داستان سکسی تقدیم به شما
سلام دوستان
اول از همه خواستم بگم که این داستان در زمینه ی bdsm هستش پس اگه بهش علاقه ای ندارید یا ازش سر در نمیارید لطفا ادامه ندید .
من میسترس سلنا هستم.
سلنا اسم مستعاریه که برای تعریف خاطرم انتخاب کردم وگرنه اسم واقعیم چیز دیگه ایه.
من ماجرای زندگی خودم رو می خوام تعریف کنم و حالا اگر شک دارید راسته یا دروغ برای من فرقی نمی کنه و اصلا برام مهم نیست که چقدر لایک می خوره یا چه کامنت هایی می نویسید من صرفا می خواستم برای سرگرمی خودم هم که شده یه بخشی از خاطراتم رو تعریف کنم و غیر از اسم ها بقیه ی چیزها رو تغییر ندادم.
من از بچگی احساس سادیسم شدیدی توی وجودم داشتم. همیشه دلم می خواست رئیس باشم و همه مطیعم باشن. از یه طرف هم خیلی از زورگویی و کتک کاری خوشم میومد برای همین هم یه مدتی رفتم سراغ رشته های رزمی. سه سال کاراته و چهار سال تکواندو کار کردم اما هیچکدوم رو تا اخر دنبال نکردم. سال اول دبیرستان بودم که با بی دی اس ام اشنا شدم. بعدش شروع کردم به سرچ کردن و اینا تا به طور کامل با احساس و گرایش جنسیم اشنا شدم. فهمیدم که باید بتونم برای خودم یه اسلیو جور کنم اما بر خلاف تصور خیلی ها پیدا کردن اسلیو قابل اعتماد برای یه دختر خیلی سخته. اونم دختری مثل من که تازه اون موقع اول دبیرستان رو تموم کرده بودم و از خیلی چیزا سر در نمیاوردم. قضیه مربوط به پنج شش سال پیشه و اون موقع هم اصلا توی اینستا پیج های بی دی اس امی زیاد نبود. مثل الان هم انقدر میسترس فیک و پولی اضافه نشده بود. منم دلم می خواست احساسم رو تجربه کنم چون با دیدن فیلم ها و عکس هایی که دیده بودم حسابی سر ذوق اومده بودم. قبلش فکرش رو هم نمی کردم که پسری ممکنه حاضر بشه که خودش رو در اختیارم بذاره تا هرکار دلم خداست باهاش بکنم ولی بعد از اینکه با این گرایش اشنا شدم فهمیدم پسرای زیادی هستن که دلشون می خواد برده بشن و خودشون رو در اختیار یه زن بذارن. منم اون موقع خیلی ساده بودم. با پیج اصلی خودم زیر یکی از پست ها نوشتم که برده ی کم سن می خوام. خودم 16 سالم بود و اصلا دلم نمی خواست یه مرد سن دار بهم پیام بده. نهایتا دلم می خواست 20 ساله باشه طرفم.
بعد از اون کامنت احمقانه ولی پیام هر روز بیام میومد از پیج های مختلف برای برده شدن. اکثرشون بالای 25 سال بودن و اون عده ی کم سن هم کسایی بودن که وقتی می گفتم عکس بفرستن یا طفره می رفتن یا اگرم می فرستادن خیلی زشت و بدقیافه بودن و نظرم جلب نمی شد. مدت زیادی گذشت و من حتی نتونستم با یه نفر کانکت شم. توی اون مدت فهمیدم که اگه میسترس فیک زیاده اسلیو فیک زیادتره. خیلی ها اصلا نمی دونن bdsm چیه و فقط از سر بیکاری و کنجکاوی می خوان واردش بشن تا یکم الکی وقت بگذرونن. تعداد پیام ها هر روز کمتر شد و من با بلاک کردن مزاحم ها سعی می کردم اعصابم رو اروم تر کنم. پیجم رو هم نمی خواستم ببندم چون پیج اصلیم بود و کلی پست داشتم که دلم نمی خواست حذف کنم. کامنتم هم زیر اون پست موند چون دیگه یادم رفته بود کجا بود تا پاکش کنم. با گذشت دو سال تعداد دایرکت ها خیلی کم شده بود و من اکثرشون رو یا بلاک می کردم یا ازشون می خواستم دیگه پیام ندن تا اینکه بعد از یه مدت یه پسره بهم پیام داد که می خواد برده ام بشه. من جوابش رو ندادم اما مدام اصرار می کرد. خیلی ها رو دیده بودم که الکی اصرار می کنن منم می خواستم بلاکش کنم اما این یکی از خودش کلی برام نوشت و فهمیدم که حسش واقعیه. گفتم عکس بفرسته. قیافش معمولی بود اما جوری بود که خوشم اومد. بهش گفتم که باید یه مدت باهم چت کنیم تا اعتمادم که جلب شد حضوری قرار بذاریم هم رو ببینیم. شش ماهی چت کردنمون ادامه داشت و فقط حرف های عادی می زدیم تا باهم اشنا بشیم. منم سال اخر دبیرستان بودم. اون سال دوم بود و دو سال از من کوچیک تر.
بالاخره یه روز قرار گذاشتم تا توی یه کافی شاپ ببینمش. اومد و با هم حرف زدیم تا قرار شد با هم یه جلسه بذاریم.
وقتی دیدمش کمی جا خورده. از عکس هایش هم کم سن تر به نظر می رسید و چند نفری که توی اون کافی شاپ بودن بهمون زل زده بودن انگار که اختلاف سنی من و اون براشون عجیب بود اما من خونسردیم رو حفظ کردم و گفتگو رو شروع کرد اما حامد که روبروم نشسته بود خیلی خجالتی بود و خیلی کم حرف می زد. برای همین ازش خوشم اومد و دوست داشتم که برده ام بشه.
نوشته: سلنا
نوشته های مرتبط:
اولین دوست دخترم و اولین عشق زندگیم
اولین برده: توله فمبوی من
اولین بردهی من
وقتی برای اولین بار برده شدم بدون اطلاع
اولین خیانت زندگیم (۳)
اولین خیانت زندگیم (۲)
اولین خیانت زندگیم (۱)
اولین تریسام زندگیم
من و اولین رابطه زندگیم تو ۲۴ سالگی
گاییدن اولین کس زندگیم در ۲۴ سالگی
اولین گی زندگیم
تجربه اولین گی زندگیم وقتی 18سالم بود
اولین عشق زندگیم بود
اولین سکس زندگیم (۲)
اولین سکس زندگیم (۱)
اولین سکس زندگیم
اولین سکس من با عشق زندگیم
اولین سکس زندگیم با فریبا
اولین شب جمعه زندگیم
هم آغوشی با اولین عشق زندگیم
اولین سکس زندگیم با زن شوهردار
اولین لز زندگیم
اولین سکس زندگیم همراه با عشق
اولین سکس شیرین زندگیم با نسرین
اولین سکس زندگیم در یک روز برفی سرد
اولین کیر زندگیم
اولین عشق زندگیم
اولین سکس زندگیم باعشقمـ
اولین سکس زندگیم با دختر خاله
اولین ضربدری زندگیم (2)
اولین ضربدری زندگیم (1)
چالش ارباب و برده (۱)
خاطرهی برده زوج شدنم
برده ی رئیسم شدم (۱)
حکایت ارباب و برده
برده ی زندایی (۵ و پایانی)
برده زندایی (۴)
برده زندایی (۳)
سامان و برده
برده زندایی (۲)
برده زندایی (۱)
برده برای عشق حقیقی
ارباب همه، میسترس سارا و برده مغرور
گاییدن برده ی شوهردار ( ۴ و پایانی )
برده ای که بکنم شد
گاییدن برده ی شوهردار (۳)
گاییدن برده ی شوهردار (۲)
بردهی زوج تبریزی (۱)
گاییدن برده ی شوهردار (۱)
برده ی مهناز بیوه آپارتمان شدم
برده ی دوستام شدم (۲)
برده ی دوستام شدم (۱)
برده ی زنم شدم
فاعلی که برده شد
برده شدنم و پارگی
برده شدن برای خواهرم و پسرداییم
شهوت عقل از سرم برده بود
فاطی جون دختری که برده شد
برده و سگ مادرزنم شدم
بردهای در جیزه (۱)
برده ی شوهرم
من برده نیستم (۱)
برده خانم نتورکر (۲)
برده خانم نتورکر (۱)
شایان برده ی بانوی افغان
تو ماشین برده ی بانوی افغان شدم
بهم گفت دیگه برده منی ، جنده منی
کشمکش های برده ای برای ارباب
شراب برای برده مضر است
برده جنسی (۱)
زندگی روزانه یک برده (۱)
ترسناک ترین خاطره ی برده شدن من
داستان یک برده کونی
وقتی ۱۸سالم بود برده یه مرد ۴۰ ساله شدم
یک برده پنج ارباب
چگونه از دوست پسر تبدیل به برده شدم
اکرم، جنده ای که دلمو برده بود
سامی برده ماریا میشود.(۱)
مادر و برده
مگه میشه یه دختر تبریزی برده نداشته باشه؟ (۱)
یاشار برده ی زوج استانبولی
امیر و برده اش
رضا برده کوچولو ما
گی برده و لذت بی غیرتی (۱)
خانم دکتر ایرانی و برده ی اماراتی
خاطره ی پزشک میسترس و برده اش
صدف برده م شد (۱)
برده مادر قحبه
برده حضوری (۲)
برده حضوری (۱)
برده ماندگار (۲)
هلیای بیست ساله و برده ی سن بالا
فانتزی – بی دی اس ام – دختر برده
برده ی اتفاقی
ختنه ی برده (۱)
شبی که برده زوج بودم
گاییدن مامان برده ی کونیم
من جنده ام، تو برده ی منی
داستان ارباب و دختره برده (۱)
برده یاغی
سکس یا برده جنسی
برده زنم شدم
شوهر برده ی من
دنیا کوچولو برده ی دخترای لزبین
پسر مدرسه ای برده ی زوج حشری
برده ماندگار (۱)
من برده سحر بودم
پسر برده برای پسر
می خواست برده ام بشه
برده میس سپیده
الهام برده مریم خانم
عاشقانه های یک زن برده
برده ی درسا شدم
برده زن داداش
برده سحر و ناهید
کامبیز یک ساعت برده ام شد
برده ی المیرا شدم
برده شق کرده
من یک برده ام
برده زن سلیطه ام مونا
برده های واحد روبرویی
برده ی مراکشی
سعید هستم، بردهی مرتضی
برده ی شهوت
زیبا ترین سکس ناتمام زندگیم
شادی زندگیم
دوران زیبای زندگیم با فاطمه
بهترین اتفاق زندگیم با عمو علی (۳ و پایانی)
بهترین اتفاق زندگیم با عمو علی (۲)
بهترین سکس زندگیم
شکوفه شد همه ی زندگیم
فتیشی که شخصیت و زندگیم رو نابود کرد
تجاوز زندگیم رو تباه کرد
یکی از بهترین سکس های زندگیم
سکس با غیر که زندگیم را تا لب پرتگاه برد
بهترین شب زندگیم کنار عمو
تمام اشتباهات زندگیم
بهترین شبهای زندگیم
مرد زندگیم
مریم بهترین سکس زندگیم
لذت بخش ترین روز زندگیم با محمد
لذتبخشترین شب زندگیم در کیش
بهترین خاطره با تنها عشق زندگیم
بهترین سکس زندگیم با عشقم مریم
بهترین روز زندگیم و گی با عشقم
عشق بازی با زندگیم تو پارک
آخرین گی زندگیم
خاطره ی فراموش نشدنی زندگیم
بزرگترین اشتباه سکسی زندگیم
بزرگ ترین اشتباه زندگیم
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید