این داستان تقدیم به شما

سلام عزيزان
بنده مجيد هستم ٢٠ سالمه. داستاني كه ميخوام بگم شايد باور نكردني باشه اما واقعيه.بريم اصل مطلب من دانشگاه شيراز قبول شده بودم و يكي از خاله هام هم اونجا داشت ادامه تحصيل ميداد و قرار شد كه يه مدتي پيش اون باشم تا هم هوامو داشته باشه و هم من هم جا بيوفتم و چم و خم زدنگي تو يك شهر ديگه دستم بياد.خاله من اسمش الهام و ٤٦ سالست و از خوشتيپيش هرچي بگم كم گفتم ممه هاش راحت ٨٥ هست و كون بزرگي داره يكم سبزست و خلاصه از اون ماماناي درجه ١ و جا افتادست.خلاصه من رفتم دانشگاه و جند ماهي مهمون خانه جونم بودم. به مرور خيلي رابطه من با خالم خوب شد خيلي صميمي شده بوديم تا اينكه كم كم حوس سكس با هاشو پيدا كردم روزايي كه بر ميگشت شهرمون من ميرفتم اتاقش با لباس هاي زيري كه نميبرد با خودش حال ميكردم. تا اينكه دلمو زدم به دريا. يه روز كه خالم خونه خواب بود رفتم بالا سرش خيس عرق بودم آروم شورتمو كشيدم پايين كيرم راست راست بود(تقريبا ١٨ سانتي هست)آروم كشيدم رو صورتش ولي بيدار نشد يكي از دستامو گذاشتم رو كونش و اون يكي رو كيرم و شروع كردم جق زدن كه خالم بيدار شد و از ترس داشت سكسته ميزد و بعدش شروع كرد گريه كردن منم به غلط كردم افتادم

 
يكم كه گذشت بهش گفتم خوب از خونه دوريم شوهر شما نيست منم كه مردم از تنهايي يك بار به من اعتماد كن قول ميدم بهت حال بدم اونم كفري شد گفت گمشم بيرون. يكي دو روزي حرفي با من نميزد تا اينكه يك روز بهم از سير تا پيازو گفت و گفتش اگر بخوام باهاش رابطه داشته باشم نبايد حرفي به كسي بزنم منم قبول كردم و گفت خبرشو ميده كه كي ميتونم ترتيبشو بدم. شب جمعه بود كه با خالم رفتيم بيرون كلي چرخ زديم بعدش رفت داروخونه پماد ليدوكايين و كاندوم خريد و برگشتيم خونه.اول يه پماد داد به من گفت بمالم به كيرم تا دير تر آبم بياد يكيم داد به من كه بريزم تو مقعدش براي بي حس شدنش. يك ساعتي گذشت و عمليات شروع شد اول كيرمو حسابي خورد بعدش نوبت كوص ليسي من رسيد حسابي با زبونم كوصشو خيس كردم كوصش يه چوچول داشت به اندازه دودول بچه كه مكيدنش خيلي حال ميداد كاندومو كشيدم به كيرم و شروع كردم تلمبه زدن هر تلمبه يه اه ازش بلند ميشد ٥ دقيقه اي آب از كوصش ميپاچيد بيرون اونم اههههه اههههه ميكرد بعدش كاندومو در آوردم رفتم عقبش واي چه سوراخ تنگي داشت معلوم بود خيلي وقته كير نرفته توش يه ٥ دقيقه اي كونش گذاشتم تا اينكه آبم اومد و با نعره خالي كردم تو كونش اونم مثل سگ باهام برخورد كرد و مجبورم كرد كه كل آبي كه تو كونش ريختم ميك بزنم بعدش تف كنم تو دهنش.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *