این داستان تقدیم به شما
سلام من سامی هستم.داستاني كه ميخوام بگم مربوط به رابطه من با خواهرم سالینا ميشه. من ١٨ سالمه و خواهرم هم ١٨سالشه و من و اون دو قلو هستيم من خودم آنچنان قيافه اي ندارم ولي خواهرم هرچي از خوشگليش بگم كم گفتم سفيد قدش حدود ١/٧ كونش نسبت به سنش عاليه ممه هاش ٦٠ بايد باشه و يكم پشمم نداره منم با بدن سازي و اينا هيكلم خوب شده بود ماجرا من و خواهرم زماني آغاز شد كه من كم كم به جق رو آوردم و همين طور كه پيش ميرفت علاقه من به خواهر و مامانم زيادتر ميشد هر موقه خونم خالي بود سريع ميرفتم اتاق مامانم سراغ شورت و سوتيناش و يا كمد خواهرم و ميپوشيدمشون و جق ميزدم چند باري هم خواهرمو تو خواب مالوندم تا اينكه يه روز دوتا جوراب ساق بلند مشكي كه براي مامانم بود پوشيدم يكي هم كشيدم به دستم و از اونجايي كه مامانم شيفت بود و خواهر هم تا ١ ساعتي كلاس بود و خبري از بابام نبود شرت و پيرهنمو در آوردم هدستو زدم به گوش رو تخت خواهرم لم دادم و شروع كردم جق زدن…
تو هواي خودم بودم كه خواهرم اومد تو خونه و در اتاقو وا كرد كه جيغ زد منم مثل فنر از جام پريدم كه اون رفت تو حال نشست رو مبل دستشو گذاشت رو لباش منم سريع جمع و جور كردم و رفتم كوس ليسيش كه به كسي نگه اونم گفت به كسي نميگه و خيالم راحت كرد يكم كه گذشت ديدم خواهرم به يه تاپ و شورت اودم تو اتاقم پاهاشو انداخت رو هم گفت اونجاتم بزرگه ها منم كه حشري بدون وقفه گفتم دوست داري ببينيش كه اونم سرشو تكون داد كه يعني اره. منم رفتم جلو صورتش و كشيدم پايين كيرم حالت نيمه شق داشت اونم يه خنده ريز كرد كه گفتم كوچيكه؟ اونم گفتم اره منم دستشو گرفتم گذاشتم رو كيرم گفتم بمال تا بزرگ بشه اونم شروع كرد كيرمو مالوندن كه كيرم شق شق شد خواهرم گفت خوش به حال زنت چه كير خوشگلي داري قربون كير داداشم برم و اوووم اووم ميكرد من ازش خواستم كه لخت كنه اونم لباسشو درآورد و شرتشم كشيد پايين گفتم بشين تا كوستو بخورم كه گفت بايد لياقتتو ثابت كني و رفت دراز كشيد رو تخت گفت جوراباي مامانو بيار منم بهش جوراب دادم و اونم پوشيد گفت پاهامو بخور منم مثل سگ پاهاشو ليس ميزدم انقدر كه انگار پاهاشو تا مچ كرده تو سطل آب از بس كه تفيش كرده بودم بعدش بلند شد اومدم رو شكمم نشست دنمو با انگشتاش وا كرد و يه تف غليظ انداخت تو دهن من واي چقدر خوشمزه بود بعدش زبونشودر اوردم و شروع كرد با من لب گرفتم بعد بلند شد و به سمت من قمبل كرد كه گفت سوراخ كونشو بخورم منم مثل برده ازش اطاعت كردم و اون سوراخ تنگو ليس زدم.
يكم كه گذشت گفت لياقتت ثابت شد پاهاشو وا كرد و منم رفتم سراغ كوسش وايي چي ميديدم همچين كوسي تو فيلم پورن هم نديده بودم سفيد و تپل يه چوچول بزرگم روش بود واي خوشمزه ترين چيزي بود كه ليسش ميزدم اونم چشماشو بسته بود و اه اه ميكرد يه كم كه گذشت شروع كرد لرزيدن و نم نم از كوسش آبش ميريخت بيرون اومد لبه تخت و گفت برم رو به روش كه شروع كرد برام با پاش جق زدن خيلي تو فوت جاب حرفه اي بود. منم به يك دقيقه نرسيده آبم اومد كه پاچيد رو صورتشو بدنش و بعدش با انگشتاش همه رو خورد و با هم رفتيم حموم البته باز هم با هم حال كرديم مثلااون لباس شباي مامانو ميپوشيد و مياد به من حال ميده ولي تا حالا از كوص نكردمش ولی چند بار بهم كون داده
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید