این داستان تقدیم به شما
سلام به دوستان
من احمد هستم واین داستان برمیگرده به اوایل سال ۹۰و من درسال گذشته از لحاظ #مالی زمین خورده بودم و احتیاج به در آمد بالا برای جبران این کار ی #پیکان مدل ۷۲شرایطی گرفتم و افتادم تو خیابون مسافرکشی وهرکه رو سوار میکردم میگفتم این شماره منه دربست خواستید بگیرید به من زنگ بزنید کمتر میگیرم.
دقیق یادم نیست کی سارا رو سوار کردم ولی یک روز مونده بود به روز مرد زنگ زد و گفت میخواستم روزت رو تبریک بگم و بگم منو تا خونه دوستم ببری و این شروع آشنایی ما شد.
هم قیافه من معمولی هست هم سارا
بعداز اون روز صبح زنگ زد گفت بیاببینمت رفتم سوارش کردم رفتیم پارک خانواده اونجا یکم حرف زدیم بعد رسوندمش خونه دفعه سوم یا چهارم ملاقاتمون بردنش خونه و منم قبلش از دوستان کننده کار مشاوره گرفته بودم وقرص #ویاگرا انداخته بودم وقتی رسیدیم خونه اولش دودل بود شاید برای خودمم سخت بود ولی خیلی با آرامش جلو رفتم از لب گرفتم شروع کردم نم نم لباس هاشو درآوردم و سینه هاشو شروع کردم بخوردن که بعدا فهمیدم نقطه ضعفش سینه هاشه بعداز چند دقیقه رسیدم به آینکه از کوسش رونمایی کنم که اجازه نداد بعد با گفتن کاری ندارم باهاش فقط میخوام ببینمش راضی شد.
وقتی شلوار رو در آوردم ی کوس سفید ورم کرده دیدم (بعداز دیدن کوس شیو کرده ) گفتم این با علم به اینکه امروز من #فاتح کوسش میشم اومده بود.
اول بوسش کردم که نترسه وشروع کردم به خوردن چقدر خیس شده بود بعداز چند دقیقه خودش گفت بکن توش ومنم شروع کردم به درآوردن لباس هام دیگه امان ندادم با ی لمس کوچیک خیسی داخل کوس ، #کیرخشکم رو تر کرد کوسش #تنگ بود که ازش پرسیدم چقدر تنگه گفت مال من #حلقوی دیگه مدلهای مختلف رو امتحان کردم به لطف مشاوره دوستان اونروز چهار بار سکس کردم که دفعه چهارم فقط احساس میکردم داره آب میاد ولی چیزی بیرون نیومدواین دوستی ادامه داشت تا پارسال من از کشور خارج شدم ولی همچنان تلفنی در ارتباط هستیم شاید باور نکنید ولی بهترین سکس هامو با سارا داشتم.ببخشید طولانی شد دوستان
نوشته: احمد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید