این داستان تقدیم به شما
سلام من اسمم مریمه 20 سالمه #لاغر اندامم و تنها فرزند خانواده ما در یکی از #شهرستانهای اطراف تهران زندگی میکنیم منتها نسبت به اون منطقه غالبا فقیرنشین وضعون بد نیست یک خونه دوطبقه داریم که خودمون طبقه دوم میشینیم و طبقه پایینم تازگیا به یک زن و شوهر که تازه از شهرستان اومده بودن دادیم که فقط یک پسربچه هشت ساله داشتنو مرده ام در طول هفته معمولا یکی دو بار به خونشون سر میزد به خاطر کارش و زنه ام که اسمش نسرین بود و 37 ساله وضع مالیشونم خوب نبود که البته تو اون مناصق چیز عادی محسوب میشد
این نسرین خانم یک زن چادری بود که سینه های نسبتا بزرگ و باسن بزرگی هم داشت که البته اینو بعدا فهمیدم من تو یک #خیاطی کار میکردم که نزدیک خونمون بود و یک زنی به اسم لاله که یک بچه هم داشت صاحبش بود کارکنان اونجا اونجا فقط من و لاله بودیم من تازه یک هفته ام که اونجا مشغول شده بودم لاله به خاطر اشنایی قدیمی که با مادرم داشت قبول کرده بود که من برم پیشش من دو سه سالی مشد که به لز علاقه مند شده بودم اونم ازنوع ارباب و برده و با یک زن مثلا 35 تا 40 ساله ولی تا اون زمان کاری نتونسته بودم بکنم مخصوصا تو اون منطقه که اغلب زناش به ویژه اونایی که تو اون سن و سال بودن کم سواد بودن و خونه دار من یه بار که تو مغازه تنها بودم دیدم که یک زن چادری وارد شد فهمیدم که نسرین خانومه بعد سلام و احوالپرسی از دیدن من اونجا تعجب کرد خلاصه بهش گفتم بفرمایید کاری داشتید که گفت با لاله خانوم کار داشتم نیستن که بهش گفتم فعلا نیستش شاید یه دوساعت دیگه احتمالا بیاد بعدش گفت اشکالی نداره میخواست بره که بهش تعارف کردم بشینه که اونم بهد یکمی ان و من کردن نشست بهش گفتم حالا کارت چی بود که گفت راستش اومده بودم پیرهنی رو که قرار بود برام بدوزه رو بگیرم چون گفته بود تا امروز حتما اماده میشه که منم بهش گفتم من خبر ندارم ولی بزار یه زنگ به لاله بزنم ببینم چی میگه بعد اینکه به لاله زنگ زدم بهم قیمت پیرهنو گفت و اینکه گفت تا لباسو بهش بدم بعد خداحافظی رفتم از داخل در مغازه بستم که یهو نسرین گفت ببخشید درو واسه چی میبندی که من بهش گفتم باید بریم اتاق پشتی تا لباستو بپوشی ببینیم اندازت هست یا نه رفتم پیرهنو از تو کشو دراوردم رفتیم اتاق پشتی اول چادرشو برداشت گذاشت یه گوشه وای یه پیرهن طوسی رنگ تنش بود که پستوناش داشتن دکمه های پیرهنشو پاره میکردن یه شلوار کشی زنونه ام پاش بود که کون واقعا بزرگش داشت #توش خود نمایی میکرد دکمه های لباسشو باز کرد گذاشت یه طرف یه سوتین ابی بزرگ تنش داشت که به زور پستوناشو نگه داشته بودزمانی که خواست پیرهن جدید نارنجیشو بپوشه من سریع رفتم #جلوش و گفتم بزار من دکمه های لباسو میبندم واقعا نمیدونستم چیکار کنم دکمه اخرشو نبستم تا چاک سینش معلوم باشه که یه نگاه به من انداختو گفت که #دکمه اخرمو نمیبندی مریم جون که من واقعا یه #جوری شدم و بهش گفتم نه عزیزم اون باید باز باشه
همینجوری که داشت خودشو تو اینه برانداز میکرد منم اروم از بغل چسبیدم بهشو با دست راستم اروم داشتم کونشو از روی شلوارش میمالیدم یهو بهم گفت مریم جون به نظرت بهم میاد منم گفتم اره عزیزم رفتمو از عقب چسبیدم بهش و گفتم خوب نسرین جون دوست داری مال من بشی که #یهو با خنده گفت اره عزیزم کی از تو بهتر که یهویی صدای در اومد و سریع شروع کرد به پوشیدن لباساش قرار شد بعد ساعت 2 بعدازظهر یعنی زمانی که تو خونه تنها بود برم پیشش زمانی که میخاوستم برم تو کیفم وسایلی مثل دیلدو دهن بند این جور چیزارم گذاشتم تو کیفمو رفتم در طبقه پایینو که زدم دیدم سریع درو واسم باز کرد همون پیراهن نارنجی تنش بود تازه دکمه اخرشم باز بود با همون شلوار خلاصه رفتم داخلو با یک صدای شهوتناکی گفت خوش اومدی عزیزم که منم بدون اینکه چیزی بهش بگم رفتم نشستم رو مبل بعد چند لحضه رفت تواشپزخونه دوتا شربت اورد خودشم اومد نشست کنارمو گفت عزیزم میتونی منو درستم کنی منم بهش گفتم البته ولی از این به بعد باید به من بگی ارباب نه عزیزم فهمیدی که دیدم یکم تعجب کرد و گفت خوب بچه جون یعنی اون وقت فکر کردی منم بردتم که منم گفتم دقیقا همینه که گفت نه نمیشه اگه میخوایی همینجوری رابطه داشته باشیم که من یهویی از جام بلند شدم گفتم یا اینی که من میگم یا هیچی اونم که حسابی کس تپلش به خارش افتاده بود بعد وقتی دید من دارم میرم بهد یکم ان و من گفت باشه هرچی که تو بگی که منم گفتم برده من کیه اونم گفت منم که گفتم نه باید بگی نسرین کس تپل که اونم همینارو گفتو یجوراییم هم اون حشری شده بود هم من وبعد دهن بندو از تو #کیفم در اوردمو بهش گفتم که باید اینو ببنده به دهنش که بیچاره فکر کنم که اولین بارش بود که ازاینا میدید و یکمی ترسیده بود که یه دفعه خودم رفتم جلو اونو محکم بستم به دهنش و بعداز اینکه کاملا لخت شد دستاشم از پشت بستمو انداختمش رو تخت خودمم کامل لخت شدمو بعد اینکه حسابی کسمو به کسش مالیدمو دهنشو باز کردمو کسمو گذاشتم رو دهنش تا حسابی بخوره
بعد دوباره دهن بندشو بستمو دمرش کردمو طوری که خودش ببینه و متوجه بشه گوشیمو گذاشتم روبروشو فیلمبرداریشم روشن کردمو یه دیلدو سیاه و کلفت از تو کیفم در اوردمو بستم به کمرم زمانی که با اون رفتم جلوشو اونو دید به نظر میومد که خیلی ترسیده باشه و ی میخواست یه چیزی بگه هی #تقلا میکرد ولی نمیتونست کاری کنه که منم رفتم و بدون هیچ مایع لغزنده ای سر دیلدو گزاشتم روی کسش شروع کردم به تلمبه زدن اونم هی میخواست داد بزنه تقلا میکرد منم هی کم کم میخندیدمو تلمبه میزدم بعد پنج دقیقه بجای #گریه ازلکی تقلا کردن دیدم داره اه اوه میکنه خم شدمو رفتم در گوششو گفتم نسرین جنده میخوام کونتو جر بدم اماده ای که مثل اینکه متوجه نشد که من چی گفتم ولی زمانی که سر دیلدو رو گذاشتم دم سوراخ کونش دیدم یهو برگشت عقبو نگاه کردو سرشو تکون میداد سوراخ کونش قهوه ای بود معلوم بود زیاد از کون داده ولی اون دیلدو واقعا بزرگ بود اولش میخواستم برم یکمی وازلین یا روغنی چیزی بیارم ولی بعدش پشیمون شدمو همینجوری یهو کردم تو کونش که دیدم یهو مثل اینکه نفس در نمیومد ولی من توجه نیکردم داشتمم تلمبه میزدم بعد بیست دقیقه دیلدو از کمرم باز کردم برش گردوندم با کسم رفتم #نشستم دهنش اونم که نمیتونست کاری بکنه همینجوری بی حرکت بود که یهو شاشیدم دهنش اونم میخواست سرشو از زیرم در بیاره که نتونست شاشم کم بود بهش گفتم باید بخوره که اولش نمیخورد ولی کم کم همرو خورد منم #سریع رفتم سراغ گوشیو دیدم که همش #ضبط شده بود بعد رفتم بالا سرش و با حالت های مختلف ازش عکس گرفتمو بعدشم بدون اینکه بازش کنم رفتم اشبزخونه بعد یک ساعت اومدم بالا سرشو بهش گفتم از این به بعد هرچی که من بگم باید بگی چشم وگرنه #فیلم و عکساتو خودت میدونی که اونم سرشو چند بار به نشانه تایید تکون داد
بعد یواش یواش بازش کردم گفت نمیتونه حرکت کنه منم یهویی دمرش کردمو چندتا زدم از رو #کونشو بهش گفتم این تازه اولشه و بعدش رفتم خونمون تا یکمی استراحت کنم شب که شد باورم نمیشد که من اون کارارو کرده باشم ولی وقتی اون فیلما و عکسارو نگاه میکردم از هیجان نمیتونستم بخوابم باورم نمیشد #نسرین با 37 سال سن حالا کاملا در اختیار منه بعد از اون روز اتفاقات زیادی افتاد که شاید بازم #تعریف کردم
نوشته: مریم هشتگردی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید