این داستان تقدیم به شما
سلام
اسمم علیه ۲۴ سالمه و بر خلاف خیلیا ک سیکس پک و قد ۱۹۰ دارن ی پسر معمولی با ۱۷۰ قد و لاغرم فقط ی کوچولو قیافم خوبه
داستان از وقتی شروع شد ک من یه مغازه با کل وسایلش اجاره کردم و شروع ب کار کردم
خواهر زاده صاحب مغازه دقیقا خونه بغلی پیش مادربزرگش زندگی میکرد و من فقط میدونستم مادرش طلاق گرفته و فکر میکردم دوباره ازدواج کرده ک بعدا فهمیدم ازدواج نکرده و تنها زندگی میکنه
من با این پسر کم کم جور شدم هم سن بودیم میومد مغازه پیشم با هم بیرون می رفتیم و …
تا این ک ی روز مادرش اومد جلو در
وقتی باهاش سلام علیک کرد فکر کردم فامیلشونه شاید خاله ای چیزی چون سنش نمیخورد مادرش باشه بعدا ک از خودش پرسیدم گفت زود ازدواج کرده
وقتی اومد در مغازه در جا راست کردم ی زن ریزه میزه با هیکل خیلی سکسی و خوشگل با لباس چرم مشکی ک کونشو قشنگ نشون میداد
وقتی پسرش اومد تو مغازه و پرسیدم کیه گفت مادرمه پرام ریخت دیگه رفتم تو نخش راست کرده بودم مخشو بزنم
از اون ب بعد هر وقت میومد سریع میرفتم جلو در مغازه باهاش سلام علیک میکردم و…
ی بار ی حرفی ب من زد ک ناراحت شدم و این شد سوژه من و هر وقت میومد می گفتم از دستت ناراحتم و قیافه میگرفتم ک ی روز با کادو اومد نشست تو مغازه ک از دلم در بیاره
سر صحبت رو باهاش باز کردم ی کم راجب پسرش و خودش و اختلافاتشون گفت و منم کمی از خودم گفتم
بعد چند وقت اومد ی امانتی داد ب من ک بدم ب پسرش فرداش زنگ زد مغازه ک بپرسه دادم بهش یا ن منم سریع شمارشو برداشتم سیو کردم تو گوشی و پیام بازی شروع شد
درد و دل میکرد و …
اولین باری ک تماس تصویری گرفت دیدم با ی تاپ سکسی و باز نشسته جلو دوربین حرف زدیم و دعوتش کردم گفتم پشت گوشی خوب نیس بریم ی سفره خونه پیش هم باشیم ی غذا بخوریم
اون موقع من ماشین نداشتم فرداش رفتم سمت خونش سوار ماشین اون شدم و رفتیم شهریار ی سفره خونه خوب میشناختم ی سینی مخصوص سفارش دادم و صحبت کردیم و اومدیم خونه فرداش ک داشتیم پیام بازی میکردیم گفتم تو نمیخوای دعوتم کنی؟گفت باشه کجا بریم
منم سریع گفتم من غذا خونگی دوس دارم
گفت باشه بیا گفتم همین الان مغازه رو می بندم میام
فکر کرد شوخی میکنم مغازه رو بستم و راه افتادم زنگ خونش رو زدم هنگ کرده بود
رفتم بالا درو باز کرد سلام علیک ی دفعه بغلم کرد و ی بوس رو لپ من کرد و نشستیم
داشتیم صحبت میکردیم خواهرش زنگ زد و ماشاالله نیم ساعت صحبت کرد
همینجوری ک صحبت میکرد منم شیطونیم گل کرد و شروع کردم دست کشیدن رو کمرش و موهاش
کم کم شروع کردم بوسیدن گردنش تا میومدم سینه هاش رو بمالم دستم رو میکشید انقدر گردنشو خوردم خمار شده بود تلفن رو قطع کرد گفت دیونه چیکار میکنی من دارم حرف میزنم ی دفعه لبامو گذاشتم رو لباش و خوابوندمش رو مبل
تاپی ک تنش بود درآوردم کف کردم ی زن ک بچه هم سن من داشت چ سینه هایی
صاف سایز ۷۵ ی ذره افتاده نبود خیلی خوشگل تو دستام جا میشد انقد خوردمشون دیگه جون نداشت دامنش رو داد بالا شرت پاش نبود گفت علی بکن
منم سریع شلوار و شرتو کشیدم پایین و کیرمو تنظیم کردم دم کسش کیرم بر خلاف همه خر کیرای شهوانی ک ۲۵ سانت دارن ۱۷ سانت ولی خب ی خاصیتی ام داره این ک دیر انزالم انقدر نعشه بازی کردم دیگه بدنم عادت کرده کلا دیر میاد
کیرو ی تف کوچولو زدم و تا سرش رو کردم تو صداش در اومد خیلی خوب بود تنگ و تشنه کیر تا ته هول دادم تو کصش و حالت فرقونی شروع کردم تلمبه زدن داد میزد علی کصم پاره شد آروم تر
جوری تلمبه میزدم ک صداش تو خونه پیچیده بود
ده دیقه ای زدم برگردوندمش داگی روی مبل خودمم وایساده رو زمین ی دفعه تا دسته کردم توش زیاد کونش قمبل شده بود طحالش رو تکون دادم بیچاره ضعف کرد ی جیغ زد اومد فرار کنه دو دستی گرفتمش و شروع کردم تلمبه زدن تو همین حالت ارضا شد ولی انقد تشنه بود خسته نشد و میگفت فقط بکن جر بده کصمو
منم از خدا خواسته نان استاپ تلمبه میزدم
خوابوندمش رو مبل و یکی از کوسن های مبل رو گذاشتم زیر شکمش ک بیاد بالا اخ کص تپلیش تو اون بدن لاغر چ خودنمایی میکرد عین کلوچه افتاده بود بیرون خیس آب شده بود
دوباره کردم توش دستاشو گرفتم تو دستم از پشت مثل دستبند زدن و با تمام قدرت کیرمو میکوبیدم تو کصش بعد چند دیقه دوباره ارضا شد و دیگه بی جون افتاد گفت علی چرا نمیاد آبت خسته شدم گفتم عزیزم کلا اینجوری ام باید باهام حرف بزنی تا بیاد
گفت چی بگم گفتم این ک جنده من شدی
اونم شروع کرد من تلمبه میزدم و اون میگفت
اخ من جنده علی ام
من زیر خواب دوست پسرمم
چ کیری داره دوست پسرم این همه مدت این کیرو ندادی ب من چرا انقد طولش دادی
باید تو همون مغازه منو میکردی
منم حال میکردم از این ک کیرم تو کص مامان رفیقمه
ب این فکر میکردم ک چ حالی میشه بفهمه من مامانشو کردم
همینجوری داشت میگفت ک احساس کردم آبم داره میاد گفتم کجا بریزمش عشقم گفت بریز رو کمرم
کیرمو کشیدم بیرون جوری پاشید ک ریخت رو موهاشو بالای سرش رو مبل
دیگه جفتمون بیحال افتادیم بغل هم
سیگار روشن کردم اون هیچی نمیگفت و منم ب فکر این بودم ک کردن مامان رفیقم چقدر جالب بود
اون شب دو بار دیگه سکس کردیم و هر دفعه دوبار ارضاش کردم جوری ک خودش باورش نمی شد اینجوری ارضا شده باشه
رابطه ما یک سال طول کشید و تو این یک سال سکسای جالبی داشتیم
مرسی ک خوندین ببخشید طولانی شد دفعه اولم بود.
نوشته: علی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید