنتی دست ساز خودمه که هم بزرگ کننده کیره وحالت تاخیری هم داره یعنی به زبان ساده کیرم اگه تو کوس یا کونت باشه اب منی کیرم دیرتر می یاد وازهمه مهمتر زنو به اوج لذت میرسونه وای طاهره جون چقدر ازت لذت می برم منم از اندامت وکوست وخصوصاازکونت کیف دنیا رومی برم بخدا توبی نظیری درسته الانه پنج بچه داری ولی کوست تنگه والانه کیرم توکوست کاملاتحت فشاره …هردوشون در حالت اوج لذت جنسی ازهم قرار گرفته بودندمادرم زیر شیخ خمار عشق وهوسش و آه وناله میکرد شیخ هم خوابیده رو اندام مادرم با زبونش گوش وگردن مادرمومی لیسید وانگشت دست چپش هم از زیر شکمش راتوکون مادرم فرو کرده وبه ارامی توکوسش تلمبه می زد در هر حرکتی که کیرشو که بیرون می دادکلاهک گوشتی کیرشو توکوسش نگه میزاشت وبعداز مکث کوتاهی تاته به کوس مادرم می کوبوند دراثر همین ضربات ماهیچه ورون بدن مادرم بطرز زیبا وهوس انگیزی موج می خورد احساس تشنگی می کردم ولی دسترسی به اب نداشتم وای خدایا این نمایش عشقی نامیمون تا کی امروز ادامه داره …خب طاهره جون من احساس می کنم تو واقعا شوهرتو دوست نداری وبهش واقعا علاقه ای نداری تو چرا راضی به ازدواج باهاش شدی اینو برام توضیح بده اگه درست حدس میزنم این یکی از شروطمه ودرضمن همون طوریکه توازم خواستی ماجراهای روابطم با سایرزن هارو بهت بگم منم ازت می خوام تو هر شیطونی یا رابطه وماجرای عشقی را قبلا داشتی برام تعریف کن چون یه حسی بهم میگه توازاین کارها کردی درواقع این اولین خیانتت به شوهرت نیست راستش همین امروز ودقایقی قبل یه جمله ای گفتی و تاحدودی خودتو لو دادی یادته وقتی کیرمو دستت دادم گفتی اگه یه شانسی داشته باشم از کیر کلفته که نصیبم میشه این جمله رو معمولا اگه زنی برای اولین بار میخواد به شوهرش خیانت بکنه وبا مردی دیگر رابطه داشته باشه نمیگه تازه طرز گفتن وادای جمله ات کاملا حقو به من می د ه که در این مورد خاص اشتباه نمی کنم توهین نباشه طاهره جون تو این اولین خیانتت نباید باشه وشرط اخرم هم اینکه خیلی دوست دارم ازت بچه داشته باشم می خوام حامله ات کنم اینو باید حتما ازت رضایت کامل بگیرم وباید در مواردی باهام همکاری کنی تاحتما از من حامله بشی…وای رضا جون من که از کیر وکردنت واقعا دارم دراوج لذت پرواز میکنم تومنو به نهایت لذت واحساس نزدیکی با جنس مخالف رسوندی اصلا رابطه جنسی ونزدیکیم با شوهرم نهایتا 5دقیقه نمیشه عمرا منو ارضا نمی کنه به محض اینکه ابشو تخلیه می کنه بدونه توجه واهمیت به زنش می خوابه وصدای خروپفش با نیاز جنسی من وارضا نشدنم قاطی میشه این حق من نیست بخدا توراست گفتی حدسیاتت اشتباه نمی کنه من اصلا از ابتدا راضی به ازدواج با شوهرم نبودم واونودوست نداشتم والانم بهش کماکان علاقه ای ندارم دیگه ازسر ناچاری وقسمته .دراولین فرصت کل جریان ماجرای ازدواجمو برات شرح میدم وازم میخوای ازت بچه داشته باشم وحامله ام کنی اینکه امکانش خیلی ضعیفه اخه اولا همیشه درپیشم نیستی و بهم دسترسی نداری تازه شوهرم اغلب شبا می یاد سراغم وازم کوس میخواد حالا چه نقشه ای برای کارت داری اونم که حتما مطمین باشی نطفه این بچه ازتوباشه …من مخالفتی باحاملگیم ازتوندارم ولی با این اوضاع به نظرم امکانش نیست وای وای کیرت انگاری توکوسم چسپیده وای اوف رضا چرا انگشت دیگه ات تو کونم فرو کردی حالا دوانگشتت توکونمه یه کم دردش میاد لطفا یکیشو درار …واه رضا ساعت چنده الان بچه ها ازمدرسه برمی گردن و بهرام بیچاره رو هم فراموش کردم الان توکوچه چکار میکنه حتما برگشته درحیاطو زده نکنه نگران شده باشه که دروبراش باز نکردم اگه به خاطر اومدن بچه ها وبهرام نباشه دوست دارم تاشب کیرت تو کسم باشه وباهات باشم لطفا وناچارا زودتر تمومش کن و ابتو توکسم بریز …طاهره جون اره ما از بچه هات غافل شدیم درسته حق باتوه نباید ابرومون بره نزدیک یه ساعتی میشه کیرم تو کوسته برای امروز بسه اماده شو میخوام کوستو ازاب منیم سیراب کنم …شیخ تلمبه هاشو سریعتر کرد بعد از حدود دودقیقه تلمبه اش قطع شدبرای لحظاتی بدونه تکان رو مادرم قرار داشت وهمچنان کیرشو توکوس مادرم نگه داشته بود …ببین طاهره جون اینم از ابیاری کیرم که کوس تنگتو پرکرد ازم راضی هستی خوب ارضا شدی…رضا جون اره کاملا راضیم وای دردوبلات بیفته به جون شوهرم که اصلا بلدنیست زنشو راضی کنه واقعا کیف کردم راستش یه چیزی میخواهم بهت بگم ناراحت نشی وبدت نیاد توتیپ صورت وقیافه ات زیاد چشم نواز و زن کش نیست وظاهرا شاید یکی مثل من اصلا شایدمحلی بهت نزاره وحتی نگاهت هم نکنه ولی از تجربه ولذت سکسی که الان باهات کسب کردم تو رو باخیلی از مردهای دیگه عوض نمی کنم در اصل تویی که تو خوب بلدی زنی مثل منوبخوبی به اسمون ها ببری وراضی کنی وای رضاپشت وپاهایت خیلی مو داره چرا بهش نمی رسی ها ها ناراحت نشو شوخی کردم مردهای مودار برای من جالب تر ومهیج تره به من بیشتر لذت میده از بابت رابطه اولین خیانتم راستش اعتراف می کنم این اولین خیانتم نبوده وقبلا چند باری به شوهرم خیانت کردم ولی واقعا عمدی نبوده اینا روهم در اولین فرصت برات میگم ضمنا خواستی باهات همکاری کنم که یه باردیگه دستت به اون شرافت نامرد برسه موافقم بدم نمی یاد که یه بار دیگه ترتیبشو بدی اینم برات .برنامه ریزی می کنم…ببین طاهره جون من اماده رفتنم فقط ازبابت حاملگیت می خواهم بهت بگم راهش اینه که الان توپشت وزانوات دردداره وشوهرت هم حتما از این موضوع مطلعه تو باید به شوهرت بگی که من به قابله ام قضیه کمر دردمو گفتم اونم گفته تامدتی نباید با شوهرت رابطه داشته باشی چون برای کمرت خوب نیست وتحت فشار قرار میگیره اینو حداقل یه ماهی اجراکن ونزار بهت نزدیک شه ولی خب یه منتی هم سر شوهرت بزار اونم اینکه به شوهرت بگو استثناشب های جمعه بهت میدم ومیتونی بهم نزدیک شی اونم طاهره جون میدونی بخاطرچه هفته ای یه بار باهاش عشق بازی کنی که اگه ازمن حامله شدی برایت دردسر نشه واونوبه شوهرت نسبت بدی واون جلسه ای که باشوهرت هستی بعداز پایان کارتون سریعاخودتو به مستراح برسون واب منی شو از کوست تخلیه کن وحواست باشه این مرحله کارو به سرعت انجام بدی پس از امشب دیگه به شوهرت هفته ای فقط یه بار کوس میدی اونم شب جمعه …تاموقعی که ازمن حامله شدی ضمنا هربار که اومدم سراغت وکردمت همون شب هم رعنا زنمو هم می کنم میخواهم هردوتون باهم حامله بشی هاهاها خیلی هیجان داره تو رعنا باهم …حامله وباشکم برامده خیلی مشتاقم ببینم این دو بچه چقدر بهم شبیه هستند …طاهره جون خداحافظ من رفتم فردا منتظرم باش ساعت 9 میام هم پمادوبزنم وهم بکنمت . خداحافظ رضا…ادامه درقسمت چهارم
ادامه…
نوشته: بهرام

نوشته های مرتبط:
خاطرات بهرام و مامانش (۱)
خاطرات بهرام (۵)
خاطرات بهرام (۴)
خاطرات بهرام (۲)
خاطرات بهرام (۱)
فاعلم بهرام (۲)
فاعلم بهرام (۱)
لذت گاییده شدن توسط بهرام
اولین رابطه ام با بهرام
بهرام و دختر همسایه
بهرام و منشی شرکت
بهرام و خواهرزاده تپل
بهرام منو دریاب
به خاطر عشقم بهرام
کون دادن مامان به آقا بهرام
خاطرات تلخ زهرا
خاطرات با خانم دکتر دندانپزشک
خاطرات سربازی شهروز (۱)
خاطرات طناز
خاطرات ده ساله من و یلدا (۲)
خاطرات ده ساله من و یلدا (۱)
خاطرات آن روزها… (۲ و پایانی)
خاطرات المیرا (۵ و پایانی)
خاطرات المیرا (۲)
خاطرات المیرا (۱)
خاطرات روستا و مدرسه ( ۵ و پایانی)
خاطرات روستا و مدرسه (۳)
خاطرات روستا و مدرسه (۲)
خاطرات شاهین و امیر
خاطرات سکسی محمد (۲)
خاطرات بابک (۱)
خاطرات کودکی یک پسر پشت کوهی
خاطرات یک ماهی
من و خاطرات انجمن کیر تو کس
خاطرات مامانم (۴)
خاطرات اهورا (۱)
خاطرات مامانم (۳)
خاطرات اشکان (۱)
خاطرات روزبه (۱)
خاطرات جنسی و سکسی دوست من (۴)
خاطرات سکسی من شاید کمی غمناک شاید کمی جالب
خاطرات گی دوران مدرسه
خاطرات کون دادن قیوم
خاطرات کودکی با دختر دایی
خاطرات شینوبی (۱)
خاطرات من در شرکت پورن آمریکایی (۱)
خاطرات مِلچی (۱)
خاطرات ساده مایِ پیچیده (۲)
خاطرات زنم بهمراه عکس
خاطرات تلخ و شیرین حامد
خاطرات سکسی شیدا (۱)
خاطرات سکسی من از کودکی تا الان
خاطرات سکسی شرکتی
خاطرات یک رابطه
خاطرات نوجوانی محمد
سهیل و تکرار خاطرات شمال
خاطرات شمال محال یادم بره! (۱)
شنا و خاطرات فراموش نشدنی
خاطرات حسین در روستا (۲)
خاطرات نوجوانی سپهر
همه خاطرات پویا (۱)
خاطرات تلخ دانشجویی
خاطرات دخترک (۱)
خاطرات گی علی
خاطرات شمال محاله یادم یره
خاطرات یک بایسکشوال (۲)
خاطرات محمد کونی
با خاطرات من (۱)
خاطرات زیبای گی در سربازی
خاطرات اوینار
خاطرات کودک فقیر
خاطرات شاهد با خواهرش (۲)
خاطرات شاهد با خواهرش (۱)
خاطرات کثیف بچگیم
خاطرات شیرین و تجربه های تلخ (۲)
خاطرات یک دهه شصتی
خاطرات زیبای تنها
خاطرات گی مهدی (۱)
خاطرات یک زن پوش (۲)
خاطرات من با همکارم اریکا (۱)
خاطرات یک کوه نوردی کوتاه
برگ هایی از دفتر خاطرات
خاطرات مردی با آلت تناسلی ۴ متری
خاطرات مرد کیری (۲ و پایانی)
خاطرات کون دادنم با ترفند
خاطرات قتل (۱)
مهین، خاطرات یک ترنس سکشوال
خاطرات شيرين و تجربه های تلخ
خاطرات یک روانکاو از فانتزی های مردم
خاطرات سفر با سارا و دامیان
خاطرات مخفی یک خانم (۳)
خاطرات منو ندا
خاطرات جنسی یک پزشک (قسمت ۳ و پایانی)
خاطرات دوران بچگی مهدی (۱)
خاطرات به یاد ماندنی سرایدار ویلا (۱)
خاطرات جنسی یک پزشک (۲)
خاطرات نوال: پورن استار
خاطرات سکسی من از دوران کودکی
خاطرات من با خاله جون
خاطرات سکسی دخترخاله ام را کش رفتم
مجازات یا سرنوشت؟ خاطرات دوران نوجوانی (۱)
خاطرات تلخ یه پسر همجنس گرا
خاطرات و خطرات (1)
خاطرات من با دو تا دختر که سوار کردم
خاطرات یه مهندس راهساز (1)
طعم تلخ خاطرات (1)
خاطرات زندگی جاوید (1)
خاطرات یک جلقی (1)
خاطرات سکس تو تایلند (1)
پلیس خاطرات من، نرفته ایی ز یاد من
خاطرات سکسی من از سایت انجمن کیر تو کس
خاطرات همجنسبازی در سربازی
خاطرات یک شب طولانی (1)
خاطرات سکسی مهرداد (1)
خاطرات سکسی خانوادگی من (1)
خاطرات بیتا
خاطرات کارمند دعا گو (1)
خاطرات آشفته (1)
فرار از خاطرات
خاطرات یک دختر چاق
خاطرات ویلا : کون زن غریبه
رویای خاطرات
خاطرات بچه گیام با دخترعمه
خاطرات شیرین کون دادن بچگی ام
خاطرات یک کونی بی غیرت
خاطرات یک زن بدکاره
دفترچه خاطرات مریم (1)
خاطرات من و حسین جون (1)
خاطرات شاهين با مريم
خاطرات من در شرکت
خاطرات سکسی پر خطر من -۲
خاطرات سكسي من در سربازي (۲)
برگهايی از دفتر خاطرات يک فاحشه
خاطرات سکسی پر خطر من -۱
خاطرات سکسی شاهین با عسل
دفترچه خاطرات من (۲)
دفتر خاطرات لز مریم (۱)
دفترچه خاطرات من (۱)
خاطرات من با آیدا
خاطرات سکس ضربدري ما2
خاطرات سکس ضربدری امید و سعید1
خاطرات سکسی امیر
خاطرات سکس سیاوش1
خاطرات سکس سیاوش2
خاطرات سربازی من
خاطرات دکتر آرش
خاطرات فروغ
خاطرات ريحانه1
خاطرات ريحانه2
خاطرات يك دوست (سكس با سارا قسمت اول)

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *