این داستان تقدیم به شما
سلام من مهشید هستم
از وقتی ازدواج کردم فهمیدم که شوهرم خیلی وابسته خواهرشه و هر کاری اون بگه میکنه، خواهرش خیلی پولداره و شوهرم تو شرکت خواهرش کار میکنه
داستان من راجع به شوهر خواهرش سیروس و پسرش سیامکه که از روز اول هر جفتشون تو کف من بودن، من خیلی سکسی و خوشگلم
سیامک پسر خواهرشوهرم بیست و سه سالشه تقریبا سه سال از من
کوچیکتره.
به بهانه های مختلف به من زنگ میزد و قربون زنداییم برم و از این حرفا
کم کم رابطه تلفنی تبدیل شد به اس ام اس های سکسی
خلاصه یک هفته نشد تا زیر سیامک خوابیدم و یک ساعت کوسمو جر داد، بعدش دیگه هفته ای دو سه بار باهم سکس داشتیم
تا اینکه کم کم سیروس شروع کرد به بهانه های مختلف اس ام اس دادن
برای تولدم یک ساعت خیلی عالی خرید و کلی کیف کردم
سیروس کم کم بحث رو کشوند به سکس، ی مرد پنجاه ساله خوشتیپ و خانم باز
منم دوست داشتم به جز کیر شوهرم و سیامک کیر سیروس رو هم امتحان کنم
یادمه خواهر شوهرمو سیامک و خواهرش رفته بودن کیش
اونروز سیروس زنگ زد گفت ناهار بریم بیرون منم قبول کردم رفتیم
بعد از رستوران گفت بریم خونه ما؟
گفتم رو راست بگو چی میخوای؟ گفت میخوام کوس و کونتو جر بدم که یک ساله کشته منو
گفتم آخه گفت آخه نداره دیگه
خلاصه رفتیم خونه سیروس بغلم کرد لختم کرد شروع کرد به خوردن
یک ساعت فقط میخورد من داشتم دیونه میشدم از خوشی
بعدش خودش لخت شد وای خدای من چه کیری داشت
دو برابر سیامک و شوهرم
وقتی که کرد تو کوسم احساس کردم الان پاره میشم، حدود بیست دقیقه منو کرد پدرم در اومد، هر کاری کرد نذاشتم از کون بکنه
خلاصه بعد از اون روز دیگه بهش ندادم، همش التماس میکنه ولی میترسم از کیرش، فعلا فقط سیامک و شوهرم میکنن منو…
مهشید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید