این داستان تقدیم به شما
نفسم بند اومده بود،لبهام خشک بودن درست بر عکس صورت خیس عرقم،واقعا نمیشد تحملش کرد حالا که نیم ساعت از اتمام کار گذشته بود تازه درد بیشتری رو حس میکردم سوراخ کونم زوق زوق میکرد دلم میخواست از درد داد بزنم اما چشمای نازو مردونه ش ابروهای سیاه نازش و آرامش چهره ش وقتی تو بغلش بودم و اون توو لذت کامل خواب ، غرق شده بود ، اجازه ی شکایت بهم نمیداد دستم تو موهاش بود و داشتم بین انگشتام بازی میدادمشون.
تموم لحضه های شروع تا پایان سکسمون جلو چشمام رژه میرفتن ، اولین بار بود سکس از عقب و تجربه میکردم. صدای تیک تاک ساعت که با صدای چیکه های شیر آب حموم ، مثل پتک تو سرم میکوبیدن و با درِ باز حموم بیشتر و راحت تر به گوش میرسید قاطی شده بود و ترکیب عذاب آوری از صدا تولید میکرد واقعا سوالم این بود که با این تیک تاک ساعت و صدای چیکه های شیر آب چطور اینقدر آروم خوابیده آخه. سرم گیج میرفت اما فکرم نه به سرگیجه م که یه جا دیگه بود تو همه ی اون تحرکات وحشیانه و سکسیِ امیر هیچی اندازه ی لحظه ی شروع دیوونه م نمیکرد تا آخرش با همون فکر تو آغوشش بودم با همه تصوراتی که از سکس داشتم فرق داشت انگار حتی دنیام عوض شده بود و یه دنیای جدید بود.
فقط موقع شروع یک لحظه سرم و بالا آوردم و نگاهم تو آینه افتاد
من بودم ، لخت لخت ، لخت بین بازوهای مردونه کسی که باهام هیچ نسبتی نداشت اما همه وجودم متعلق به اون بود کاش میشد امیرم همینقدر که میخواستمش منو میخواست فقط یک لحظه از ذهنم عبور کرد همین
یه لحظه ، فکر اینکه فقط برا خالی کردن کمرش ازم استفاده میکنه حرص م داد دیگه به وول خوردنش توو خواب عادت داشتم
نگاهش کردم و آروم گفتم عشقم؟
آقااااااام پاشو دیگه ، دنیای من پاشو الان ندا(زنش) زنگ میزنه ها،،،
هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای گوشیش بلند شد انگار موهاشو آتیش زده بودن
شونه هامو بالا انداختم و گفتم هه بیا حلال زاده م هست گوشیشو از رو تخت کنار سرش برداشتم و گرفتم سمتش اما تو دلم دروغ چرا گفتم حرومزاده س
تازه از خواب پاشده بود و گیج بود گوشی و گرفت و یهو یه فشار رو سرم حس کردم ، با فشار دستش رو سرم فهمیدم باید برم پایین سرم رسید جلو کیرش که اونم مثل خودش بی رمق و بی تفاوت بود آروم خوابیده بود. با همه ی عشق و علاقه ای که توو وجودم داشتم آروم سرشو کشیدم تو دهنم اوووووم میک زدمش با ورودش به دهنم بزرگ شدنش رو که ذره ذره جون میگرفت حس کردم
الو جانم عشقم ، امیر داشت با ندا صحبت میکرد
کیرش ذره ذره کلفت تر و بزرگ تر میشد تو دهنم ، اما من هنوز اجازه نداشتم از دهنم درش بیارم. دیگه دهنم پر شده بود سرش داشت به ته گلوم میرسید نفسم حبس شده بود و صورتم دیگه از سرخی به کبودی نزدیک شده بود. فشار خون و تو صورت و سرم کاملا میتونستم حس کنم. امیر ادامه داد : جانم ؟ نه عزیزم دارم یه جنده رو میکنم خخخخخ..
خب سر کارم دیگه!!! جونه دلم ؟
با اشاره ی دستش اجازه داد سرم و عقب بکشم ، وقتی کیرشو از دهنم آوردم بیرون غرق تفایی بود که رووش بالا آورده بودم ، دیگه نفس نداشتم یه نفس پر سرو صدا کشیدم که با یه سیلی ازم پذیرایی شد. بی اختیار ، از درداشک رو گونه ی چپ جایی که کف دستش رووش با ضربه ی شدیدی نشسته بود سُر خورد بهش با عشق تموم نگاه کردم و زیر لب گفتم غلط کردم گوه خوردم…
با لبخندش فهمیدم که باید ادامه بدم. با انگشت اشاره ش پاش و بهم نشون داد
آروم رفتم پائینتر ۴دست و پا جلوش منتظر اجازه شدم
با سر تائید کرد و ادامه داد:
چشم ملکه ی امیر چشم ، ساعت ۹خونه ام لیست خریدارو اس کن روی چشمام خانومم میگیرم و میامبای عروسک نازم.
تازه حالا دیگه سمت چپ صورتم رو سینه ی پاش بود،
بی معطلی شروع کردم به لیس زدن پاش حالا دیگه از مچ گذشتم و به ساق پاش رسیده بودم
بدون جدا کردن زبونم از ساق پاش نگاهش کردم دیدم داره کیرش و با دستش میماله تفای من از دستش و کیرش سُر میخورد رو تخماش زبونم دیگه به روونای گوشتیش رسیده بود که یهو پاهاش و برد بالا سوراخشو کامل میشد دید ، بهم گفت زبون میخاد جنده زودباش
زبونم و بردم رو سوراخش و آروم آروم لیس زدم و خیسش کردم داد زد جنده ی من کیه ؟؟؟ بلند لای باسنش داد کشیدم من جنده ی زیرخوابِ کیرِ کلفت شمام صاحب اختیارم اینو گفتم و زبونم فرستادم توی سوراخ کونش که حالا دیگه خیسه خیسه
گوشیشو پرت کرد رو تخت ،
یهو به خودم اومدم دیدم باز موهام توو چنگشه و بادستش که از تف من روی کیرش خیس بود موهامو میکشه سرم بالا اومد و زل زدم تو چشماش داد زد مادر جنده ببین ساعت و ۶ غروبه من ۳ساعت دیگه باید خونه باشم پس بجنب جنازه تو تکون بده با ترس گفتم بله صاحبم ، کیر کلفت و بلندش و دو دستی میمالیدم ، تن لختم و که بوی تف و عرق روش نشسته بود مثل مار خزوندم رو کیرش ، یهو همه شو مثل وحشیا کوبیدم ته گلوم ، ضربه ی اول رو کیرش رو من کوبیدم اما دیگه تو ضربات بعدی به ته گلوم من کاره ای نبودم.
بلند شد و ایستاد ، موهامو گره کرد تو دستش و با دست دیگه ش
فک ظریف م و گرفت اما با همه ی زورش تو دهنم تلمبه میزد جوری که دیگه هیچی نفهمیدم کاری کردم که خوشش نیومده و داره تنبیهم میکنه یا لذت میبرد از این کار نمیدونم چجوری بگم فقط میتونم بگم تنگی ته گلوم انگار بعد اون روز گشادتر شده ، من که اینجوری حس میکنم. بالاتنه ی لختم که غرق تف بود و خیس عرق زیر نور لامپ برق میزد ، تفم از کنار لبم بالا میومد و از چوهنه م آروم سُر میخورد و میریخت لای سینه هام.
یهو انگار متوجه سینه هام شد کیرش و گذاشت لای سینه های خیس و سُر م با اشاره ش جای حرکت دادن کیرش لای سینه هام این من بودم که بالا پائین میشدم تا همه ی لذت استفاده از من و تنم مال اون باشه بلند شدم فقط آرزو میکردم بگه خودم بهش بِدم
اما گفت توله سگ چرا واستادی این حرفش یعنی داگ استایل رو تخت منتظر سخت ترین سکس دنیا باشم
میتونم بگم اگه کیرش تو کسمه فقط با ۴تا انگشت مردونه هم زمان تو کسم میشه مقایسه ش کرد واقعا کلفت و بلنده اما انگار سکس قبل خوابش براش بس نبود بی مقدمه و با یه ضربه همه ی کیرش و جا کرد تو سوراخ کونم کونی که این دومین سکس ش بود ، بی اختیار افتادم رو تخت.
فقط جیغ میکشیدم و التماسش میکردم و این امیر بود که مدام و بی وقفه و بی رحمانه منو میکرد
امیییییییر آییییییییی
به پهنای صورت اشک میریختم
اوووووخخخخخخخخ امیر به خدا دارم جر میخورم
وقتی میکوبی کیرتو ، حس میکنم دارم از وسط دوتیکه میشم
آییییییییی امییییییییر آیییییییییی اوووووووخخخخخخخ
اما انگار امیر با هر التماس من بیشتر لذت میبرد
اونقدر تند و بی وقفه کوبید که من از درد بیش از حد بی حال شده بودم ، تا اینکه یهو دیدم افتاد روم تموم وزنشو روم حس میکردم
کیرش تو کونم به وول خوردن افتاده بود یهو همه دیواره ی داخل کونم داغ شد ، از آینه میشد تن بی رمقشو رو تنم دید ، داد زدم امیییییییر جونم ، صاحب اختیارم من وظیفه مو انجام دادم کاری که واسه ش به دنیا اومدم و انجام دادم.
خندید و بلند شد از روم و گفت :
زودباش لباسامو بیار تنم کن میخوام برم سگ هرزه ، کلی کار دارم حرومزاده
بی رمق بلند شدم و لباساشو آوردم از جوراب تا تیشرت شو تنش کردم قبل رفتن نگام کرد با یه حالت بی اعتنا رو بهم گفت
پاشو کارت و بیار باید برم خرید کنم مهمون دارم امشب فورا کارت عابرم و بهش دادم و ۴دست و پا تا دم در بدرقه ش کردم و بی هیچ حرفی حتی خداحافظی فقط رفت…..
نوشته: لیا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید