این داستان تقدیم به شما
سلام من یه دختردایی دارم که 25 سال از من کوچکتره اسمش مرجانه از وقتی که 15 سالش بود تو کفش بودم، من تهران زندگی میکنم و اونا کرج و بخاطر همین با توجه به اختلافاتی هم که با خانواده ها داشتیم کمتر میدیدمش. وقتی حدود بیست و یکی دوسالش هم که شده بود و میخواست بره دانشگاه تو خیابون دیدمش و هرچی اسرار کردم برسونمش قبول نکرد و دیگه ندیدمش تا وقتی که داییم فوت شد و مادرم برای کمک به خانواده مغازه ای رو که داشت به اونا اجاره داد و دخترداییم هم که دیگه حدود 27 ساله شده بود بطور پاره وقت اونجا کار میکرد و از همینجا روابط ما شروع شد و من هروقت که میتونستم به یه بهانه ای میرفتم مغازه تا اونو ببینم تا اینکه یه بار به یه شام دعوتش کردم و اونم تو رودربایستی قبول کرد شام بردمش یه رستوران خوب و بعد هم مودبانه بردم رسوندمش.
این بیرون رفتنهای ما کماکان ادامه داشت تا اینکه یه روز تعطیل که مامانو خواهرش و خودش خونمون مهمون بودن تلفن زدن که حال خاله ام که خونش تهرانه خوب نیست و مامان من و زن داییمو دختر بزرگش اسنپ گرفتن رفتن خونه خاله ام واین دختر داییم بخاطر سردرد باهاشون نرفت و رفت تو یکی از اطاقای خونه ما که بخوابه تا اونا بیان و برن، خلاصه همه اهالی خونه رفتن و من موندم و دختردایی و یه نفر سرایدار که تو خونه کار میکرد به هرطریقی بود سرایدارروهم فرستادم دنبال نخود سیاه اینم بگم که هر کاری که در راستای تنها بودن تا کردن اونرو انجام میدادم، کیرم یه تیکی میزد، همه رفته بودن و من موندم و دختردایی تنها تو اطاق و یه کیر راست در حال تیک تیک، حالا چکار کنم چطوری بکنمش من تا الان خیلی جنتلمن موابانه باهاش رفتار کرده بودم حالا چجوری بگم میخوام بکنمت، القصه دلمو زدم به دریا و به بهانه برداشتن یه چیزی رفتم تو اطاق دیدم خواب خوابه یواش رفتم کنارش و شروع کردم به ناز کردن موهاش سرمم بردم لای موهای بلندش و بوش میکردم کیرم هم از تیک به تیک تاک افتاده بود و صدای نبضش رو میشد شنید، یه کم که موهاشو ناز کردم جسورتر شدم و دستم رو بردم روی پیشونیش و داشتم پیشونیشو ناز و نوازش میکردم که دیدم چشمهاش باز شد و با سابقه جنتلمن موابانه ای که قبلا از من دیده بود هیچی نگفت و فقط لبخندی زد من هم کم کم دستم رو از پیشونیش بردم روی صورتشو و بعد یواش یواش شروع کردم به نوازش کردن لبهاش و یکی از انگشتامو کردم تو دهنش اون بچه نبود و میفهمید که این کار یعنی چی که دیدم اونم داره انگشتمو میک میزنه
وای چه لحظه دراماتیکی، اون لحظه نه تنها تو کیرم بلکه تو کونمم عروسی بود برای منی که نه قیافه ای داشتم و سرمم نیمه کچل دست یافتن به کس دختر دایی 25 سال کوچکتر اگه کس هم داشتم تو کسم عروسی بود چه برسه به کیر، وقتی داشت انگشتمو میک میزد منم کم کم رفتم تو تخت و بغلش دراز کشیدم هنوز انگشت دستم تو دهنش بود و داشت میکش میزد و من اون یکی دستم رو بردم رو سینه هاش وای چه سینه های سفت و محکمی سوتینشو هم موقع خواب درآورده بود و کار منو راحتتر کرده بود کمی سینه هاشو مالیدم و تاپشو دادم بالا و شروع کردم به خوردن و لیسیدن نوک پستوناش اونم چشمهاشو بسته بود و داشت حال میکرد دیگه دستامم آزاد شده بود و با دستام سینه هاشو میمالیدم و میخوردم و کم کم در همون حالی که داشتم سینه هاشو میمالیدم سرمو با لیسیدن بدنش رسوندم به ناف و با یه دستم زیپ شلوارشو باز کردم و شلوار و شورتشو یکمی کشیدم پایین تا سر چوچولش نمایان شد و رفتم روی چوچول حالا نلیس کی بلیس، اون هم تو اوج شهوت خودش بود و من که موقعیت رو مناسب دیدم شلوار و شورتشو کامل از پاش بیرون آوردم و شروع کردم به خوردن کس و با چوچولشم بازی میکردم خودمم شلوارمو سریع در آوردم و دوباره کنارش دراز کشیدم و همینطور که داشتم با چوچولش بازی میکردم دست اونو گرفتم و گذاشتم رو کیر شق شده و اونم شروع کرد باهاش بازی کردن اون داشت با کیرم بازی میکرد و من با چوچولشو و لبامو گذاشتم رو لبشو میکیدن اونم جوابمو داد و زبونشو کرد تو دهنم دیگه همه چیز مهیا بود اومدم برم سر کونش که گفت از کس بکنمش و گفت تو همون دانشگاه یکی پردشو زده و بازه اول کمی انگشتمو کردم تو ی کسش دیدم نه همچینا تنگ هم نیست احتیاج به کرم هم نداشت بلکه خیس بود و من که داشتم کیرمو به پاهاش میمالیدم سر کیرو کج کردم طرف کس خوشگلشو یواش فرستادمش تو از اون ناله های ضعیف و از من تلمبه زدن اون آبش خیلی زود اومد و وقتی آبش داشت میومد دیدم یه اسم دیگه ای رو زیر لب زمزمه کرد چیزی مثل علی یا امیر من چیزی نگفتم و دمرش کردم و داگی شروع کردم و قبل از اینکه ارضاء بشم کیرمو کشیدم بیرون حیف بود که آبم زود بیاد و با این سن و سال دوباره راست کردنش مکافاته و نیاز به ویاگرا…
بلندش کردم بردم روی مبل کنار اطاق و کسشو گذاشتم روی دسته مبل یه کمی هم تو این پوزیشن کردمو و دوباره رفتیم تو تخت و اون نشست رو شوشول من و اینقدر بالا پایین کرد و فقط حواسم بود که وقتی آبم داشت میومد کیرمو از تو کسش بیرون آوردم و آب کیرم ریخت لای پای من و اون و از کنار رونش سرازیر شد روی تشک فوری پریدم یه دستمال کاغذی آوردم و اونو و خودمو پاک کردم و یه بوسه هم به کسش زدم و لباسامونو پوشیدیم و من رفتم یه پارچه خیسم آوردم که اخرین لکه آبمو که روی تخت ریخته بود و هم پاک کنم و دختر دایی عزیزم رفت تو اطاقی که تلویزین توش بود و منم رفتم تو اطاق خودم و شبش رفتن.
نوشته: دودول طلا 12 سانتی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید