این داستان تقدیم به شما

داستان سکسی منو خواهرم مینا قسمت سوم
چند روز بعد تو یه فرصت مناسب که منو مینا تنها بودیم یه سکس توپ با هم داشتیم
هفته بعد سر کار بودم که مینا زنگ زد و گفت که عمو و زن عمو دارن میرن شمال ولی منصوره گفته میمونم خونه درس بخونم و قرار شد من برم پیشش که تنها نباشه ولی درس بهونه بوده فقط دلش سکس میخواد تازه عادتش تموم شده گفته شب بیایی برای یه سکس سه نفره منم از خدا خواسته گفتم باشه
نزدیک غروب مینا زنگ زد گفت بیا دنبالم بریم خونه عمو
رفتم خونه یه سری وسایل برداشتم که برای شب اماده باشم که چند بار سکس بکنم بعد مینا را صدا زدم گفتم بیا بریم
مینا را سوار کردم و رسیدیم خونه عمو ، وقتی رسیدیم عمو و زنمو داشتن میرفتن ، بعد از کلی سفارش کردن راهی سفر شدن ، منصوره به من گفت برو یه سری وسایل بگیر بیا که دیگه تا فردا باید برای من باشی وقتی برگشتم دیدم مننصوره و مینا دو تا لباس سکسی پوشیدن
منصوره که با شورت و سوتین نشسته بود رو مبل و داشت با مینا حرف میزد مینا هم یه ساپورت پوشیده بود و زیرش از شرت خبری نبود و سوتین سکسی توری پوشیده بود
منصوره تا منو دید گفت اول باید منو ارضا کنی هم تشنه کیرت هستم هم چند روز پیش با مینا بودی
من به زور برد تو اتاق و پرتم کرد روی تخت شروع کرد به در اوردن لباسهام کرد ، بعد شروع کرد خوردن کیرم بعد از چند دقیقه ساک زدن و خوردن شورت و سوتین ش را در اورد و کیرم را لبه کسش گذاشت و نشست روش و شروع کرد به بالا پایین کردن یهو دیدم مینا با یه بادمجون اومد تو اتاق و به من گفت پوزیشن را عوض کن و تا از این بتونم استفاده کنم منصوره را برعکس کردم و کیرم را گذاشتم دم سوراخ کون منصوره ، بعد یواش فشار دادم و رفت تو منصوره یه آه کشید و بعد مینا بادمجون رو با آب کس منصوره خیس کرد و تا ته فرو کرد تو کس منصوره ، شروع کرد به تکان دادن بادمجون منم کیرم را تو کونش فرو میکردم بعد از چند دقیقه منصوره ارضا شد و بی حال روی تخت افتاد
دیدم مینا چشماش داره بسته میشه از مستی و خماری کیر ، شروع کردم به لب گرفتن از مینا و مالیدن سینه هاش و کسش که پشت اون ساپورت داشت خود نمایی میکرد ، وقتی داشتم کسش را میمالیدم با انگشتم ساپورت را سوراخ کردم و بعد به اندازه یه وجب جرش دادم
مینا گفتم باید امشب خودم رو هم جر بدی
اینو که گفت کلی تحریک شدم و کیرم را با ضرب تمام فشار دادم تو کونش و با کف دست محکم میزدم روی کونش ، صدای ناله هاش و جیغش کل خونه رو برداشته بود
تو حرکت بعدی کیرم تا ته فرو کردم تو کسش و دوباره مسیر را تغییر میدادم
لحظه ای تو کون و لحظه ای تو کس
مینا هم ارضا شد ولی من هنوز ارضا نشده بودم دوباره رفتم سراغ منصوره ولی منصوره گفت امشب برای من بسه دیگه نمیخوام مینا هم انصراف خودشو اعلام کرد
گفتم پس باید منو ارضا کنید باید کیرمو بخورید
بعد از ده دقیقه خوردن بلاخره منم ارضا شدم ولی دیدم اینجوری فایده نداره باید حتما بهشون قطره میدادم تا راحت تر بتونم باهاشون سکس کنم
ولی یه خوبی داشت اونم این بود برای اینکه از دلم من دربیارن قرار شد فردا منصوره یا مینا یکی از دوستاشون رو بیارن که من بتونم راحت ارضا بشم
اما اونا هم از من یه قولی گرفتن که براشون دیلدو تهیه کنم که راحت باشن

فردا صبح رفتم و چند مدل دیلدو تهیه کردم دیلدو دو سر و ویبره و شورتی تهیه کردم بعد به مینا زنگ زدم گفتم من به قولم وفا کردم شما هم یادتون نره زنگ بزنید به دوستاتون ، مینا گفت مشکلی نداره اما راضی کردن اونا برای سکس با تو هست گفتم باشه تو اونا رو بیار خونه من مهره مار دارم راضیشون میکنم مثل تو و منصوره ، مینا زد زیر خنده و گفت ما خودمون خواستیم
قبل از اومدن به خونه رفتم ابمیوه گرفتم و چند قطره جادویی را ریختم اون تو وقتی رسیدم خونه دیدم منصوره اومد در باز کرد برام ولی خیلی پکر هستش پرسیدم منصوره جون چی شده کشتی هات غرق شدن گفت کشتی غرق نشده کشتی لنگر انداخته منطورش رو نفهمیدم تا اومدم تو دیدم مهدیه اومده اونجا و گفته عمو بهم زنگ زده میخوام این چند روز اینجا باشم بعد دیدم دوست منصوره ندا و دوست مینا عاطفه هم اونجا هستن همشون حالشون گرفته بود
منصوره میگفت ندا تا حالا سکس نداشته
ولی لز خیلی داشته
عاطفه اما تازه با پسر آشنا شده و دلش میخواسته اونو بیاره که مینا مخالفت کرده
اما کلا حالشون گرفته بود به خاطر ابجی مهدیه
من که نمیتونستم ندا و عاطفه را ازدست بدم
برای همین رفتم و برای همه آبمیوه ریختم
پیش خودم گفتم من که مینا و منصوره را کردم مهدیه هم روی اونا
همه آبمیوه ها رو خوردن و من یه فیلم گذاشتم و یه لیوان آبمیوه دیگه برای همه ریختم و اسپری لیدوکایین را اماده کردم
دو ساعت گذشت و من منتظر تاثیر دارو بودم
رفتم تو آشپز خونه و مینا رو صدا کردم

مینا اومد بهش گفتم حالت خوبه گفت امیر خیلی حالم بده مثل اون روز شدم خیلی دلم میخواد ولی مهدیه رو نمیشه کاریش کرد گفتم ابجی خوشگلم تو کاری نداشته باش فقط چند دقیقه منو با مهدیه تنها بذارید
جوری که تابلو نشه مینا منصوره را صدا زد و رفتن تو اتاق من رفتم پیش مهدیه نشستم بعد از چند دقیقه منصوره ندا و عاطفه را صدا کرد اونا هم رفتن
حالا من و مهدیه تنها بودیم
مهدیه داشت فیلم میدید ولی معلوم بود داره از شهوت میمیره چون عرق کرده بود بهش گفتم ابجی گرمت نیست گفت چرا ولی حال ندارم لباس عوض کنم گفتم ابجی من حالشو دارم زد زیر خنده گفت برو گمشو عوضی گفتم میخواهی زنگ بزنم شوهرت بیاد گفت من از خدامه ولی نمیاد که گفتم بلند شو برو عوض کن منم میام کمکت زد زیر خنده و رفت سمت اتاق خواب تا لباساشو عوض کنه
تو راه با شوخی و خنده گفت منتظرم تا بیایی رفت تو اتاق منم رفتم سمت اتاق منصوره تا درو باز کردم دیدم همشون لخت شدن و دارن شروع میکنن تا منو دیدن عاطفه و ندا رفتن پشت مینا و منصوره قایم شدن گفتم نترسید راحت باشید امشب همتون باید دونه به دونه بیایید پیش من
به مینا گفتم چند دقیقه دیگه بیایید تو اتاق خواب عمو بعد رفتم تو اتاقدیدم مهدیه دراز کشیده رو تخت تا منو دید گفت پرو اومدی اینجا چیکار
گفتم ابجی میدونم حال نداری اومدم لباست رو عوض کنم گفت برو بیرون بچه پرو گفتم چشم میرم اما بذار یه چیزی بگم بعد رفتم پیشش و دستم را گذاشتم روی رونش گفتم ابجی من که نمیخوام بهت تجاوز کنم یواش یواش دستم رو بردم بالا تا رسید روی کسش
معلوم بود حسابی مست شده شروع کردم به مالیدن کسش و اونم هیچ اعتراضی نمیکرد گفتم ابجی هوا خیلی گرمه بذار کمکت کنم تا دربیاری لباست رو دیگه رام شده و هیچی نمیگفت
شروع کردم به در اوردن لباس هاش
مهدیه فقط نظاره گر بود و تماشا میکرد انگار طفلی بود که مادرش داره لباس هایش را عوض میکنه وقتی که کاملا لخت شد آرام سرم را بردم لای پایش و شروع کردم به خوردن کسش فقط ناله اش به گوش میرسید چنان مثل مار به خودش میپیچید و خبر نداشت چه اتفاقی قراره براش بیوفته مینا و منصوره از لای در داشتن سرک میکشیدن که بهشون اشاره کردم بیان تو اتاق باورشون نمیشد که مهدیه هم وارد بازی ما شده به مینا اشاره کردم که بیاد جای من شروع به خوردن کنه مهدیه چنان گرم شهوت بود که متوجه حضور اونا نشده بود
مینا جاشو با من عوض کرد و من رفتم تو اتاق بغل تا عاطفه و ندا را هم بیارم اینجا دست منصوره را گرفتم و رفتم پیش اونا
ندا و عاطفه تا منو لخت دیدن جیغ ریزی زدن و پشت تخت قایم شدن
بهشون گفتم نترسید اگه دوست نداشته باشن من باهاشون کاری ندارم با اکراه اومدن بیرون دستشون را گرفتم و بردمشون تو اتاق پیش مهدیه
مهدیه یهو از حضور همه آگاه شد و یکه خورد ولی شهوت بهش غلبه کرده بود ، تو همون حال مستی میگفت مینا تو هم دلت سکس میخواد منم دلم سکس میخواد باید بخوری این کسم رو
دست منصوره را گرفتم و اوردمش بیرون اتاق بهش گفتم شورت دیلدو دار بپوشه خودم هم با باقیه دیلدو ها را برداشتم و اوردم تو اتاق و دوربین گوشیم را روشن کردم یه گوشه کار گذاشتم ،منصوره به مینا گفت بره کنار و رفت سراغ ابجی مهدیه
منم دیلدوی دو سر را دادم به مهدیه و گفتم با ندا مشغول باشن خودم هم رفتم سراغ عاطفه

اولش یه ذره براش خوردم و بعد سر کیرم را گذاشتم دم سوراخ کونش با یه فشار رفت تو جیغ بلندی زد شروع کردم به تلمبه زدن عاطفه دیگه براش عادی شده بود آخه اسپری لیدوکایین زده بودم براش ده دقیقه که تلمبه زدن دیدم منصوره شورتش را در اورده داره با مهدیه جاشو عوض میکنه به مهدیه گفتم نپوش خودم باهات کار دارم
ویبراتور را دادم به عاطفه گفتم بره سراغ منصوره و خودم رفتم سراغ مهدیه یه ذره تو کسش فرو کردم و تلمبه زدم بعد سر کیرم را کردم تو کون خواهرم ولی انگار کون خواهرم اک بود و به شوهرش از کون نداده بود جیغ بلندی زد ولی من بیشتر تحریک شدم و تند تر تلمبه میزدم
ابجی مهدیه دیگه ارضا شده بود
شورت را خودم پوشیدم و دیلدو افتاد بالای کیرم ، کیر دو شعبه شده بودم رفتم سراغ ندا و مینا که دیدم ابجی خانمم ، ندا جون را از دختری در اورده به ندا گفتم بخوابه روی مینا و با کیر خودم فرو کردم تو کون مینا و دیلدو رو میزون کردم بره تو کس ندا
خلاصه تا فردا ظهر من همه مدل سکسی را روی مهدیه ،مینا،منصوره ،ندا و عاطفه پیاده کردم
ولی همشون به چیزی اعتراض داشتن و مشکوک بودن
اونم این بود که چرا اینقدر شهوت شون زیاد بوده مخصوصا مهدیه که میگفت هیچ موقع نگذاشتم شوهرم منو انگشت کنه ولی تو تو بار اول سکس منو از عقب اوپن کردی بدون هیچ مقاومتی قبول کردم
تو داستان بعدی قطره من لو میره و باعث عذاب من میشه
با داستان من همراه باشید و نظرتون رو اعلام کنید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *