این داستان تقدیم به شما
سلام به همه به خصوص به صاحبان ممه !
احسان هستم
اگه بخوام مشخصات خودمو بگم الان 36 سالمه و یه مرد معمولی هستم با #فیس مردونه و #هیکل تقریبا ورزشی .البته سیکس پک اینا نیستم ولی بد هیکل هم نیستم.
یه گروه تلگرامی بنام دورهمی داشتیم که حدود 100نفر عضو داشت همه هم از تهران و کرج قرار شد هرهفته دورهمی داشته باشیم یه هفته تهران و یه هفته #کرج.بعداز حدود یکماه از تاسیس گروه اولین دورهمی توی #فرحزاد تهران جور شد و تقریبا 20 نفر خانم و آقا دورهم جمع شدیم خیلی هم خوش گذشت نهار خوردیم و آهنگ گذاشتیم و باهمدیگه آشنا شدیم اکثرا هم متاهل بودیم. خانمهای که توی خونه آزادترن و با رفیقهاشون بیرون میرن خیلی راحت با پیچوندن شوهرهاشون اومده بودن و آقایون هم که خدای زیرآبی رفتن و بهانه آوردن برای در رفتن از دست خانواده
قبل از دورهمی و اولین دیدار ،تقریبا اونایی که پایه بودن و فعالتر همه رفته بودیم پی وی هم و کم وبیش همو میشناختیم و از تمام خانمهای گروه فقط یه نفر از همه سرتر بود و بدطور توی گلوم گیر کرده بود ( ادمین: میخواستی بگی گلوت پیشش گیر کرده بود؟ ) بنام سمیرا. سمیرا یه صدای خیلی ناز و یه استایل خوشگل با فیس عالی و چشای سبز داشت. پوست سفید با قد حدود 170 و وزن 75 کیلو
بدن توپر و قشنگی داشت با سینه های بزرگ .
من کلا عادت ندارم زود با کسی جوش بخورم و همیشه صبر میکنم و همه چیزو میسنجم و حرکتی میزنم. سمیرا خیلی با ناز و افاده راه میرفت و اصلا کسی رو جلو خودش حساب نمیکرد و منم دقیقا جذب این خصلت و زیبایش شدم و گفتم من فقط همینو میخام. بقیه اعضای دورهمی بعداز اولین دیدار تقریبا همه دوتایی شدن و هرکی برا خودش رل پیدا کرد و توی گروه هم اعلام میکردن که باهم رل زدن.
سمیرا که به هیچکی پا نداد و منم عجله ای برا رل زدن نداشتم چون نظرم رو بهترین بود دیگه هیچکدوم رو نمیدیدم.
زیاد سرتون رو درد نیارم که چطوری تونستم مخش رو بزنم و ماهم بعداز حدود دوماه دوتایی شدیم و همه دیگه میدونستن و کسی دیگه دور و بر #سمیرا نمی پلکید
بیرون رفتن هامون با دوتا از بچه های گپ که اونا هم رل بودن تقریبا هفته ای سه بار شده بود ولی فقط در حد سفره خونه رفتن و اینطور حرفها. توی این مدت فهمیدم که یه چیز عجیب و منحصر ب فردی وسط پاهای سمیراست.ازش سوال پرسیدم و گفت که کوصم خیلی تپله و بصورت مادرزادی اینطوریه و طوریکه عکسش رو برام فرستاد واقعا فرق میکرد تقریبا میشه گفت چن برابر یه کوص عادی تپل بود طوریکه از زیر شلوار جین هم کاملا مشخص بود و وقتی ساپورت میپوشید که دیگه آدم حشری میکرد واقعا. توی چت هامون بهم گفت که باوجود دوتا بچه اصلا از شوهرش خوشش نمیاد و از اول هم بصورت سنتی و با اجبار خانواده در سن 14سالگی با شوهرش ازدواج کرده.از لحاظ مالی هم اوضاشون خوب بود ولی واقعا علاقه ای ب شوهرش نداشت و همیشه میگفت با خودارضایی خودشو تخلیه میکنه چون هیچوقت زیر شوهرش ارضا نمیشه. میگفت بصورت مادرزادی خیلی تنگه و هربار که سکس میکنه انگار بار اولشه و خیلی باید مواظب باشی که اذیت نشه. دوتا زایمانش هم #سزارین بود حتی میگفت هیچ دکترزنانی نتونسته بعلت تنگی منو معاینه کنه و اجبارا برام سونوگرافی و عکس تجویز میکنن.
به هرحال من خیلی بهش اصرار میکردم که باهم بریم ویلا ولی هربار تفره میرفت و یکبار هم که اوکی داد اون دوتا دوستمون رو هم باخودمون بردیم و چون بچه های اون خانم کوچیک بودن و همراهش بودن بازم نتونستیم حرکتی بزنیم فقط در حد لب و بوسه و مالیدن. ولی چن بار ب کوصش دست زدم دیدم واقعا بزرگه و توی یه دست بزوز جا میشه.
بالاخره راضی شد یه روز وسط هفته تنهایی باهم بریم ویلا و یه سکس توپ بزنیم. همیشه با #آژانس می اومد جاده خوشنام (بچه های کرج میدونن کجا رو میگم) من اونجا میرفتم سراغش
طبق معمول رفتم آوردمش و رسیدیم ویلا گفت من برم اتاق خواب لباسمو عوض کنم بعد چن دیقه با یه شلوارک لی و یه تاپ مشکی اومد بیرون. ووووای چی میدیدم، بدنش انگار بلور بود سفید و گوشتی و توپر.سینه هاش توی تاپ و سوتین جا نمیشدن واقعا ، سینه ی 85 و مرمری.تا از اتاق اومد بیرون خودشو انداخت توی بغلم و شروع کردیم ب لب گرفتن اینقد لبهای همو خوردیم که باور کنید لبهامون داشت کبود میشد همونجا روی مبلها دراز کشید و منم دراز کشیدم روش و شروع کردم به لیس زدن بدنش و خوردن سینه هاش
اینقد سینه هاشو خوردم که گفت احسان زودتر بکنم آتیش گرفتم
منم میخواستم اینقد تشنه اش کنم که چشاش خمار بشه و صدای #نازش خمارتر
چن بار گفت احسان چرا نمیکنی منو دارم میمیرم ، گفتم فعلا مونده تا بُکُشمت. خلاصه اینقد بدنشو لیس زدم که آب از کوصش سرازیر شد #لامصب کوصش دقیقا از یه دست بزرگتر بود باور کنید من توی عکسهای سکسی هم اینطور چیزی ندیدم.
تاپش رو خودش دراورد و سینه هاشو از زیر سوتین داد بیرون منم نوکش رو میک میزدم و حشریش کردم حسابی
چشاش و صداش خمار شده بودن از ته دلش آروم گفت احسان کیر میخام چرا بهم نمیدی ؟؟ شلوارکش رو در آوردم یه شورت لامپادای مشکی پاش بود که با پوست سفیدش بدطور ب چشم می اومد کمی با انگشتهام با چوچولش بازی کردم و دست کشیدم لای کوص تپل و گوشتیش دیگه باور کنید داشت زوزه میکشید از شهوت، شلوار و شرتمو بزور درآورد و همونطرکه ب پشت خوابیده بود روی مبل، با دستش کیرمو تنظیم کرد روی سوراخ کوصش گفتم سمیرا مواظب باش گفت حواسم هست و با حسرت ب چشام نگاه کرد و آروم کیرمو گذاشت دم سوراخش و گفت #فشار بده لیز شده،
اروم اروم تمام کیرمو جا کردم توی کوصش اینقد تنگ بود که انگار تا حالا نداده بود داشت کیرم از تنگی و حرارتش منفجر میشد گفت احسان دارم میمیرم فقط تلمبه بزن که آبم نزدیکه بیاد هنوز ده تا تلمبه نزده بودم که چنان جیغ زد که خودم جا خوردم بهم گفت کیرتو دوسدارم احسان اینقد که تا جا کردی ارضا شدم ولی درش نیاری بازم میخام
منم که کمرم سفت و اختیار ارضا شدنم دست خودمه همزمان که اروم تکون میخوردم سینه هاشو هم میخوردم و ولو شده بودم روش
پاهاشو حلقه کرد دور کمرم و توی تلمبه زدن کمک میکرد با کمر زدن،
حدود ده دیقه توی حالتهای مختلف کردمش و هربار که درش میاوردم از کوصش، دوباره بزور جا میدادم .قبل از سکس دوس داشتم از کون هم بکنمش ولی خودش میگفت یکبار از کوص منو بکنی دیگه سراغ کونم رو نمیکنی
واقعا درست میگفت کوصش از خیلی از کونها تنگ تر بود و خیلی هم لیز و #داغ بود
برای بار دوم هم ارضاش کردم داشت جون میداد زیر کیرم خیلی لذت بردم از ارضا شدنش.
بهترین لذت برام من اینه که ببینم پارتنرم داره لذت میبره
بعددوبار ارضا شدن دیگه حال نداشت و میگفت توهم ارضا شو منم #سرعت تلمبه هامو زیاد کردم و تمام آبمو ریختم روی سینه هاش و شکمش.
یکی از بهترین سکسهام بود اونروز دوبار باهم سکس کردیم و لذت بردیم از همدیگه
نوشته: احسان خایه خمیری
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید