این داستان تقدیم به شما
سلام من النازم چند مدت قبل داستانم رو با اسم کیر فقط کیر حاجی منتشر کردم الان میخوام ی خاطره دیگه براتون تعریف کنم …
دو ماه قبل از طرف شرکت گفتن برم مشهد برای گرفتن قرارداد وقتی میخواستم راه بیفتم تو فرودگاه دوستای خانوادگیمونو دیدم که اونام میرفتن مشهد اصرار کردن که باهاشون همراه بشم منم قبول کردم اونا قرار بود برن خونا ی آشناشون که طبقه بالا رو در اختیارشون قرار داده بودکار من ی هفته قرار بود طول بکشه که از شانس من کارم حدود ۱۴ روز شد و آشنامون لطف کردن که من اون ی هفته اضافه رو خونه اونا مهمون بمونم تو همون طبقه که در اختیار بود …از قضا صاحبخونه ی پیر مرد و زنش و دخترش که نامزد بود باهم زندگی میکردن روز دوازدهم بود که نامزد دختره اومد دنبالش و رفت و فرداش حاج خانم با خواهرش رفته بودن برای خرید منم بعد ظهر بود و خونه بودم که حاجی از بیرون اومد تو حیاط و یکم تو باغچه با گلها ور رفت و یهو زیپ شلوارشو باز کرد و سرپا شاشید کنار باغچه و دیگه کیرشو نکرد تو شلوارش چند دقیقه یبار هم دست میکشید روش و منم از پنجره تماشا میکردم الحق که بزرگم بود یهو بسرم زد یکار کنم متوجه بشه رفتم دو تا مقنعه و روسری خیس کردم و در بالکن رو باز کروم که بندازم رو طناب همینکه رفتم تو بالکن داشت کیرشو میمالید تو حیاط که منو دید همونجوری دست به کیر موند منم ی کم طول دادم و رفتم تو و دوباره نگاه کردم دیدم کیرشو کرد تو شلوارو ولی بدجور از رو شلوار معلوم بود و دلش کص میخواست منم کا حشرم زده بود بالا ایندفعه با ی شلوارک تنگ و تیشرت تنگ رفتم تو حیاط و تی برداشتم گفتم میخوام پله ها رو تمیز که ی کم نگاهم کرد
بعد چند دقیقه پشت سرم اومد منم از بالا شروع کردم و اینم دید میزد حسابی به پاگرد که رسیدم اومدبا لهجه گفت خسته شدی بذار کمکت کنم گفتم ممنون الان تموم میشه که هی مثلا میخواست تعارف کنه کیرشو چسبوند به کونم قشنگ سفتی کیرشو حس میکردم و هی میگفت بده من بکشم و بعد یهو دستشو گذاشت رو سینه ام و فشار داد دید من عکس العملی نشون ندادم و دلم میخواد دیگه سینه ام رو میمالوند باز دید من میخوام دست دیگه اش رو گذاشت رو کوسم و میمالید که دستشو گرفتم و کردم تو شورتم و شروع کرد مالیدن و منم صورتمو برگردونده بودم سمتش و لب میگرفتم ازش …دیگه بد جور حشری بودم که گفتم کیرتو میخوام بکنی تو کوسم که گفت بریم بالا رفتیم تو خونه و سریع لخت شدم دراز کشیدم پاهامو وا کردم گفتم حاجی کیرتو بکن تو این کوس که نشست وسط پاهام و کرد تو کوسم و شروع کرد به تلمبه زدن کیر کلفت و سیاه داشت واقعا درد رو حس میکردم اینقدر کوسمو کرد که ۷ بار ارضا شدم و خودش یبار ارضا شد و آبش رو ریخت رو کوسم و ی ربع سینه هامو خورد و دوباره کیرشو لای پام بازی داد که گوشیش زنگ خورد و گفت میرم ولی یکار میکنم شب کسی نیاد دوباره بکنمت و شب ساعت یازده و نیم اومد خونه و تا صبح رو کیرش بودم و فردا صبح ساعت ۷ راه افتادم اومدم تهران …
دخترایی که داستانمو میخونن حتما یبار رو کیر پیرمردا برن خیلی حال میده
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید