این داستان تقدیم به شما

سلام من امین ام. وقتی 16 سالم بود تو یکی از لباس فروشی های #خیابون #ولیعصر #شهریار کار میکردم . تازه از #تهران رفته بودیم شهریار و من به بوتیکم خیلی علاقه داشتم . این #فروشگاه که چند تا هم شعبه داشت حدود 12 نفر فروشنده داشت .
از سال قبلش یعنی 15 سالگی با گی اشنا شده بودم و با یکی از همکلاسی هام دو طرفه امتحان کرده بودیم و خیلی بهم حال میداد. وقتی رفتیم شهریار تو کف سکس بودم شدید. نسبتا #خوشگل بودم و بدن سفیدی هم داشتم . دست و پاهام مو نداشت و هر کس بدنمو میدید فکر میکرد دخترم.
یه روز صاحب مغازه من و دو نفر دیگه رو فرستاد تا انبار رو تمیز کنیم . #انبار دو تا اتاق بزرگ بود که سرتاسر کت و شلوار چیده شده بود و کفش هم موکت بود . کفشامونو در اوردیم رفتیم داخل و شروع کردیم به کار کردن . یه پسره بود اسمش علی که اون با من اومد تو یه انبار . خیلی جای خفه کننده ای بود و تنها چیزی که میدید کت و شلوار بود که رو رگال اویزون بود . علی 22 سالش بود و تو انبار چند بار به بهونه مختلف چسبید بهم خوشم اومده بود ولی دوست نداشتم تو مغازه بفهمن کونی ام . بعد از دو ساعت که خسته شدیم من نشسته بودم و دیدم شلوارم خاکی شده . پاچه های شلوارم چند تا تا زدم بالا و دراز کشیدم . داشتم استراحت میکردم که دیدم علی خیره شده به ساق پاهای سفید و بی موی من . گفت عجب پاهای #سفیدی داری موهای پاهاتو میزنی ؟ که گفتم نه . اومد از جلو ساق پاهامو دید و به شوخی میگفت #جووون تو از یه دختر هم بهتری منم خوشم اومده بود . بلند شدیم به کار کردن و علی دیگه ول نکرد و همش از پشت #میچسبید بهم .

بهش گفتم نکن الان کسی میاد ولی تو دلم دوس داشتم زودتر منو بکنه . علی گفت نه کسی هم بیاد نمیتونه ماروببینه و انگشتم کرد . منم وایسادم و بی حرکت تا بتونه راحت کارشو بکنه . وقتی دید چیزی نمیگم و خشوم اومده در گوشم گفت شلوارتو در میاری ؟ منم چیزی نگفتم و دکمه های شلوارمو باز کردم و شلوارمو تا زانوم #کشیدم پایین . جا #تنگ بود نمیشد کار زیادی انجام داد . شورتمو خودش تا زیر کونم کشید پایین گفت امین چقد کون سفید و توپولی داری . سر کیرش رو تف زد و اروم کرد لای کونم . اولش تو نمیرفت . دوباره به کیرش تف زد و به زور سر کیرشو کرد تو کونم . یکم دردم گرفته بود . انقدر فضا تنگ بود که اصلا نمیتونستم برگردم و کیرشو ببینم . یکم سرشو تو کونم نگه داشت تا کونم جا باز کزد و بعد از چند بار کشیدن بیرون و داخل کردن تونست تمام کیرش رو بکنه تو کون نرم و سفیدم و کیرشو تا #خایه کرد تو کونم و همونجا نگه داشت و از پشت بغلم کرد .نفس هاش تند شده بود . شروع کرد به تلنبه زدن . یکم کونم میسوخت ولی خیلی بهم حال میداد . ده دقیقه سرپایی منو کرد و ابشو هم ریخت زمین . خیلی بهم حال داد. بعد از اون چند بار دیگه هم منو کرد . وقتی زمستون شد ساعت 10 که مغازه رو میبستیم خیلی خلوت بود خیابونا و سمت #پایانه شهریار یه خرابه بود که باهاش میرفتیم اونجا و هرشب منو میکرد . به خاطر درسم دیگه سر کار نرفتم و به یکی از همسایه #هامون کون میدم.

 
نوشته: امین ع

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *