داستان سکسی تقدیم به شما
سلام
بعضی اوقات نیاز ها ما را وادار به سخن گفتن میکند . سخن گفتن از آنچه که هیچ گاه نباید بیان شود و جز نکبت چیزی به همراه ندارد.
اکنون من چیزهایی از خودم میخواهم بنویسم که جرات بیان ان به کسانی که حتی احتمال بدهم که یک روز با انها روبرو خواهم شد را ندارم.
وتنها چیزی که به من جرات داده تا بنویسم گمنام بودنم هست واینکه خواننده آن هرگز مرا نخواهد شناخت.
ومن تصمیم دارم بنویسم به این امید که شاید خواننده ای توانست با بیان نظری من را از آینده شوم نجات دهد.تنها پوئن مثبتی که من میتوانم داشته باشم امید به روزی که از این وضعییت نجات یابم واز شما هم التماس دعا دارم.
از آنجایی که یاد دارم با شرم خودم شروع میکنم…
مطالبی که بیان میکنم مربوط به مسائل جنسی است.
وقتی بچه بودم اونایی که از من بزرگتر بودن تو فامیلوهمسایه باهام بازی میکردن و لاپاییم میزاشتنو چون خوشگل بودم کیرمو میخوردن وبهم حال میدادن که بازم بهشون بدم.یه لاپایی در عوض خوردن کیرم…
حتی چندتا دختر هفده هجده ساله هم از همسایه ها باهام بازی میکردن.
یکم که بزرگتر شدم.شدم بچه خفن.اونایی که از خودم کوچیکتر بودنو میکردم.
هشت نه سالم بود که دخترخالم که چند سال از خودم کوچک تره رو یه روز که خونمون خواب بود شلوارشو در اوردمو کسشو میخوردم.وقتی هم که بیدارشد به بهانه دکتر بازی با کسش بازی میکردم.
از اون طرف هم با پسرخالم کون همدیگه میزاشتیم.اون زمانی که فقط ویدئو بود اولین فیلم سکسی رو از توی یه فیلم قدیمی که خانواده گذاشته بودن دیدم.
تا راهنمایی که رفتم فقط کون هم میزاشتیمو اصلا حالیم نبود که چه میکنیم.توی راهنمایی تازه فهمیدم که دین چی میگه و عاقبتش بده و… ولی حالا تازه آبم در میومدو بیشتر حال میکردم.یکی از بچه ها که دوسالی ازم کوچک تربودوکیرمو بهش نشون میدادم و دوسش داشت چون بزرگ و سفید بود بعد بخاطر اینکه کیرش بزرگ بشه گولش زدمو بهش گفتم باید آب منی بریزی روش.اونم منو ارضاء میکردو آبمو به کیرش میمالید.اون زمان کمپانی فیلم سوپر روی سی دی بودم.همیشه داشتم و میدیدیم
اگه کسی هم نبود دیگه معتادش بودمو خودم دستمو حلقه میکردمو بهش میکشیدم و به صحنه های سکسی فکرمیکردم تا آبم بیاد.فقط میدونم که تا زمانی که سه سال راهنماییم تموم شد سیگار،تریاک،حشیش(سیگاری)،گه گداری میکشیدم.شراب انگور…
فقط خدارو شکر که خواهر نداشتم وگرنه بعید نبود که با اونم سکس کنم.
وقتی رفتم دبیرستان عاشق شدم.بروز نمیدادم ولی تو خودم حسش میکردم.عشق من یک طرفه بود و طرفم اصلا خبر نداشت.دو سال طول کشید تا اینکه بهش گفتم.توی این دوسال ازهرکسی پاک تربودم.طوری که حتی توی خواب هم گناه نمیکردم.به خاطر عشقم.نمازم از اول وقت و به جماعتش ترک نمیشد.بعضی شبها که از شور رویای عاشقی خوابم نمیبرد نماز شب میخوندم.تمام اعضاء و جوارحم پاک پاک بود.منی که به زور بهم نمره میدادن به خاطرعشقم نشستم به خوندن و سال اول کنکورو دانشگاه دولتی روزانه یه رشته عالی قبول شدم.ولی این پاکی فقط تا زمانی بود که به طرفم گفتم و اونم چندتا فحش نثارم کردو همه چی تموم شد.
بعدش از سر حماقت رفتم سراغ دختربازی.با اولی اس بازی و حرف عاشقانه، تا دیدم به غیراز من باکس دیگه هم هست ولش کردم.با دومی اس سکسی هم میدادیم تا اینکه اونم عین قبلی.سومی اومد خونه(دانشجویی).لخت شدیمو همو میخوردیمو.خواستم بکنم تو کونش که نرفت تو و برام ساک میزدو لاپایی میکردمش.تااینکه دیدم داره وابسته میشه.ترسیدم آویزونم بشه.باهاش کات دادم چون پنج سال از من بزرگتر بودو قبل از من هم به یکی دیگه داده بود(اولش ادعا پاکی کردو بعد یه بار که کسش زیر کیرم داغ شده بودو دلش میخواست بکنم توش اعطراف کرد…)
بعدش با یه دختر بیوه که پنج سالی از خودم بزرگتر بود سکس داشتم.پرده داشتو فقط ورمالی بود.(صیغه خوندیم).بعدش خواستم بزارم کنار که یکی دیگه زنگ زدو با اونم به ورمالی از رو لباس بودو یه جای خلوت کنار یه رود گفت کیرمومیخواد ببینه.درش اوردم .بعد گرفت تو دستش منم بهش تاعرف کردم که اگه دوست داری بخورش اونم خوردو بعدش یه لب گرفتیمو دیگه همو ندیدیم.
بعد اون با یه دختر دیگه که از اقوامم بود.یه بار که اومدن خونمون.تو اتاقم بغلش کردمو لب گرفتیمواز روی لباس مالوندمشو خودمو بهش میمالیدم و چند باری هم اس ام اسی همو ارضاء میکردیم.چند سالی از من کوچک تره وتو دل خودم میخواستم بگیرمش که از چیزهایی مطلع شدم و پشیمون شدم.بهش وعده ازدواج نداده بودم و اولین بار اون از من لب گرفت که به اینجا کشید.
این چیزایی که گفتم حاشیه مطلب اصلی هست که میخوام بگم.چون باید میدونستید که از کجا آب میخوره این حسی که الان دارم. البته شاید ربط داشته باشه.
من یه عمه دارم که چند سال از خودم بزرگتره.وقتی ازدواج کرد به دلایلی شب ها تنها بود(شما فکر کنید که شوهرش شب کار بوده). بعد من میرفتم خونشون که تنها نباشه.اونم منو خیلی دوست داشت و دوست داره.خیلی خیلی. با هم شوخی میکردیم.فیلم میدیدیم و… اما حرمت ها همه سرجاش بود.عمه خوب تو خونه خودش بود و لباس راحتی میپوشید.منم که آب دیده بودم.میدیدمو هوس میکردم اما ترس بهم جرات نمیداد که بروز کنم. توفکرم بود و نبود.با این وضع دوسالی گذشت.بعد دوسالی بدون فکر اون گذشت با اینکه اکثر شبها پیشش بودم. اما بعدش یهو دلم هوس کرد.خیلی دوسش داشتم و دارم.اما شهوت بعضی وقت ها کورم میکرد.هیچی نمیدیدم و نقشه پشت نقشه که چطوری باهاش راحت بشم.دو روزازفکرش خودمو بیرون میکردم باز فرداش میرفتم تو فکر. شبها که پیشش میخوابیدم بهش نگاه میکردم و خودمو ارضاء میکردم.بعضی وقتها خودمو میزدم به خوابو دستمو مینداختم روی ساق پاهاش و لمسش میکردم.بهش فک میکردم و به خودم میگفتم اوه حالا تا وقتی من بخوام زن بگیرم کلی مونده.اگه با عمه رفیق بشم نونم تو روغن. نه کسی شک میکنه.هم راحت میام پیشش.پرده هم که نداره.توپ توپ.همه چی ردیفه.فقط میخواد عمه اکی بده.
با اون حالی که همیشه ذهنم درگیرش بود وقتی پیشش بودم جرات و حس هیچ کاری نداشتم.خودمو پرو نشون میدادم تو جمع.تنها که بودیم براش از دوست دخترهامو … تعریف میکردم.دیگه میدونست که چه کارمو چی بلدم.بهم سخت نمیگرفت. بعضی وقت ها از رو شوخی تو آشپزخونه که بود میزدم به باسنش و اونم میگفت پرو نشو و… نم نمک و به مرور زمان جا باز میکردم. بعد بهش گیر دادم که چرا باسن و شکمت بزرگه و باید آبش کنی.گفت نمیشه.گفتم من باهات کارمیکنم تا آبش کنی.میخوابوندمش رو زمین و میگفتم دراز نشست بره.منم پاهاشو جفت میکردم و میزاشتم زیر باسنم و با دستام روناشو محکم میگرفتم و حال میکردم. بعدش که میگفت دلم درد میکنه و ماهیچه هاش گرفته از رو لباسش شکمشو ماساژ میدادم. چند وقتی کارم این بود و بعدش خود ارضایی.لباس زیرهاشو از تو کمد بر میداشتمو با نرمیش آبم میومدو میریختم روش.از سکس براش تعریف میکردم و خودمو خفن جلوه میدادم تا باهام راحت بشه و… یه بار که کارخونه کمرشو درد اورده بود رسیدم خونشونو بهش گفتم چربت بکنم اونم گفت نه ولی من رفتم از تو یخچالشون پماد پیروکسیکام اوردم و گفتم دراز بکش تا چربت کنم.با اسرار خوابید.منم پاهامو گذاشتم دو طرفشو زانو زدم .جوری که باسنم چسبیده بود به باسنش.بعد پیرهنشودادم بالا و پمادو ریختم رو کمرش.چون سرد بود یه آهی کشید که دلم رفت.تا گردن مالشش دادمو بعضی وقتا دستمو میمالوندم به کنار سینه هاش و از این طرف هم از پشت میکردم زیر شرتشو بالای باسنشو میمالیدم.چند باری به فاصله چند ماه این کار تکرار شد و هردفعه سعی میکردم بیشتر پیش برم، یه جورایی عمه هم احساس آرامش میکردو دوست داشت.بهم سخت نمیگرفت.یه بار به بهانه ماساژ کامل شلوارشم در اوردم و از گردن تا کف پا ماساژش دادم و وقتی به گردنش میرسیدم کیرمو از پشت شلوارم رو باسنش فشار میدادم و میفهمید راست شده ولی بروز نمیداد.انگشتمو لای باسنش کشیدمو برای اولین بار بردم و گذاشتم روی کسش و اوردم بالا.اما مانع شد ادامه بدم و گفت دیگه بسه و پررویی نکن.منم پشت بندش رفتم حمومو با فکرش خودمو ارضاء کردم شب به بهانه تعریف رفتم کنارش خوابیدمو در حین تعریف دستم روی شکم وسینه هاش میچرخید.تا خوابش که گرفت گفت دیگه تکون نخور تا بخوابم.گفتم من همینجا بخوابم گفت فقط جمبوجوش نداشته باشی.منم از شادی گفتم باشه و دستمو انداختم روشکمشو خوابیدم بعد برگشتو پشتشو به من کرد.منم کیرمو چسبونده بودم بهش.میفهمید ولی خودشو زد به خواب. بهم چند روزی رو نمیداد و نمیخندید تو روم.تا بعد یک ماهی که کلی شب ها خوابشو میدیدم که دارم میکنمش یه روز که رفتم خونشون گفت شکم کار کرده و ماهیچه هاش گرفته و منم گفتم ماساژ…
رفتم و روغن نباتی اوردم ، شکمشو ماساژ دادم و رفتم زیر شرتش یکم روی روناشو مالیدم و گفتم پاتو باز کن و خودم با دستام بازش کردمو اون دستم که تو شرتش بود چهار انگشتی رو کسش بالا و پایین میبردم.کسش خیس شده بود.همینطور که تعریف میکردم که فکرش درگیر حرفهای من بشه انگشت وسطم رو کردم تو که گفت حواستو جمع کن وگفتم باشه و یکم بعد دوباره کردم تو اینبار دستم رو گرفتو کشید بیرون.گفتم باشه پس برگرد.گفت دیگه بسه.گفتم چی بسه من دستم پر روغنه میمالمش به کمرت. خودم برشگردوندمو اول کمرشو ماساژدادم بعدم شلوارشو با هزار اداو اطفال در اوردم و ماساژش دادم و دوباره رفتم بالا و کیرمو به کونش میمالیدمو فشار میدادم تا آبم اومد.فهمیدو گفت خوب دیگه پاشو.بهش گفتم یه لحظه صبر کن و یکم روش خوابیدمو بعد بلند شدمو شلوارشو پاش کردم.از اون روز به بعد وقتی میبوسمش چیزی بهم نمیگه.تو آشپزخونه که هست از پشت بغلش میکنم و کیرمو میمالم به کونشو سینه هاشو میگیرمو میمالمو به بهانه اینکه میخوام رگشو بگیرم از جلو بغلش میکنم و…
در طی چند ماه بعد چند شب که پا داد تو بغلش خوابیدم. روناشو میزاشتم لای پامو کیرمو میپسبوندم بهشو باهم تعریف میکردیم و منم ور میرفتم بهش تا آبم بیاد و بوسش میکردم.آبم که میخواست بیاد محکم بغلش میکردم.بعد میگفت بخوابیم و همونجور که رونامون توی هم پیچ خورده بود میخوابیدیم.آب من شلوارو رونشو خیس میکرد و یه بار خیلی قبلش بهم گفته بود که چون دوست دارم چیزی بهت نمیگم. اما باز زیاد رو نمیده و من هی در صددم که کاری کنم که باهم حرفامونو بزنیمو کارو یک سره کنم.
این اتفاقات طی دو سال رخ داده و من الان به اینجایی که هستم شک دارم و به قول یه نفر ما آرام پز شدیم.
من خیلی خواستم توبه کنم و کردم . اما دوام نداشته. مثل کبوتری که تو قفس حبث بشه و بعد رهاش کنی یه جوری میشدم که از قبل تشنه تر.
فک نکنی خیلی حروم زادم . بعضی وقتها اشکام سرآزیره و التماس میکنم ولی اثر نداره. هرچی به عاقبت نکبتش فکر میکنم و میخوام ازش رها بشم نمیشه.
هرچی قرآن و زیارت عاشورا و دعا و سفر زیارتی رفتم نشد. دو روز خوبم بعدش تشنه تر.هرچی خودمو از پدر و مادرو اقوام میترسونم فایده نداره.
رفتم که ازدواج کنم که این کار نشه اما چون شرایطم جور نیست نشد.
شما میگید من چکار کنم؟
من هرچی میخوام آدم خوبی بشم و دور گناه نرم نمیتونم و زورم به شهوتم نمیرسه. شهوت منو از کار انداخته ولی باز درگیرشم.
چه کنم؟
تا من با عمه کارم به سکس نکشیده اگه راهکاری دارید بگید.
اصلا دلم نمیخواد این کار بشه و خیلی جلوی خودمو میگیرم ولی تجربه ثابت کرده که هروقت میرم خونشون نمیتونم جلو خودمو بگیرم.و شرایط روحیمم طوری هست که نمیتونم نرم پیشش. بهش وابسته شدم.
چه کنم؟
نوشته: سامان
نوشته های مرتبط:
وقتی کیر سیخ می کنه خون به مغز نمی رسه
عشق با شهوت یا شهوت با عشق؟
شهوت بی شهوت
چه کنم حاضر نیست آشتی کنه
باهاش ازدواج کنم یا نه؟ (۱)
با برادرم چی کار کنم؟
کردن که چه عرض کنم. مالوندن لای کون رقیه
آخه چطور میتونم به تو خیانت کنم؟!
اعتراف میکنم اشتباه کردم! (۱)
میشه خاله صدات کنم؟
من فقط میخواستم تجربه کنم (۳)
من فقط میخواستم تجربه کنم (۲)
زنم رو بده آواز سر کنم (۱)
گوشیم باعث شد پسر مورد علاقه خودمو پیدا کنم
چه کنم؟
مجبور شدم به خاطر فقر لز کنم (۲ و پایانی)
مجبور شدم به خاطر فقر لز کنم
من فقط میخواستم تجربه کنم (۱)
میخاستم تجربه کنم (۱)
بی تو با خاطره هایت چه کنم؟
وقتیکه تصمیم گرفتم برای اولین بار کون دادن تجربه کنم
سکس که چه عرض کنم
فکر کنم مستاجر جنده بود
… فرمان داده که به تو فکر کنم!
بذار یه امشبم واسه دل خودم گناه کنم!
یه اشتباه ساده: فکر کنم عاشق شدم!
چه کنم با زن عموی هوسران
عمو باعث شد از بچگی به گی علاقه پیدا کنم (۲)
دوست دارم دوباره تجربه کنم
عمو باعث شد از بچگی به گی علاقه پیدا کنم (۱)
حس عجیبی بهم دس داده چیکارش کنم
چکار کنم؟
نمیخوام خیانت کنم….
اولین بار مجبور شدم ساک زدنو تجربه کنم
نه نمیخوام باور کنم
خاله ام میخاره. چکار کنم؟
معلمم مجبورم کرد باهاش لز کنم
عشق که چه عرض کنم…
خیلی دوستش دارم چکار کنم؟
فقط خواستم روشو کم کنم
می خواستم صیغه کنم ولی…
شوهرم سرد مزاجه. چه کنم؟
رفتم ماهواره نصب کنم
امشب کوس و کونت رو پاره می کنم!
می خواستم عشقم رو ثابت کنم
تا کی بالشمو به جای تو بغل کنم
حالا هم مادر رو می کنم هم دختر
با مامانم چیکار کنم؟
می خواستم پاک زندگی کنم
فکر کنم میشه دوستت داشت
می خواستم عاشقی کنم اما …
یاد گرفتم هرکسو خواستم بکنم باش قهر کنم
نمیخواستم سکس کنم ولی …
از فردا آدمت می کنم
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 6 (قسمت آخر)
بازم تعریف کنم خاله جون؟ 4
بازم تعریف کنم خاله جون؟ 3
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 5
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 2
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 1
گریبان هیچ زنی همیشه بوی شیر نمیدهد
من خوابم نمی بره
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید (۴)
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید (۲)
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید (۱)
فکر نمی کردی اینقدر بخوامت؟ (۱)
فکر نمی کردم بیاد
اصلا بهش نمیخورد سکسی باشه اما….
تویی که نمیشناسم
نمی دونم چطور یه جنده شدم (۱)
ای کاش عاشق سعید نمی شدم
اون نمی خواست ولی من می خواستم
کاش ازدواج نمی کردم
هیس! یک پسر هیچ وقت فریاد نمیزند!
فکر نمی کردم کون کردن اینقدر باحال باشه…
سکس با دختری که فکرشم نمی کردم
نمی خواستم کون بدم ولی کرد
هیس دختر ها فریاد نمی زنند
مادرم زیرخواب مستخدم ساختمون بود و نمی دونستم
کون مفت حال نمی ده
نمی خواستم پرده اش رو بزنم
فکرشم نمی کردم
نمی خواستم منو بکنه
نمی خواستم کون بدم ولی …
کون کردم کاش نمی کردم
نمی تونستم ازش دل بکنم
هیچ مردی جای سعید رو برام نمیگیره
نمی دونم بهش چی بگم
اگر اتفاق نمی افتاد
کاش نمی شد
از سمیرا نمی شد گذشت
دیگه نمی خوام بچه مثبت باشم
نمی کنمش
مهمونی رفتنم ولی کاش نمی رفتنم
کاش اتفاق نمی افتاد
نمی تونیم با هم باشیم
از کون مریم نمی شد گذشت
نمی خواستم ولی جنده شدم
سکسی که حتی فکرشم نمی کرد
نمی دونستیم پرده کجاست
از جلو نمی تونم خب
کاش نمی رفتم روستا
نمی بخشمت
من کون نمی خوام
یاسمن را نمی شناختم
کسخلها به بهشت نمی روند!
نمی خوای بیای؟؟
درخواب هم نمی دیدم
بچه کونی به ما نمی داد
حالا عمه ات رو نمی شناسی ؟
ماه زیر ابر پنهون نمی مونه
نمی خوام هرزه باشم
دیگه از آمپول نمی ترسم
نمی خوام پدر زنم , زنم باشه 3 (قسمت آخر)
نمی خوام بازیچه باشم
دیگه زن نمی گیرم
شوهره سیرش نمی کنه
نمی خوام پدر زنم ,زنم باشه 2
پیمانه پیمانشو نمی شکنه داداش 2
من شوهر نمی خوام 4 (قسمت آخر )
نمی خوام پدر زنم , زنم باشه 1
پیمانه پیمانشو نمی شکنه داداش 1
ای انسان ! من تو را نمی شناسم
عاشقی وقت نمی خواهد
من شوهر نمی خوام 2
من شوهر نمی خوام 3
طعم واقعی لذت شهوت و سکس
من و زنم و یه مسافرت پر شهوت
استانبول پراز شهوت (۵ و پایانی)
خدای شهوت
شهوت ترس سکته و کامروایی
کافه شهوت
دختر عمه یا خداوندگار شهوت؟
شبی که شهوت عقلم رو زایل کرد
شهوت، امتحان، سربازی
عشق، شهوت، خیانت و جنون
تهدید از روی شهوت
بوی شهوت
کلبه شهوت (۲)
سفیر شهوت (۱)
وسوسه، نیاز، شهوت (۳)
عشق و شهوت با خواهرم
ساختمان شهوت
ققنوس شهوت (۱)
زنی که بخاطر شهوت عشقم را کشت
عشق، کینه، شهوت
شهوت مریم
کابوس شهوت
شهوت، دوستی، عشق
شعله شهوت 6
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید