داستان سکسی تقدیم به شما
سلام اسمم احسانه دیوث ترین ادم روی زمین خودم میدونم چقدر کثافتم هر دفعه با همین عنوان از سکسام براتون میگم که اکثرش با محارم و نزدیکا بوده والا نمیدونم از کدوم شروع کنم
از خودم بگم که ۱۸۵تا قدمه ۷۵تا وزنمه خوشتیپ و قد بلندم تقریبا هم خشگل البته به نظر دخترا که گفتن… خلاصه چهره فوق العاده معصوم و مظلوم باطنی کثیف و حروم زاده به قول خالم معلوم نیست بابات شبی که میخواست تو را پس بندازه چکار کرده بود خخخخ
خاطره اولیشو از خاله بابام شروع میکنم که بهش میگم خاله چون بیشترین وبررگترین سکس تاریخ زندگیمه
مادر بزرگم فوت کرد ما توشهرستان بودیم همه اومدن از جمله خاله بابامخواهر مادر بزرگم در دوران بچگی یبار دیده بودمش دیگه ندیده بودمش ولی خوب منو میشناخت ازش بگم براتون سنش چهل سالش بود ولی لامصب کاملا صورتش جوون اندامشم درجه یک قد بلند و سفید با سینه های شصت و کون ناااز ی شوهرم داره قد خرس گنده و سیاه بی غیرت و معتاد از اولش ازدواجشون زوری بود.
خلاصه تو عزا باهم جور شدیم چون محرم هم بودیم خیلی باهم راحت بودیم من دیدم چقدر شیطونه و چقدر باحاله همه رو میترکوند از خنده. ی حس عجیبی بهش پیدا کردم ی موج نگاه خاصی داشت همش دنبالش بودم باهم بیرون میرفتیم و اینا اونم حسابی باهام حال کرده بود خلاصه تو چهلم بهش گفتم شمارتو بده با ینازی گفت میخوای چکار ؟؟ گفتم یاهم حرف بزنیم دیگه ازخجالت ابشدم من رفتم دانشگاه اونا هم رفتن اصفهان خلاصه با اس شروع کردم نمیدونستم چکار کنم ولی ی حسی بهم میگفت میخاره خلاصه بهش گفتم چقدر دلتنگتم و اینا گفت اگه بیام دانشگاهت چکار میکنی گفتم وااای میریم بیرون میتابیم میچرخیم میبرمت بهترین رستوران( گه زیادی خوردم البته پول نداشتمنون بخرمخخ) گفت خووب گفتم میارمت خونم گفت خوب دیدم انگار دنبال بقیش میگرده گقتم میچسبم بهت ی بوسس حسابی میکنمت گفت واقعا گفتم ارره گفتم ای کاش دامادت بودم اخه ی دختر چاق و گنده داره گفت مگه فاطمه رو دوست داری گفتم نه ینی شوهر خودت بودم هیچی نگفت
عرق سرد کردم موندم گفتم ناراحت شدی؟ گفت جا خورذم!! گفتم ببخشید گفت نه میتونم ی سوال بپرسم گفتم بپرس گفت چند سانته؟!!! دیگه اینجا بود که شروع شد گفتم هفده تا
گفت اخ جووون گفتم مگه خودت نداری گفت خوابه کار نمیده خلاصه پیام سکسی میدادیم ولی حرف سکس چت نبود تا باز شهرستان رسیدیم بهم رفتم پیشش ی چشمک ردم گفتم بپر تا جیم بشیم جا خورد گفتم کجا گفتم سوارشو حال کرده بود از جذبم همش میگفت. خلاصه بردمش تو باغ وایسادم فقط زل زده بود تو چشماش ی هو چسییدم بهش لباشو خوردم وای چه گردن خشگلی داشت رفتم سراغ گردنش اینقدر خوردم که سیا شد رفتم سراغ سینه هاش گفتم هلووووی منه وای سفید و نرم و نوک صورتی گفت نوش جووونت عزیزم
گفت بسه الان یکی میاد جمع کردیم رفتیم وای دل تو دلم نبود اونم شکه بود بعد ناهار باز جیم شدیم رفتیم این دفعه رفتم تو دل طبعیت ماشینو پارک کرذم بردمش رو صندلی عقب از تو فیلما دیده بودم اولین بارم بود میخواستم کس بکنم شلوارشو در اوردم پرت کردم اون طرف اونم تو کف این جذبم بود کیرمو دادم دستش گفتم خودت بکن توش اخه اصلا بلد نبودم منم افتادم رو سینه های نرم و سفیدش نوکش صورتی بود کیرمو کردم توش وااااای یادم نمیره چه داغ و نرم وتنگ بووود اخخخخخخخ اونم فقط بغلم کرده بود میگفت جوووونم احساااانم جوووون اخ جوووون وااای کیرت اخخخ بکن منو منم محکم شروع کردم به کردنش زود ابم اومد گفتم دااااره میاد گفته باشه جیگرم بریز توش گفتم حامله میشی گفت نه نمیشم لوله هامو بستم وااااای پسر انگار دنیا رو بهم دادن کس داغ و باااز تا اخرشو ریختم توش و افتادم روش گفت اخ عالی بود ولی دفعه بعد بیشتر باید بکنیا گفتم نگاه کن نخوابیده ذوووق کرد گفتم الان میکنمت کیرم اصلا نخوابید باز شروع کردم به کردنش وای بیچاره خاله کیر ندیدم کردمش که فقط جیغ میزد باز ابم اومد دیگه گفتم بریم زود جمع و جور کردیم رفتیم انروز با عزت بودن احساس بزرگی کردن و مرد شدنو برا اولین بار حس کردم
خلاصه بعد از اون ی بار رفتم اصفهان که ی بار شب نزدیک شوهرش! چند بارم صبح تا شب که تنها بودیم مرتب میکردمش اونم حال کرده بود با یکیر بیست ساله که نمیخوابه!!! عاشق ومعشوق شده بودیم پیام های عاشقانه بهش میدادم و شبا تا صبح سکس چت بعد دانشگام بلافاصله بعد دوروز اومدم اصفهان کار گیر اوردمو و خونه گرفتم و همش خونشون بودم محرم بودیم هیچ کس کاریمون نداشت و شبانه روز میکردمش اینقدر عاشقش بودم البته هنورم هستم هیچ وقت یادم نمیره… اونم من براش حکم شوهرشا داشتم ،قهر میکردم برام گریه میکرد شب تا صبح پیام میداد باهم تاب میخوردیم همه مارو باهم میشناختن واقعا بهترین روز های زندگیمون بود بعدش به خاطر مشکلات خانودگی از هم دور شدیم البته من بهش شکم کردم که خریت کردم هنوز میبینمش میمالمش ولی دیگه من زن گرفتم وبه یادش میکنمش ولی هرچی حس و احساس ذاشتم رو اون تموم کردم برا زنم هیچی ندارم الان همه چی خسته کنندست،البته بهتر زنم از حسم سواستفاده نمیکنه
ما هرجای باهم سکس ذاشتیم تو بدترین و خطر ناک ترین مکانها بود، کنار شوهرش کنار پسرش کنار خواهر زادش خونه برادرش تو بیابون تو پارکینگ کنار جاده تو باغ هرجا که میرسیدم اونم پایه بود میکردم تو کسش ی بارم جاریشو اوردسکس گروهی زدیم جاریش جونش داشت برا من دز میومد گفت تو را خدا بکنش گنده وسبزه هیکل خوبی داشت ولی اصلا بهم حال نداد خالم شاهکس دنیا بود هیچ کس جاشو نگرفت
خلاصه اینم از کس طلای فامیل که همه بهمون حسادت میکردن پسر عمم بو برده بود ولی من انکار کرذم خالم بهش پا نداد
ببخشید اگر طولانی شد و بد تایپ کردم اگر صوتی بود بیشتر براتون میگفتم
کس های قشنگی بکنید بوووووسسس
نوشته: احسان دیوث
نوشته های مرتبط:
تجاوز وحشتناک ترین واقعه در این عالم
سکس در عالم مستی با مرجان
جمال عالم آرای کس
سکس تو عالم مستی
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
اولین سکس عالم هستی من
برادر خواهر دیوث (۵ و پایانی)
برادر خواهر دیوث (۴)
برادر خواهر دیوث (۳)
برادر خواهر دیوث (۲)
برادر خواهر دیوث (۱)
پسرعموی دیوث
جايگزين دختر غلام دیوث
زن دیوث
خاله دیوث
دیوث تمام عیار
چطوری تبدیل شدم به یه دیوث
شوهر عمه ی دیوث
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید