این داستان تقدیم به شما
سلام خدمت دوستان و مدیر سایت
امیر هستم 28 ساله مجرد تنها زندگی میکنم و از نظر مالی خوبه
داستانی که میخوام بگم مربوت به سکس من با دختر خالم سمانه میشه #سمانه سه سال از من کوچیکتره و مجردم هست کارش وکالته از بین پسرای فامیل با من راحت بود و منم همینجور تا گذشت که یک روز بهم زنگ زد گفت امیر یه #دفتر گرفتم نزدیک خونت میای کمکم کنه راش بندازم گفتم چشم خلاصه تمام کاراشو انجام دادم یه ده روزی گیر بودیم از صبح تا شب که میرسوندمش خونشو باهم بودیم ظهرا برای ناحار میومد خونم یه چیزی درست میکرد میخوردیم من که ادت داشتم هفته ای ۵ بار سکس داشته باشم این چندروز خیلی توکف بودم نمیشد از دستشم فرارکرد نمیدونم تا حالا تو جوعه کردید که اگر بهترین کس دنیا هم جفتتون باشه تا زمانی که شهوتی نشید تو بهرش نمیرید سمانه جلوی من خیلی راحت بود جوری بود که اگر ظهرش خیلی خسته بود میرفت حمام میکرد از لباسای من میپوشید با شلوارکو یه رکابی باسوتینم زیرش تا یه روز تو بهرش رفتم دیدم نه بابا اب در کوزه من تشنه قدش از من بلندتر حیکلی خوشکل خوش استیل از اون ساعت به بعد هر جوری به هر #بهانه ای خودمو میمالوندم بهش تا یه روزکه خونم بود اول من رفتم حمام حواسم نبود شرت ببرم دیگه نپوشیدم با شلوارک امدم بیرو بعد اون رفت گفت #حواست به غذا باشه تا بیام من دور غذا بودم که امد بیرون با یه شلوارک یه رکابی که سوتین زیرش پیدا بود امد بیرون رفت موهاشو سشوار بکشه که روشن نشد صدام کرد رفتم داخل اتاق گفت کار نمیکنه یه خورده باش ور رفتم روشن شد گفتم من موهاتو خشک کنم گقت باشه همینجور که #سشوار وشونه میکشیدم به بدن سفیدش نگاه میکردم وقتی تمام شود بلند شود برگشت سمتم
یه نگاهی به پایین انداخت بعد خیره شد بهم گفت امیر من دختر خالتم ها گفتم من که نگفتم پسر خالمه گفت پس این چیه گفتم چی اشاره کرد به پایین نگاه کردم دیدم کیرم سیخ ایستاده از رو شلوارک معلومه اول خجالت کشیدم بعد گفتم ببخشید تقسیر خودته گفت من برای چی گفتم الان ده روزه منو اسیر کردی نمیگی اینم شاید کاری داشته باشه فشاری امده بهش که گفت خفه شو خودتو جم کن رفت بیرون خیلی ضایع شد اما من دیگه تیکمو انداخته بودم هرکاری کردم کیرم نمیخوابید گذاشتمش زیر کش شلوارک رفتم اشپز خونه که پشقابارو بیارم که ناخاسته بهش خوردم قشتگ کیرم مالید روی رونش یه نگاهی کرد رفتم غذارو که خوردیم جم کرد من گفتم برم یه #یکساعتی بخوابم که گفت منم خوابم میاد گفتم خو تو برو روی تخت من روی کاناپه میخوابم گفت نه باهم روی تخت میخوابیم مگر اولین بارمونه راست میگفت صدبار شده بود که روی تخت باهم میخوابیدیم رفتیم روتخت دراز کشیدم پشتمو کردم بهش که یک دفعه گفت امیر یه چیزی بپرسم #راستشو میگی گفتم بگو گفت دوست دختر داری گفتم بنظر ندارم گفت از تو پرسیدم گفتم اره سکسم دارم باهشون اما تو این هفتمو خراب کردی که گفت یچیزی دیگه بپرسم گفتم بگو گفت #واقعا برای من اون چیزت بلند شد گفتم نه یه لحظه نفهمیدم چی شد قسمم داد گفت راستشو بگو یه مکثی کردم گفتم اره حقیقتش بدنتو دیدم اینجور شدم که دیدم دستش امد تو گردنم تکون نخوردم گفت حق داری من خات بودم شاید تا حالاشم ترتیب دختر خالمو داده بودم که فهمیدم خودشم میخواد برگشتم نگذاشتم نبرداشتم لبو گرفتم که دیدم خودشم اماده بود چنان #شهوتی شده بودم که نفهمیدم چطور سوتینو در اوردم شروع کردم به خوردن سینه هاش که سمانه هم داشت از شهوت ناله میکرد تازه فهمیده بودم چه کسیه سینه هاشو خوردم دستمو انداختم دور کمرش #شورتو شلوارکو باهم کشیدم پایین
چشم به کس سفید تپلش که افتاد منی که از کس خوردم بدم میومد نفهمیدم چی شد. که دارم کسشو میخورم نالهش به جیق تبیل شده بود که دیگه داد میزد امیر بسه بیا بکن منو منم لخت شدم نمیگم کیر کلفتم نه اما اندازه خودم کیر دارم کیرمو با اب کسش خیس کردم گذاشتم در #سولاخ کونش که گفت نه از جلو بکن زود باش من دیگه نپرسیدم گذاشتم در کسش یه دفعه همشو کردم داخل که صداش بند امد منم خوشکم زد انگاری دوتا دست کیرمو محکم بگیرن اینجور بود #بیچاره تنگ بود که یه جیقی زد که کرشدم دیدم #چشاش پر اشک شد گفت درد داره منم میدونستم درش بیارم بیشتر درد داره. بوسیدمش گفتم ببخشید نفهمیدم چکار میکنم ببخشید شروع کردم به ناز کردنش گردنشو خوردم گوششاش که اروم شد گفتم الان جا باز میکنه که بعد چند لحظه #یواش تکونش میدادم تا خوب جا باز کرد که دیگه اروم شده بود گفتم بکنم الان گفت اره فقط یواش یواش یواش تلمبه میزدم یه ۱۰ دقیقه که زدم دیگه داشت ناله میکرد داشتم تند تندش میکردم که احساس کردم داره ابم میاد که یه دفعه دیدم داره نفساش تندتر میشه گفت امیر بکن افرین منم میکردم که یه دفعه ابم امد اما چون دیدم اون داره حال میکه و نزدیکع ابش بیاد ریختمش تو کسش و تلمبه میزدم که یه جیقی کشید یه خورده تکون خورد بعد بی حال شد منم همونجور روش خوابیدم تا اونکه کیرم همون داخل خوابید بعد گفت تو که #ارضا نشدی بزن گفتم نه نمیخوام همین که تو شدی دفعه دیگه کشیدم بیرون دیدم داره ابم از کسش میاد بیرون دستمال گذاشتم در کسش گفتم چقدر اب ازت امده که داره میاد بیرون اونم بلندشد دوید سمت حمام بعد یک دقیقه داد زد امیر میکشمت کثافت ابتو ریختی داخل میگی اب تونه میکشمت همین شد که هر دفعه که کیرم راست میشد کس دختر خاله بود منم نپرسیدم کی اوپنت کرده
نوشته: امیر
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید