این داستان تقدیم به شما
داشتم فیلم نگاه می کردم یه فیلم کمدی که مهران مدیری بازیگر و کارگردانش بود البته کمدی که چه عرض کنم این گاو کارش دلقک بازی و لوده گری ه ولی خوب به کس شعراشو و قیافه ی ورم کردش میخندم بگذریم اصلا متوجه نبودم که گوشیم کنار کاناپه روی میز قرارداشت همسرم منیره داره دونه به دونه عکسامو چک می کنه فیلم تموم شد دیدم همسرم نیست رفتم اتاق خواب سرشو وسط دو تا دستش قرار داده بود و داشت اشک می ریخت فهمیدم که باز گندش دراومده گوشی و به طرفم گرفت گفت اشکان این چیه
گوشی رو گرفتم و به طرف صورتم برگردوندم رنگم پرید عکس کوس یه خانومی بود که ظهر باهاش سکس چت کرده بودم و خانومم سطر به سطر همشو خونده بود کلافه بودم نمی دونستم چی بگم گفت
. ما دوتا بچه داریم خجالت نمی کشی
حالم گرفته بود دیگه مثل سابق نمی تونستم انکار کنم رفتم کنارش رو تخت خواب نشستم و تلاش کردم عذر خواهی کنم نتیجه نداشت گریه هاش مثل پتک بر سرم کوبیده میشد
.اشکان این دفعه دهم یا چندم یادم نیست ولی خیانتهات دیگه حالمو به هم می زنه
.منیره بخدا همش مجازیه واقعی نیست تا حالا در عالم واقعیت دست به همچی کاری نزدم به جون…
.به جون بچه هام قسم نخور دیگه خستم من نمیدونم چی کم دارم اخه هر بار یه عکس یا نوشته های ناجور تو گوشی تو می بینم دیگه یواش یواش بچه ها هم بو بردن
.یواش می فهمند
.خوب به جهنم اونا می دونن تو سرتو مثل کبک زیر برف قایم کردی
دوباره گریه کرد و دراز کشید رو تخت و گریه هاش تمومی نداشت چه گندی زدم لعنت به این برنامه های اجتماعی چی به سرم می اوند
.ببین بخدا این آخرشه دیگه تکرار نمیشه باز فردا پا نشی بری خونه بابات
.اشکان از فردا میرم چاره ای برام نذاشتی آبرومو بردی منم آبروتو می برم
. منیره هر چی بگی انجام میدم هر چی
.ببین اشکان من یه معلم هستم و خودشم میبینی که خیلی خوشگل و خوش اندام هستم اگه بخوام کلی همکار مرد با شخصیت و خوش تیپ دارم اگه بخوام می تونم با اونا رابطه برقرار کنم و حتی تو ندونی و نفهمی ولی من اهلش نیستم
.اهل چی
.اهل کارهایی که تو می کنی
دوباره زد زیر گریه رفتم رو تخت دراز کشیدم و پتو رو رو سرم کشیدم یه فکری مثل برق از ذهنم گذشت ولی نتونستم بگم ولی دیگه چاره ای نداشتم اگه می رفت سه ماه تموم تنها می شدم
.گفتی همکارات ؟ مگه همکار مرد هم مدرسه دخترونه هست؟
اشکان به تو ربطی نداره از تو هم خیلی با ریخت تر هستن
.ببین میخوای منو ناراحت کنی
.اره چطور ده ساله منو ناراحت نمی کنی تو الان زد به غیریتت
. باشه بیا تمومش کنیم همه چی تا اینجا بوده تمومش کنیم
.منم تو فکرش بودم دیگه میرم محضر که تمومش کنم
.منیره ما بچه داریم منظورم این نبود منظورم این بود که تاحالا هرچی عکس و نوشته و چت هرچی اینارو پاک کن منم در عوضش برات یه بار اجازه میدم فقط یه بار با هرکی که راحتتری و به دلت می چسبه؟
.منظورت چیه فقط یه بار
.خوب یکبار اجازه میدم تو هم انتقام بگیری من چیزی نمی گم و تسویه می کنیم
از حرف من ناراحت شد و بلند شد پتوشو برداشت رفت تو حال روی کاناپه خوابید
صبحش بلند شدیم بدون حوالپرسی و خوردن صبحانه رفتیم پی کار خودمون
من چون ادارم دیرتر باز می شد رفتم مدرسه که منیره اونجا کار می کرد و وارد سالن شدم رفتم دفتر مدیر مدرسه یه مدیر خوش تیپ و با کت و شلوار آبی بود که وقتی منو دید بلند شد و به مبل راهنمایی کردن و مودبانه گفتن امرتون بفرمایید منم خودم رو معرفی کردم که همسر همکار شما هستم
آقای مدیر خودش رو عزیزی معرفی کرد و لهجهش فهمیدم که کرد هست به من گفت اگه امری دارید بفرمایید
منم گفتم خیر کاری ندارم فقط اومدم با محیط کاری خانومم آشنا بشم
گفتن الان میرم صداشون میکنم گفتم نه زحمت رو کم می کنم و آقای عزیزی با کمال ادب منو همراهی کردن و از محل خدمت خانومم تعریف می کردن که شروع به تعریف از خانومم کرد که خیلی با بچه ها و همکارها مهربون هست و من بعد از خداحافظی رفتم اداره و بعد از اتمام وقت کاری رفتم یه جعبه شیرینی و گل خریدم رفتم خونه
بچه ها مثل همیشه به مدرسه رفته بودن و من و خانومم تنها بودیم شیرینی و گل رو به همسرم دادم و نشستم کنار میز آشپزخانه دیدم از نهار خبری نیست
. بیا لا اقل شیرینی بخوریم مثل اینکه از نهار خبر مبر نیست
.اره شیرینی کاری که کردی راستی واسه چی اومدی مدرسه
.اومدم همکارهای باشخصیتت رو ببینم
.آها الان ما متهم شدیم شما شاکی
.ببین منیره من رو حرفم هستم یکبار هم تو به قول خودت به من خیانت کن و دیگه این جنگ و جدال رو بذاریم کنار
.پس به قول شما چی میشه
.به قول من میشه انتقام یا تسویه حساب
ولی منیره آقای مدیرتون آقای عزیزی خیلی مرد شریف و با نزاکتی بود از معاشرت باهاش کیف کردم خیلی محترمانه با من برخورد کردن تا فهمید من همسر تو هستم
.بله مرد خوبیه همه همکارها ازش خوششون میاد
.تو چی
.خوب منم خوشم میاد خودت گفتی خیلی خوش تیپه
.من کی گفتم خوش تیپه گفتم خوش برخورد ازش خوشت میاد چرا حرف دهن من میزاری
.اشکان تورو خدا بس کن
بلند شدم برم لباسهامو عوض کنم دیدم گوشی منیره رو تخته گوشی رو برداشتم هرچی تلگرامشو گشتم چیزی پیدا نکردم
سریع سرچ زدم عزیزی دیدم اره ای دی پیدا شد سریع تو قسمت خصوصی براش سلام همراه با استیکر گل فرستادم
ده ثانیه طول نکشید دیدم یه استیکر قلب و گل فرستاد و بعد یه گیف گل و قلب فرستاده شد جالب بود برام من یه جمله عزیزم خوبی رو نوشتم
اونم جواب داد عشقم خوبم مرسی
نوشتم فردا می بینمت اونم نوشت مشتاق دیدار سریع چتها رو پاک کردم رفتم نشستم دوباره برگشتم دیدم نوشته ..فردا عصر بعد از رفتن بچه ها اضافه کاری می مونی
..نوشتم اگه شما بخوای آره
..نوشت چه عجب جواب سلام منو دادی
..نوشتم خوب کاری نداری اصلا تا فردا صبح پیام نده شوهرم می فهمه
..نوشت چشم خداحافظ
دوباره چتها رو پاک کردم رفتم دستشویی تو آینه به خودم نگاه کردم از خودم بدم اومد ولی خوب باید منم امتحان می کردم
اون روز هم مثل دیروز با اخم و تخم خانومم که اصلا به من محل نذاشت گذشت و فرداش من از اداره اومدم بهش سلام دادم
.سلام
.سلام اشکان خوبی
.ممنون
.اشکان کار تو بود؟
.چی
.بجای من با آقای عزیزی چت کردی فکر کردی منم مثل تو ام
.نه خواستم آقای عزیزی رو کلاس بذارم
.ببین اشکان من میرم مدرسه شب میام
.منیره بسلامتی کجا ؟!
.خوب خودت با آقای عزیزی قرار گذاشتی و اضافه کاری …
. آره یادم نبود باشه برو ولی فقط همین یکبار
.منو بغل کرد و از لبم یه بوس طولانی گرفت
.ممنون عشقم از این به بعد زندگی تازه شروع می کنیم
.با هاش شرط کن که فیلمشو تو گوشی خودت بگیری
.باشه رفت اتاق خواب نیم ساعت مشغول شد و اومد بیرون دیدم عجب تیکه ای شده منیره چشمهای بزرگ و رنگی خوشگلی داره پوست بدنش سفید و مایل به زرد رنگ هست و یه کمی تپله و تیپ اروپایی داره با ساپورت تنگی که پوشیده بود با یه مانتو جلو باز که کوس گردش حتی چاک کوسش معلوم بود دیگه مطمئن شدم که برای گاییده شدن داره میره ولی یه کم استرسش رنگ صورتشو سرخ کرده بود من وقتی زن خودم رو دیدم که خودم کیرم بلند شد چه برسه به بقیه
خانومم رفت و ساعت ۸ شب چون پاییز بود هوا تاریک بود برگشت سریع گوشی شو رو مبل گذاشت و رفت حموم و بوی اسپرم از لباساش میومد فهمیدم که خانوم گاییده شده
تا اون حموم بود گوشی رو برداشت و فیلمها رو نگاه کردم که یه فیلم حجم بالا تو گوشی بود که با زاپیا اونو فرستادم گوشیم و گوشی رو سر جاش گذاشتم
شب موقع خوابیدن چراغها رو خاموش کرد و رفت گوشیشو آورد و فیلم رو پخش گذاشت و به من داد
فیلم که از به زاویه گرفته شده بود از لب گرفتن شروع شد و تو یه انباری که بعد خودش گفت انباری مدرسه بود و دست زنم به کیر مدیر بود و دست اونم تو کون خانومم ۵ دقیقه لب گرفتن بعد منیره جلوش زانو زد و زیپ شلوارشو پایین کشید و کیرشو از چاک شلوار شروع کرد ساک زدن حین ساک زدن آقا مدیر لخت شد و یه کم هردو به طرف دوربین نزدیک شدن و از نزدیک شروع به ساک زدن شد کیر آقای مدیر دوبرابر کیر من میشد و تو دهن منیره بزور جا میشد آقای عزیزی از موهاش گرفته بود و تو دهنش کیرشو تلمبه می زد۷
من تا این صحنه رو دیدم کیرم سیخ شد و خانومم با کیرم بازی کرد
لباسهای خانومم رو لخت کرد و از جاش بلندش کرد برد روی یه میز گذاشت سرشو پایین تر از میز گذاشت و کیرشو تا حلقش فرو می کرد تو حلقش و در می اورد و ۵ دقیقه بعد رفت سراغ کوسش و حسابی مثل سگ کوس زنم رو لیس می کشید بعد که خانومم حسابی حشری شد بود خودش رو میز خوابید و کیرشو بطرف بالا نگه داشت و منیره بطرف دوربین و پشت به مدیرش اروم نشست رو کیرش
کیر آقای عزیزی خیلی کلفت بود و تو کوسش دخول نمی کرد و کج می شد مدیر یه توف زد به کیرش و از کمر خانومم گرفت و به زور کشیدش پایین خانومم یه جیغ اهسته ای کشید و تا تهش نشست رو کیر عزیزی طوری که فقط تخمهاش دیده میشد و شروع کرد به بالا و پایین کردن
خانومم گوشی رو نگه داشت گفت از جندگی زنت کیف میکنی
.جنده خودمی تو فیلمهای سکسی هم یه هم چین چیزی ندیدم
پخش رو زد و عزیزی دوتا چک به کون بزرگش زد و سریع بلند شد و بدنش رو میز ولو شد و خودش رفت پشتش کیرشو تنظیم کرد و با فشار داد تو دوباره یه آه بزرگ کشید چون به حالت نیم رخ بودن قشنگ کون گرد منیره و کیر سیاه و کلفت عزیزی قشنگ دیده میشد عزیزی این دفعه ضربات کمرشو بیشتر کرده بود و به صورت وحشی تلمبه میزد و با یه دستش موهاشو بطرف عقب می کشید و با یه دستش باسن گردشو نوازش میداد تو اون حالت شاید ۱۵ دقیقه کرد و یه آه بزرگی زد و کون منیره رو محکم چسبید و همشو خالی کرد تو کوسش و کیرشو در آورد داد خانومم لیس زد و همشو خورد همسرم اومد نزدیک دوربین و نشست جلو دوربین بالا پا
یین کرد و آبشو از کوسش تخلیه کرد رو گوشی و گوشی رو برداشت تموم شد.
.عجب کوسی بودی تو من نمی دونستم
.خوب خودت خواستی چون آقای عزیزی همیشه دنبال من بود که منو بکنه ولی من بخاطر وفاداری به تو بهش اصلا توجه نمی کردم تو منو به حجله اون بردی.
. خوب الان چی میشه؟
.من تمام ماجرا رو به اون توضیح دادم بعد با هم سکس کردیم و بهش اخطار دادم اگه منو فراموش نکنه شماره همسرتو میدونم و میدونی که چکار می کنم
اونم قبول کرد گفت اگه آقا اشکان اجازه بده یه بار بیام سه نفری انجام بدیم.
. گفتم خوب قمبل کن حسابی شق درد گرفتم منم یه فیضی ببرم
اون شب من سه بار ارضا شدم و حس تازه بی غیرتی رو حس کردم و اون ماجرا تموم شده ولی بفکر اینم که آینده ترتیب سکس سه نفری بدم یا نه
منیره هم دیگه گوشی منو چک نمی کنه و منم به اون کاری ندارم
نوشته: اشکان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید