این داستان تقدیم به شما

شب سرد زمستانی زن پسر داداشمو که زیر یه کرسی خواب بودیم با پام افتادم جون کسش
خوابم برد یهو حس کردم بغل سورتم یه پایی هست دست کشیدم دیدم پای معصومه است هرچه دستمو پایین تر بردم دیدم لخته
تا اینکه دستم به کس لختش خورد
زود چرخیدم افتادم روش بقدری کسش داغ و تنگ بود تو دو بار رفت و برگشت شاید بگم بالای یک استکان اب کیرمو پر کردم تو کسش گفت جوووون شهرام جونم میدونی از کی در حسرت تو ام من موندم بازم بکن لباشو با ولع خوردم زیر گلوشو حسابی خوردم طولی نکشید باز حس سکسم اوج گرفت اینبار حدود 5 دقیقه شایدم بیشتر زیرم داشت نفسش از سهوت میلذید که ابش اومد گفت شهرام جوووووون شدم قربونت برم شدم من مال توام تا صبح منو بکن بعد اون سکس الان بیش از 40 ساله که معصومه را دزدکی میکنم کونشم من برای اولین بار گاییدم
شوهرش ببو هست تا الانم کسشو نخورده نماز خونه میگه گناهه
ولی من هنوزم کسسو میخورم به شوهرش چند ماه یکبار میده ولی اوایل هر روز چند بار میگایبدمش اما الان هفته ای یکبار گاهی دو بار میکنمش
زن داداش کوچکترم حسودیش میشه نمیزاره اونو بکنم دوس داره همش اونو بکنم
من بخاطر معصومه و زنداداشم زن نگرفته ام هردو شم از من بچه دارند زنداداشم از من یه پسر داره معصومه از من یک پسر و یک دختر داره از شوهرش هم یک پسر …

نوشته: بچه ی شنگول آباد

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *