این داستان تقدیم به شما

با سلام و خسته نباشید به همه دوستان
بهمن هستم از یکی از شهرهای جنوبی کشورالان ۳۶ سالمه قدم ۱۹۰ وزنم ۱۰۸ و گندمی هستم این داستانی که میگم مال ۸ سال پیشه و هنوز ادامه داره من تو یکی ار بهترین محله های شهر تو یک ساختمان ۳ واحد دارم که یک واحد رو خودم میشینم تازه ساختمان تموم شده بود که واسه واحد روبروی خودم کلی آدم خودش رو به این درو اون در میزدن که واحد رو بهشون بدم حتی یک مستاجر اومد که تقریبا با هم داشتیم میبستیم اون سال ۱۰۰ تومان رهن کامل که یکی از اقوام تماس گرفت که یکی از دوستاشون دنبال واحد میگرده گفتم واحد روبروی خودم مونده بود که تمومه تقریبا کلی خواهش کرد حالا بیان ببینن قبول کردم وقتی اومدن زن و شوهر و یک بچه ، زنرو که دیدم قلبم داشت از جا میزد بیرون زنه سفید چشمای سبز موهای خرمایی کون که نگو گفتم باید نگهشون دارم صحبت کردیم گفتم باور کنید که من قول واحد رو به کسی دادم ولی شما چون از طرف فلانی هستین واسه من ویژه اید اینا پولشون کم بود ولی پدر هوس بسوزه واحد ۱۰۰ تومانی رو اون سال ۲۵ تومان واسشون کم کردم
چند ماه گذشت و خانومه رو به هر بهونه ای جلوش سبز میشدم صبح ها متوجه شده بودم میره باشگاه ساعت ۸ من که ساعت ۱۰ میرفتم دنبال کارام ۷.۳۰ اماده میشدم تا صدای در میومد چند ثانیه بعد میرفتم بیرون تا اسانسور بیاد که سلام علیک ما و کم کم تبدیل به لبخند شد بعد وقتی تنها بود میرفتم بیرون متوجه میشدم از چشمی نگاه میکنه گفتم من اینو باید جرش بدم تا اینکه شمارش رو گیر اوردن تو واتس اپ واسش متن های جالب میفرستادم کم کم وقتی فهمیدم تنهاست به هر سختی بود حرفم رو بهش زدم و اولش ناراحت شد روزهای بعد موقع باشگاه رفتنش تو اسانسور گفتم من دوست دارم و مخش رو زدم و قبول کرد دوستای ساده باشیم بعد از چند روز تو اسانسور بوسیدمش که بهش بزخورد که راجبش چه فکری کردم … هر روز جلوش سبز میشدم تا اینکه صبح ها که پسرش مدرسه بود و شوهرش نبود بعد باشگاهش پام به خونشون باز شد تا اولین بار لبشو خوردم دیدم چشماش رفت نقطع ضعفش دستم اومد از هر جا جز لبش شروع میکردم شاکی میشد واسه همین موقع لب گرفتن لباسش رو میکندم وای دو تا سینه سر بالاس صورتی سر بالا کون گردو خوش حالت لبش تو دنیا بی نظیره من کلی دوست دختر داشتم و دارم اما لب مریم چیز دیگست شیرین وسکسی اصلا اجازه نمیداد بکنمش تو دو سال در حد لا پایی بود تا میومدم جلوتر گریه میکرد و اشک میریخت دوسش داشتم دلم واسش کباب میشد تا اینکه یه روز صبح بلاخره یه لحظه که حواسش نبود یهو کردم داخل تا اومد چیزی بگه شروع کردم به خوردن لبش یهو چشماش رفت شروع کرد به جیغ کشیدن منم دیدم اکیه رفتم سراغ دو تا پستون سر بالاش نوکشون رو گاز میزدمو میمالیدم مریم پاشو محکم دورم حلقه زده بود و جیغ میکشید

 
منم بدون اینکه در بیارم از تو کسش گفتم داگ استایل شد وای کسش مثل اتیش بود کس یه زن ۳۰ ساله وای شروع کردم به کمر زدن کیرم تمام کسش رو پر کرده بود وقتی تا ته میزدم کلی جیغ میزد هر دوتا پستونش رو تو دستم گرفته بودم و تلمبه میزدم مریم واقعا تو اسمونا بود بوی اب کسش کل سالن رو گرفته بود اخه من همیشه رو مبل میکردمش تا اینکه ابم اومد ریختم رو کمرش این شد شروع سکس کامل ما یک سال هر هفته چند بار میکنمش و خودش کلی اکی میکرد بیام و بکنمش دیوونه کیرم شد از اون موقع که داخل کسش کردم و هر موقع ازش سوال میکنم میگه اصلا راجبش حرف نزنیم ولی یک بار که کلی قسمش دادم گفت کیر من با مال شوهرش قابل مقایسه نیست هم خیلی دراز تره هم کلفت تر بعد یک سال خونه خریدن و رفتن از اون به بعد شاید چند ماه یک بار جور بشه برم‌بکنمش چون خودم میترسم که کسی سر برسه ولی تا دلتون بخواد تو ماشین واسم ساک زده تو خونه جدیدشون رو تخت پسرش از کس و کون کردمش

 
 
نوشته: بهمن

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *