این داستان تقدیم به شما
سلام من سعید هستم و میخام داستان اینکه چطور شد با زن همسایه مون که اسمش مریم هست و باهاش سکس داشتم را براتون بگم . خب ما یک سالی بود که جابجا شده بودیم و به خونه الانمون نقل مکان کرده بودیم . طبقه دوم که مدیر ساختمون هستند و خانواده سه نفری که مریم جون هم زن مدیر ساختمونه . گاهی که برای ساختمون جلسه میزاشت مدیر که اسمش اکبر هست با زنش مریم میومدن جلسه و منو و بقیه ساکنین هم میرفتیم جلسه کلا چهار واحد هست و ساختمون خلوت و ساکتی . کم کم مریمو که تو جلسه ها میدیدم ازش خوشم اومده بود . از مریم بخام بگم به ظاهر معمولیه ولی اصلا به حجابش اهمیت نمیده و بیشتر وقتا بدون روسری میدیدمش اندامش هم اونطور که سایرن تعریف میکنن که ای سینه هاش ۸۵ و کونش فلان و بهان نه اینطوری نیست ولی همیشه ظاهرش اراسته و خوشتیپ میگرده خصوصیت اصلیش اینه که صورت بسیار جذابی داره چشمهای رنگی و لب ودهن خوردنیش که هر بار میدیدمش دلم میخاست لبهاشو حسابی بخورم و همین ها باعث شده بود روز به روز بیشتر دیونه و مجذوبش بشم . تقریبا هر ماه جلسه داشتیم و علاوه برجلسات هم بعضی وقتا توی حیاط یا پارکینگ هم روبرو میشدیم . شوهرش خیلی ادم ساکتی بود و یه پسر هم داره که فکر کنم تازه دانشجو شده . خلاصه من همیشه تو کف مریم بودم و دلم داشت اب میشد براش هروقت باهاش روبرو میشدم و باهاش حرف میزدم اینقدر دیونش میشدم که میخاستم بپرم و محکم بغلش کنم و حسابی همه جاشو بلیسم ولی واقعا به زور خودمو کنترل میکردم . نمیدونم ولی انگار خودشم یه چیزایی فهمیده بود که بهش حسی پیدا کردم چون هی به مرور زمان تعداد برخوردهای منو و مریم داشت بیشتر و بیشتر میشد و بهانه های مختلفی پیش میومد که همدیگرو میدیدیم و لامصب ناز و کرشمه هاش هم بیشتر شده بود ولی من هی جلوی خودمو میگرفتم تا مشکلی پیش نیارم چون تو یه ساختمون بودیم میترسیدم یه موقع اونی که من فکر میکنم نشه و خر بیار باقالی بار کن برای همین بقولی خویشتنداری میکردم و دست از پا خطا نمیکردم ولی هر روز برام سخت تر و سخت تر میشد و تحمل اینکه مریم و نبینم و باهاش حرف نزنم و بهش فکر نکنم نداشتم از اونطرف هم مریم خیلی باهام راحتتر برخورد میکرد .روزها به همین منوال میگذشت و منم تو کفش بودم تا اینکه یه روز که برای شستن ماشینم تو پارکینگ بودم دیدم مریم هم اومد تو پارکینگ و یه شلوار جین ابی کمرنگ و چسبون پاش بود و یه مانتوی جلو باز هم تنش بود و تا دیدمش اولین چیزی که نظرمو جلب کرد برامدگی کسش بود و رونهای خوش تراشش که تو شلوارش حسابی خودنمایی میکرد سلامش کردم و اونم جوابمو با لبخندی داد و ماشینش کنار ماشین من همیشه پارکه و برای همین خیلی بهم نزدیک شده بود بوی عطری که زده بود عالی بود یکم وایسادیم و در مورد ساختمان و چیزای دیگه حرف زدیم تو فاصله تقریبا نیم متری من وایساده بود اروم حرف میزدیم اون حرف میزدو من به لب و دهنش و چشمای خوشگلش نگاه میکردم و نمفهمیدم چی میگه که چند ثانیه بعد گفت کجایی اقا سعید؟
به خودم اومدم و هیچی نمیتونستم بگم هنگ کرده بودم و فقط میخاستم بغلش کنم ، مریم هم ساکت شده بود و هیچی نمیگفت دوباره بعد از چند ثانیه گفت خوبی ؟ چیزی شده؟ اونجایی که ماشینهامون بود تقریبا تو دید نبود و دیگه عقلم کار نمیکرد و دستشو گرفتم سریع بردمش پشت ماشینها و مریم که از حرکتم متعجب شده بود گفت چیه چرا اینطوری میکنی بردنش اون پشت و گرفتن لب ازش سه ثانیه بیشتر طول نکشید اولش مریم خیلی مقاومت میکرد که خودشو ازم جدا کنه منم محکم تو بغلم گرفته بودمش و لبهاشومک میزدم هرکاری میکرد نتونست خودشو جدا کنه هی میخاست بهم مشت بزنه سرشو هی تکون تکون میداد تا لبشو جدا کنه ولی ولکنش نبودم و با یه دستم کمرشو محکم گرفته بودم و با دست چپم کسشو میمالیدم نمیدونم چقدر طول کشید ولی دیگه تقلا نمیکرد فرار کنه و منم هی کسشو میمالیدم که دیگه تقریبا خودشو توی بغلم رها کرده بود و اروم هوم هوم میکرد وقتی فهمیدم داره خوشش میاد اروم دستمو بردم تو شلوار و شورتش و میخاست نزاره کسشو لمس کنم ولی دیگه وا داده بود و حسابی لبشو زبونشو مک میزدم دستمو کردم تو شورتش و کسشو گرفتم تو دستم وای که گرم و نرم و باحال بود و داشتم میمردم از هیجان و لذت مریمم دیگه اه و اوهش دراومده بود اونم زبونشو میداد تو دهنم تا براش مک بزنم هردومون داشتیم دیونه وار عشق بازی میکردیم انگشت وسطیمو کردم لای کسش و براش میمالیدم که کسش دیگه خیس شده بود لبمو از لبش برداشتم گفتم تو منو دیونه خودت کردی مریم جون وقتی لبمو برداشتم چشمای خمارشو بهم دوخته بود با صدای پراز شهوت گفت سعید بزار برم باید برم گفتم دارم میمیرم برات نمیتونم بزارم بری دستم هنوز تو شورتش بود گفت تورو خدا بزار برم دوباره لباشو خوردم و اه میکشید که دیگه حرفی نمیزد منم خوابوندمش رو کاپوت ماشین و شلوار و شورتشو کشیدم پایین و کس ناز و سفید و خوشگلشو دیدم و بدون معطلی براش خوردم و لیسیدم که دیگه ناله هاش بلندتر شده بود بهش گفتم اروم باشه بیچاره دستشو گذاشته بود رو دهنش تا صداش درنیاد منم مثل کس ندیدها با ولع تمام نشدنی داشتم کسشو میخوردم هیچی دیگه حالیم نبود بعد از اینکه مریم به لرزه افتاده بود به زور سرمو از کسش جدا کرد و داشت میلرزید و نفس نفس میزد و پوست سفیدش سرخ شده بود منم شلوار و شورتمو تا زانو کشیدم پایین و کیرمو که از شقی داشت میترکید گذاشتم لای کسشو هی بین شکاف کسش میکشیدم بدبخت مریم انگار داشت جون میداد از بس که داشت لذت میبرد هی اه و اوه میکرد تا اینکه به زبون اومد و گفت لامصب کیرتو بکن تو کسم دارم میمیرم تمومش کن سعید دارم میمیرم وای اه اخ کسم خدا جون دیدم دیگه نمیتونه جلوی خودشو بگیره و صداش بلند شده دستمو گذاشتم جلوی دهنش و همزمان کیرمو فرو کردم تو کسش که خیس خیس بود و سر خورد و تا ته کسش رفت داخل وای که این کس انگار عالیترین و زیباترین و خوشمزه ترین و تنگترین کسی بود که تو دنیا وجود داشت و نسیب من شده بود من داشتم میکردمش چشمای خوشگل مریم وقتی کیرمو تو کسش حس کرده بود گشاد شده بود و انگار داشت دردی رو تحمل میکرد منم داشتم تو کسش تلمبه میزدم خیلی طول نکشید که چشمای مریم دوباره خمار شده بود و داشت لذت میبرد و معلوم بود داره ناله میکنه دستمو برداشتم و لبمو گذاشتم رو لبش محکم تلمبه میزدم گاهی هم به اطراف نگاهی میکردم که یه موقع کسی خواست بیاد حواسم باشه، همینطوری داشتم میکردمش و اونم ناله های پر شهوت میکرد کیرمو دراوردم و مریمو رو کاپوت دمرش کردم مریم گفت سعید توروخدا از کون نه کیرت خیلی کلفته لامصب بعد شروع کردم براش خوردن کسش که سوراخ کونشو هم براش لیس میزدم مریم هی ناله میکرد و میگفت سعید تورو خدا زودتر تمومش کن باید برم پسرم خونه است یه موقع میاد دونبالم ولی من از خوردن کس و کونش سیر نمیشدم اونم رو کاپوت دمر ولو شده بود هی میگفت اخ مامان کسسسمممممم وای جون دیونم کردی بخور کسممممممموووو کیرم نبض میزد و هوس داغی کسشوکرده بود و بلند شدم کیرمو با کسش تنظیم کردمو دادم توش
مریم یه جیغ کوچیکی زد گفتم مریم جون یواشتر یکی میاد مریم که داشت حال میکرد گفت وای اخ کیرت خیلی بزرگه لامصب جرم دادی یواشتر بزن منم اینقدر داشتم حال میکردم که حالیم نبود و محکم میکردمش هردمون داشتیم اروم اه و ناله میکردیم که یهویی صدای باز و بسته شدن در اومد و مریم از ترس داشت سکته میکرد منو هولم داد عقب و نشست زمین پشت ماشینش منم سریع کیرمو کردم تو شورتم و شلوارمو کشیدم بالا که دیدم پسر مریم داره میاد تو پارکینگ منم زودی رفتم جلوتا نیاد تو پارکینگ سلامم کرد و ازم پرسید مادرشو دیدم؟ منم گفتم نیم ساعت پیش بود که رفت بیرون دیگه نمیدونم، اونم تشکر کرد و رفت وقتی پسره رو دکش کردم رفتم پیش مریم که دیدم شورت وشلوارشو پوشیده و داره گریه میکنه بهش گفتم چرا پوشیدی گفت سعید بسه باید برم ندیدی داشتم جلوی پسرم بی ابرو میشدم بخاطر تو بخاطر هوست دستشو گرفتم کشیدم محکم گرفتمش گفتم بخاطر من؟ تو این وسط نقشی نداشتی ؟ داشت گریه میکرد و گفت اشتباه کردم بزار برم نباید اینطوری میشد گفتم مریم من دارمیمیرم برات من دیونتم اشکای روی صورتشو پاک کردم با یه حالت خواهش و تمنا گفت بزار برم منم دستشو رها کردم و مریم رفت و منم با یه غصه بزرگ که انگار داشت خفه ام میکرد ماشینو و شسته و نشسته ولش کردمو رفتم خونه .تا دو هفته سر و کله مریم پیداش نبود و ازش خبری نداشتم بدجوری خورده بود تو پرم و پیش خودم میگفتم دیگه همه چیز تموم شد یا ما باید از اینجا بریم یا مریم اینا از اینجا میرن دیگه داشتم مایوس میشدم دو هفته شد یک ماه ولی مریم پیداش نبود که نبود تا اینکه یه روز که سره کارم بودم گوشیم زنگ خورد دیدم شماره اش ناشناسه برداشتم جواب دادم تا گفت الو صداشو شناختم گفتم مریم تویی؟ سلام کرد و گفت اره صداشو دوستداشتم گفتم خوبی مریم جونم گفت اره تو چطوری؟ گفتم منم ؟ راستشو بخواهی نه خوب نیستم گفت چرا گفتم از اون روز تا الان اصلان حالم خوب نیست خندیدو گفت چرا اون روز که خیلی حالت خوب بود به زور خندیدم گفتم اره چون اون روز به تو که همه فکرو و ذهنم شده بودی رسیده بودم ولی تو ازم فرار میکنی و دیگه نتونستم ببیممت دوباره یه خنده نازی کرد و گفت خب حالا چکارا میکنی خوبی روبراهی با بی میلی گفتم ای میگذره گفتم تو چکار میکنی خوبی؟ من همش این مدت نگرانت بودم گفت من خوبم نترس نگران من نشو گفتم اخه اون روز انگار خیلی از دستم ناراحت شدی گفت نه چیزی نیست ازش پرسیدم پس هنوز دوستیم ؟ گفت مگه قهر بودیم؟ با خوشحالی پرسیدم پس میتونم ببینمت؟ گفت نمیدونم بزار ببینم و چی میشه کلی خواهش و التماس کردم تا ببینمش گفت باشه ولی بزار من بهت خبر میدم دیگه هم تو پارکینگ نباید کاری کنی باشه؟ گفتم چشم چشم هرچی تو بگی فقط خودتو ازم دور نکن توروخدا خندید و گفتم من فدای اون خنده های نازت بشم مریم جونم بخدا دارم برات میمیرم عزیزم اونم گفت باشه سعید جون بزار هروقت تونستم و موقعیت جور شد خبرت میکنم گفتم من نوکرتم عزیزم تو همه عشق منی مریم جونم بعد گفت مراقب خودت باش توام گفتم چشم عزیزم فقط توروخدا اگرمیشه میخام بببنمت گفت باشه امروز ساعت ۵ اوندی خونه بیا تو پارکینگ ولی بهم قول بده که کاری نکنیم باشه ؟ گفتم باشه باشه بهت قول میدم گفت قول دادیا نزنی زیرش گفتم نه به جونخودم گفت باشه پس تا ۵ گفتم فدات بشم عزیزم بعد هم خداحافظی کردیم دیگه تا ساعت ۵ عصر بال بال میزدم تا مریم جونمو ببینم. بلاخره ساعت ۵ شد و من تو پارکینگ خونمون منتظر عشقم بودم و مریم هم مثل همیشه که میدیدمش باهمون تیپ فوق العاده اش اومد و با لبخند خوشگلش بهم سلام کرد منم سلامش دادم گفتم مریم جون این مدت کجا بودی اخه تو نگفتی دل سعید میشکنه؟ مریم گفت باور کن خونه نبودم اگر بودم که حتما بهت خبر میدادم همه چیز یهویی شد باید میرفتم شهرستان و شمارتو هم نداشتم دستشو گرفتم بازم بردمش همون پشت که کمتر دیده بشیم گفت سعید جون تورو خدا الان نه اینجا راحت نیستم میترسم استرس میگیرم گفتم نمیخام کاری کنم فقط بزار لبهای خوشگلتو ببوسم دارم میمیرم برات گفت فقط لب گفتم باشه عزیزم بعد لبهاشو غنچه کرد و ازش لب گرفتم ولی طاقت نیاوردمو کس نازشو و براش میمالیدم مریم گفت سعید قول دادی گفتم فقط بزار ببزنمش دلم برای این نانازیت یه ذره شده گفت نه سعید اینجا نه دوست ندارم بهت میگم کی همو ببینیم توروخدا کسمو ول کن حالمو بد نکن سعیدبعد دستمو به زور از رو کسش جداکرد گفت لامصب منم از اون روز تا حالا فکرم درگیر تو شده یه کاری باهام کردی که این چند سال شوهرم نتونست بکنه منم دوست دارم سعید جونم ولی بزار تو تخت باهم حال کنیم نه رو ماشین، لبشو بوسیدم و گفتم هرچی تو بخواهی عزیزم بازم اروم کسشو یه ذره دیگه مالیدم گفتم من جون میدم برات مریمم .گفت من برم دیگه فقط شمارتو بهم بده که جور شد بهت خبر بدم شمارمو بهش دادم یه لب دیگه بهم داد و رفت.
یه چند روزی گذشت و منم خوشحال از اینکه مریم باهم قهر نکرده منتظر بود بهم زنگ بزنه که مریم زنگ زد و حال و احوال کردیم و گفتم خوش خبر باشی خانمم گفت اره خبر خوشی دارم برات گفتم قربونت بشم عشقم بگو دیگه منتظرم گفت سعید پسرم داره میره اردو و اکبر هم که میدونی صبح میره و غروب میاد اگر میتونی فردا همو ببینیم گفتم جون قربونت بشم عزیزم باشه عشقم گفت فقط مراغب باش نه زنت نه همسایه نبینن میای خونه ما گفتم باشه نترس گفتم تا فردا من طاقت ندارم گفت طاقت بیار و هردومون زدیم زیر خنده گفت پس تا فردا میبینمت . تا صبح بشه داشت جونم درمیومد بلاخره مثل هر روز از خونه زدم بیرون و چندتا کوچه پائیتر از خونه تو ماشین منتظر بودم مریم زنگ بزنه که ۴۵ دقیقه طول کشید و زنگ زد گفت با احتیاط بیا من در رو از میزارم گفتم اومدم عشقم سریع خودمو رسوندم خونه بی سر صدا رفتم واحد مریم و کفشامم بردم داخل تا کسی متوجه نشه تا مریمو دیدم و محکم بغلش کردم و حسابی از هم لب ۷میگرفتین مریمم انگار خیلی تو کف بود چون اونم داشت محکم لبهای منو مک میزد خوب که لب گرفتیم بهش گفتم دارم دیونت میشم عزیزم من بدون تو دوام نمیارم مریم یه لبخندی زدو گفت مگه من چی دارم که تو دیونه ام شدی گفتم تو همه عشقم شدی از وقتی دیدمت عاشقت شدم گفت سعید جون میدونی که هردومون متاهلیم و باید خیلی مراغب باشیم کسی نفهمه وگرنه هردومون بدبخت میشیما گفتم من بخاطر تو جونمم میدم، مریم گفت نمیدونم دیگه ولی اگر میخاهی باهم باشیم باید به حرف من گوش بدی و هروقت من تونستم باهم هستیم گفتم باشه دستمو گرفت و برد تو اتاق خوابشون و دیگه عشق بازی کردیم و همه تنشو براش میبوسیدم و میلیسیدم کس و کونش اینقدر خوردم که دوبار ارضا شده بود مریم منو هم لختم کرد و کیرم که دید گرفتش گفت واووو سعید کیرت خیلی کلفت و بزرگه خندیدم و گفتم همش مال توئه عشقم مریم نشست جلو کیرم و با دستش مثل جلغ زدن بالا و پائین میکردش و تو چشام نگاه میکرد از چشماش معلوم بود خیلی حشری شده از کیرم و گفتم برام میخوریش گفت مال اکبرو نمیخورم ولی کیرت تو خوردنیه هوس کردم بخورمش گفتم نوکرتم بخدا مریم هی کیرمو میمالید و هی جون جون میکرد و کله کیرمو میبوسید لیس میزد با شهوت هرچه تمامتر کیرمو میکرد تو دهنش همه کیرمو با اب و تف دهنش خیس کرده بود و گاهی بهم نگاه میکرد که ببینه از ساک زدنش دارم کیف میکنم یانه که منم دیگه اه و ناله هام بلند شده بود و دستم تو موهاش بود و با موهاش بازی میکردم هی میگفتم جون قربونت بشم مریم جونم بخور کیرمو جون اونم هی محکمتر مک میزد و کله کیرمو میلیسید دیگه نزدیک حالی به حالی بشم و ابم بیاد که کیرمو از تو دهنش دراوردم مریم گفت چی شد جرا نزاشتی برات بخورمشنزدیک حالی به حالی بشم و ابم بیاد که کیرمو از تو دهنش دراوردم مریم گفت چی شد جرا نزاشتی برات بخورمش؟ نفس نفس میزدم گفتن اگر یه ذرهدیگه مک میزدی اوضاع خراب میشد خندید و گفت یعنی ابت میومد گفتم اره عشقم بعد مرینو خوابوندم و دوباره افتادم به خوردن کس و کون وسینه هاش که دوباره اه و ناله های مریم رفت هوا و سرمو بهکسش فشار میداد و هی میگفت وای سعید جون دارم میمیرم وای کسم اخ کسموای مامان جون منو بکن کسمو بکن منو جرم بده عشقم کیرتو میخام منم پاهاشو گرفتم دادم بالا و کیرمو گذاشتم دم کسش و اروم کردم توش که مریم یه جیغی کشید و افتادم روش و ازش لب میگرفتم و تو کسش تلمبه میزدم وای که حس وحال مریم برام اینقدر لذت بخش بود که اگر میمیردمم برام مهم نبود هردومون اه و اوه میکردیم و مریم میگفت وای جون کیرت داره جرم میده بزن بزن بزن منم محکم میکردمش صدای شلپ شلپ برخورد تنمون به همدیگه و صدای ناله های مریم همه اتاقوبرداشته بود منم که دیونه وار داشتم تلمبه نیزدم کیرمو ته کسش فشار میدادم و پاهاشو در حد جر خوردن داده بودم بالا و سینه هاشو مک میزدم مریم زیرم چندبار لرزید و اروم جیغ میزد و هی میگفت وای بکنم بکنم ، بکنن عشقم تنش خیس عرق شده بود منم خیس خیس بودم اصلا باورم نمیشد بتونم اینقدر تلمبه بزنم و ابم نیاد ولی هی تلمبه میزدم بعد دیدم مریم میگه سعید توروخدا کیرتودر بیار دردم گرفته منم کشیدم بیرون و افتادم کنارش و هردو نفس نفس میزدیم چند دقیقه هردو انگار بیهوش بودیم نای حرف زدن هم نداشتیم
بعد که نفسم سرجاش اوند بلند شدن ازش بازم لب گرفتم و پستونا و شکم و پهلوهاش و خوردم میخاستم کسشو بلیسم که نزاشت گفت سعید توروخدا بزار بخوابم نا ندارم گفتم باشه عشقم بخواب بغلش کردم مریمم کونشو طرفم کرد و خودشو تو بغلم جا کرد برگشت گفت لامصب پاره ام کردی اینقدر لنگامو داده بودی بالا بوسیدمش گفتم ببخشید عزیزم اخه تو اینقدر خواستنی هستی که کنترلمو از دست میدم گفت خواستنیم داشتی پاره ام میکردی اگر خواستنی نبودم که حتما تا الان جنازه ام تو بغلت خوابیده بود و هردومون خندیدیم و گفتم معذرت میخام عشقم دست خودم نبود اونم خودشو برام لوس کرد گفت شوخی کردم ناراحت نشو ولی خدایی هیچ وقت با شوهرم اینطوری سکس نکرده بودم بعد گفت چرا ابت نمیوند ؟ گفتم نمیدونم والا بعد گفتم تو بخواب استراحت کن شاید عصری ابم اومد مریم گفت یعنی عصر هم میخای بکنی گفتم اگر تو اجازه بدی؟ گفت نمیدونم الان که از خستگی دارم بیهوش میشم منم تنشو نوازش میکردم که دیگه مریم خوابش برد وای اینقدر ناز خوابیده بود وقتی نگاهش میکردم میگفتم یعنی این واقعیت داره ؟منم چشامو بستم و نفهمیدم چقدر شد که مریم صدام میکرد بیدار شدم مریم شورت پاش بود گفتم چقدر خوابیدم گفت یه ساعت شد بلندشو یه چیزی بخوریم بغلش کردم دستمو گذاشتم روکسش گفتم تا وقتی من پیشتم قرار نیست این نانازی خوشگلتو ازم قایمش کنی مریم گفت وای نه نمیشه که همش لخت و عور باشم گفتم باید باشی بعد سریع شورتشو از پاش دراوردم و حسابی کسشو بداش بوسیدم مریم گفت وای سعید سیر نشدی اینقدر کسمو خوردی بخدا شوهرم اینقدر نخورده بود بسه توروخدا گفتم مریم باور کن داره جونم برات درمیاد عشقم مریم گفت سعید میدونم دوستم داری ولی اینقدر خودتو اذیت نکن اروم باش وگرنه منو ناراحت میکنیا من دوستت دارم و نمیخام بخاطر من اذیت بشی لطفا خواهش میکنم خودتو کنترل کن بخاطر من؟ باشه سعید جونم بعد لبمو بوسید گفتم باشه عشقم دلم میخاد تو تا ابد مال من باشی عشقم گفت هستم نترس هرجاهم برم مال هم هستیم پس نگران هیجی نباش منم عاشقت شدم اینو میدونی؟ محکم بغلش کردم گفتم تا ابد میخامت اونم گفت منم حالا بلندشو بریم یه چیزی بخوریم که دارم از گشنگی میمیرم باهم یه چیزی خوردیم و مریم تمام مدت رو پای من تو بغلم نشسته بود و ازش از رابطش با شوهرس پرسیدم که گفت رابطمون خوبه و باهم مشکلی ندارن اونم از منو و زنم پرسید که گفتم تا وقتی تورو ندیده بودم عاشق زنم بودم ولی تو الان همه قلبمو تصاحب کردی مریم گفت سعید جون یه چیزی میخام بهت بگم ببین عزیزم درسته که الان ما باهم رابطه داریم و مطمئن باش که منم به تو نیاز دارم ولی ازت میخام مراغب زندگیت هم باش چون منم باید مراغب پسرم و شوهرم باشم گفتم باشه میدونم چی میگی مریم گفت بخدا عاشقتم سفید جونم منم دلم میخاد تا ابد باهم بمونیم ولی میدونی دیگه هردومون زندگیهای سوا سوا داریم گفتم من اگر تورو داشته باشم دیگه هیچ غمی ندارمو بوسیدمش. ساعت یک بعداز ظهر بود و همینطور که مریم تو بغلم بودو داشتم تن وبدنشو دست میکشیدم گفتم عشقم میشه یه بار دیگه باهم حال کنیم گفت باشه به شرطی که ارومتر بکنی گفتم چشم عشقم باهم رفتیم تو تختشون و مریمو اوردم رو خودم گفتم فرمون دست توه عزیزم اونم دوباره برام ساک زد و بعدش اوند نشست واروم اروم کیرمو داد تو کسش وبالا و پائین میکرد و هی میگفت میخامت سعید جونم تو مال منی اخ فدای کیرت بشم وای کسمو جرششسس دادی اخ وای کسم ممممم جون خوابید روم و ازش لب میگرفتم و مریم کسشو به کیرم میزد منم از زیر تلمبه میزدم بعد برومش زیرم و براش تلمبه میزدم که حسابی لذت میبردیم یه کمی که از جلو کردمش گفتم برگرد قمبل کن عزیزم مریم گفت از کون که نمیخاهی بکنی؟ گفتم نه فعلا ولی باید یه روزی بزاری باشه عشقم گفت باشه ولی بزار به کیرت عادت کنم اخه قربونش برم خیلی کلفته بعد کیرمو بوسید گفتم کیرمو دوست داری؟ گفت وای این چه سوالیه عزیزم بعد برگشت وقمبل کرد و منم سوراخ کونشو حسابی لیسیدم و کیرمو کردم تو کسش پهلوهاشو گرفته بودم به چاک کونش و کمرخوشگلش نگاه میکردمو تو کسش تلمبه میزدم مریم به جلو میرفت و خودشو به عقب میزد و اخ و اوخ میکرد شلپ شل شلپ شلپ هی میگفت جوووووووونننننن وای بکن جر بده کسسسممممممووووو اینقدر گائیده بودمش که داشت ابم میومد که محکم تو کسش چندتا تلمبه زدم تا میخاست ابم بیاد کشیدم بیرون و ابم ریخت رو کمرش یکمی هم ریخت رو کونش و افتادم کنارش و مریمم دمر خوابید کنارم نفس نفس میزدیم بلند شدم از کنار تختش دستمال کاغذی برداشتم که کمرشو پاک کنم گفت چه کار میکنی پاکش نکن اگر بدت نمیاد بمالش به همه جای کمرم گفتم تو بدت نمیاد گفت نه عشقم ابتو بمال به تنم گفتم باشه خوشگلم بعد با دستم همه ابمو مالیدم به کمر و کونش ازم پرسید کیف کردی؟ گفتم بینهایت لذت بردم از وجود بینظیرت دلم نمیخاست تموم بشه تو چی خوب بود؟ لذت بردی اذیتت که نکردم؟
گفت بینظیر بودی ممنونتم عشقم تو منو مال خودت کردی سعید جونم گفتم خداروشکر عزیزم بعد گفت بریم یه دوش هم بگیریم و دیگه برای امروزمون بسه باشه عزیزم؟ گفتم باشه هرچند که من ازتو سیر نمیشم گفت بریم دوش بگیریم هوای خونه هم عوض بشه راست میگفت اتاقشون بوی عرق و اب کس گرفته بود از بس کسشو خوروه بودم و عرق کرده بودیم رو تشکیشون بو میداد و اونو برداشت انداخت لباسشوئی و با هم رفتیم حموم و پنجره هارو باز کردیم تا هوای تازه بیاد تو مریمو تو حموم لیف کشیدم و همه جای بدنشو هم لیف میکشیدم هم میبوسیدم و کس و کونشو لیس میزدم که مریم میخندید و میگفت بسه سعید جونم بعد اون منو لیف کشید و کیرمو برام ساک میزد اینقدر ساک زد تا ابمو دراورد و همشو هم خورد باورم نمیشد اینکارو بکنه ولی چون بار اولش بود اب منی میخورد حالش یکمی بهم خورد و حالت عق زدن داشت و دهنشو با اب شست و ازش پرسیدم خب چرا اینکارو کردی گفت میخام برات حذاب باشم گفتم مریمم تو اخر جذابی برای من لازم نبود دستشو گذاشت رو دهنم گفت دلم میخاست تحربه اش کنم نترس بدم نیومد اگر بخواهی بازم برات میخورم گفتم تو دیگه کی هستی تو یه فرشته ای بخدا.
رابطه منو مریم روز به روز گرمتر و گرمتر میشد چند بار هم خونه ما خالی شد و به مریم گفتم بیاد پیشم ، یه بار که نزدیک یک ماه هردومون تو کف بودیم ولی نتونسته بودیم باهم سکس کنیم یه شب جمعه خانمم و بچه رو گذاشتم خونه مادرش و برگشتم خونه بدجور تو کف مریم بودم و دلم میخاست دوباره یه خاطره شیرین باهم داشته باشیم بهش پیغام دادم جواب داد شوهرم و پسرم هستند نمیشه چکارشون کنم؟ گفتم به شوهرت بگو همسایمون تنهاست میترسه اگر اجازه میدی من برم پیششون ؟ جواب داد باشه میگم ولی اگر نزاشت ناراحت نشیا؟ گفتم باشه منتظر خبر از تو هستم گفت باشه بهت میگم حدودا نیم ساعت بعد گفت دارم میام . بعد اومد . از عصر تا ساعت ۱۰ جمعه با مریم جونم عشق و حال کردیم .این بود خاطره شیرین منو مریم جونم که هرگز تموم نخواهد شد چون هردومون عاشق هم هستیم.
نوشته: سعید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید