این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان گلم داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سکس من با دوست شوهرم
از خودم بگم من قدم 160و وزنم 55کیلو نسبتا لاغر ولی خیلی اندام سکسی دارم
شوهرم سوپرمارکت داره و اکثرا سرش شلوغه و تا حدی هم بی تفاوت نسبت به سکس
 
چند سال پیش با یکی از دوستاش که اسمش علی هست شریک بود ولی کم کم از علی جدا شد و رفت شهر خودشون چند ماه پیش بود که شوهرم مهدی گفت که علی شماره زهرا را میخواد زهرا همسایه ما بود که دو تا بجه داشت و چند سال قبل دوست علی بود و علی چند باری باهاش سکس کرده بود و شوهرم مهدی در این مورد با من حرف زده بود راستش من از علی خوشم نمیومد و به شوهرم اجازه نمیدادم اونو بیاره خونه خلاصه من وقتی دلیلشو پرسیدم کفت علی میخواد باهاش دوباره رفیق بشه ولی زهرا شمارشو عوض کرده منم گفتم چرا دوباره زهرا این همه زن واسه سکس گفت زهرا اکثرا شوهرش نیست میاد اینجا یه دور بکنه و بره خلاصه رفتم پیش زهرا و ازش شماره خواستم گفت مشکلی نداره دلم براش تنگ شده گفتم اخه زهرا این علی چی داره که حاضری باهاش رابطه داشته باشی گفت نمیدونی واقعا خیلی وارد و بکن هست و هیچکس مثل اون نمیتونه منو سیر کنه خلاصه کلی ازش تعریف کرد راستش نمیدونستم تا این حد حرفه ای باشه منم دلم کیرشو خواست شب وقتی مهدی اومدالکی گفتم زهرا شمارشو نداده گفته من دیگه اهل رفاقت نیستم و مهدی گفت باشه بهش میگم شب وقتی مهدی خوابید شماره علی رو برداشتم که بهش زنگ بزنم فرداش گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم گفتم علی اقا مهدی گفته شماره زهرا خانم رو براتون بگیرم ولی اون نداده راستش پشت تلفن هنگ کرد وقتی بهش زنگ زدم کلی قسم دادم که به شوهرم نگه من بهش زنگ زدم اونم قول داد گفتم علی اقاشمارشو واسه چی میخوای اون که شوهر داره گفت راستش هیچی کفتم جان من بگو مگه میشه واسه هیجی بهش زنگ بزنی بامن راحت باش اون که سنش زیاده چی زیاده دختر جوان خندید و گفت اخه نیست گفتم شما. اراده کنی هست گفت پس یکی رو واسم پیدا کن گفتم اسم ببر من راضیش کنم خندید و گفت مثل خوذتون جون باشه گفتم اشتهات هم که بد نیست گفت بخدا منظور بدی نداشتم گفتم نه راحت باش شما که خیلی اقای ولی زهرا به درد نمیخوره دیگه گفتم راستش شمارشو گرفتم ولی الکی به شوهرم گفتم شمارشو نداده گفتم الان اگه بخوای میفرستم گفت نه دیگه اونو نمیخوام گفتم پس کی رو میخوای گفت خوذت برام پیدا کن گفتم من کسی رو نمیشناسم غیر از زهرا و….گفت زهرا و کی گفتم روم نمیشه گفت راحت باش گفتم خودم گفت واقعا گفتم اره گفت من ارزومه با شما باشم گفتم بخدا چند ساله شوهرم از سکستون میگه دیروز هم زهرا تعریفتو میکرد دیگه باورم شدکه کار بلد هستین
 
گفت اختیار دارین خلاصه کلی باهم حرف زدیم اونم که کیر شوهرم رو دیده بود کفت حق داری واقعا کیرش کلفت نیست گفتم اره واقعا ارضام نمیکنه گفت من در خدمتتم گفتم کی گفت اخر هفته دل تو دلم نبود زهرا خیلی تعریف کیر کلفتشو کرده بود و ارزو داشتم کیرش رو تو کوسم احساس کنم گفتم اخر هفته منتظرتم واسه شام گفت باشه خلاصه به مهدی زنگ زده بود که اخر هفته میاد تهران واسه یه کاری و شب خونه ما میمونه مهدی شب اومد و گفت علی اخر هفته میاد خونه گفتم بیاد مشکلی نیست خلاصه پنج شنبه شب بود اومدن قبلش یه ساپورت نازک با یه شورت قزمز پوشیدم شورتم مشخص بود و تاب هم روش وقتی اومدن خونه شوهرم مهدی هنگ کرد با این طرز پوششم با علی دست دادم و همینجوری شوهرم نگام میکردخلاصه بعد از چتد دقیقه شوهرم مهدی رفت اطاق خواب و صدام زد گفت این چیه پوشیدی اخه گفتم خب دوستته جه مشکلی داره گفت دیدنه شوزتت مشخصه گفتم خب مشخص باشه اون که اینا براش عادیه تا اینو گفتم گفت الان سیخ کرده برات گفتم نه اینجوری نیست گفت تو خبر نداری گفتم من میام پذیرای ببین نگام میکنه خلاصه رفتم و شوهرم مهدی از زیر داشت علی رو نگاه میکردکه کونمو دید میزنه مهدی با اشاره گفت کونمو نگاه میکنه منم خندیدم و براشون چای بردم بعد ازچند دقیقه مهدی رفت اطاق خواب و دوباره صدام زد گفت دیونه این چیه پوشیدی کیرم راست شده چه برسه به کیر علی گفتم گناه داره بزار دید بزنه شوهرم مهدی واقعا سیخ کرده بود رفتم اشپزخونه و به مهدی گفتم دوغ نداریم برو دوغ بیار دیگه نتونست بگه نمیرم اومد اشپزخونه و گفت لعنتی اون تا بیام میکنددت گفتم نگران نباش کاریم نداره گفت باشه میرم ولی دیر میام ببین چکار میکنه من خودم باورم نمیشد مهدی این حرفو بزنه گفتم باشه عزیزم
وقتی مهدی رفت رفتم پیش علی نشتستم و شروع کردیم به لب بازی گفتم علی مهدی خودش رفت فکر کنم دوست داره منو بکنی گفت اره منم متوجه شدم خشرم داشت میرفت بالا همونجا کلی ازهم لب گرفتیم و تونستم کیرشو ببینم زیر شلوار چه کلفت بود گفت طاقت بیار تا فردا گفتم نمیتونم گفت اخه مهدی گفتم مهدی رو میخوابدنم نیمه شب میام پیشت خلاصه بعد نیم ساعت مهدی اومد و گفت چه خبر گفتم حدست درست بود علی بد جور میکرد گفت کاری نکرد.گفتم نه گفت خیلی دوستداره بکندت گفتم نه جرم میخورم گفت عزیزم چه ایرادی داره گفتم خب ایراد نداره شب میرم پیشش گفت کیرم سیخ شده نگو عزیزم منم گفتم حالا شب حرف میزنیم

 
شب ساعت 12 بود که به علی گفتم خوابت نبره یک ساعت دیگه میام پیشت اونم کلی ترسیده بود گفتم نگران نباش مهدی خوابش سنگینه بعدش من قلقشو پیدا کردم خلاصه من و مهدی رفتیم اطاق خواب و یک فیلم سکسی نگاه کردیم خواستم حشر شوهرم رو حسابی ببرم بالا بعد قضیه رو مطرح کنم همزمان که فیلم نگاه میکردیم با کیر شوهرم بازی میکردم حشرش رفته بود بالا گفتم مهدی من کیر کلفت میخوام گفت بیا اینم کلفت گفتم نه مال تو زیاد کلفت نیست از این فیلما میخوام گفت دیونه اینا که قرص مصرف میکنن همچین کیری نداریم. گفتم پس چرا زهرا میگفت کیر دوستت علی خیلی کلفته خودتم همیشه تعریفشو میکنی گفت خب الان کوست کیر علی رو میخواد ترسیدم بگم بله گفتم خب نه چون تو شوهرمی نمیشه که با اون سکس کنم گفت امشب اینا چی بود پوشیدی اگه کوست کیرشو نمیخواست که این لباسا رو تنت نمیکردی گفتم خب اون بنده خدا که عادی بود براش گفت نه اتفاقا علی رو میشناسم الان تو فکر کوسته با خنده گفتم بنده خدا تا صبح خوابش نمیبره گفت دوست داری بری پیشش گفتم این جه حرفیه دیونه گفت بخدا جدی میگم منم از دریچه کولر نگاتون میکنم خیلی لذت میبرم کسی تو رو بکنه و حال کنی گفتم جدی میگی گفت اره بخدا گفتم دیونه ای تو مهدی من دوست ندارم ولی به خاطرتو قبول میکنم گفت باشه ولی بگو من خوابم چون پر رو میشه بفهمه من اجازه دادم خلاصه یه لباس سکسی پوشیدم و رفتم تو اطاق بنده خدا ترسیده بود همش. میگفت میترسم مهدی بیدار بشه فرو فردا سکس میکنیم منم گفتم خیالت راحت اون در جریانه ولی گفتم چیزی بهت نگم باورش نمیشد تا براش قسم خوردم گفتم الان از دریچه کولر میاد ما رو نگاه کنه لامپ ها رو خاموش کردم خودت متوجه میشی خلاصه شروع کردیم به سکس شروع کرد به خوردن کوسم و سینه و لبام چه حس خوبی بود کل بدنمو لیس میزد واقعا حشرم رفته بود بالا شوهرم ازدریچه کولر داشت دادن منو نگاه میکرد و داشت حال میکرد علی خیلی وارد بود حدودا 40دقیقه فقط حال کردیم خیلی حشرم رفته بود بالا با اینکه ازخوردن کیر خوشم نمیومد ولی مال علی رو تا ته گذاشتم تو دهنم کلفتیش تو دهنم جا نمیشد حال 69 شدیم و دوباره شروع به خوردن کردیم
 
دل تو دلم نبود که زودتر کیرشو بزاره تو کوسم برعکس شوهرم اثلا عجله نداشت واسه کوسم منم خیلی حشرم زده بود بالا تا بالاخره کیرشو اروم گذاشت تو کووووسم ااااخخخخخ جه کلفت بوددد وااای کم کم داشت میرفت تو کوسم ااااخخ جه حالی میداد کم کم 20سانت کیرشو کرد تو کوسم کوسم داشت از هم باز میشد خیلی حال میکردم حدودا 20دقیقه برام تلمبه زود و ارضام کرد واقعا سبک شدم اونم دراز کشید و گفت واقعا کوست تنگ بود گفت دوباره میخوام گفتم مگه میتونی دوباره گفت اره تا ثبح میتونم گفتم باشه میرم تو اطاق و برمیگردم رفتم پیش شوهرم کیرش بلند شده بود گفت منم میخوام گفت نه واسه علی هست امشب گفت خب علی تموم شد گفتم نه عزیزم میخواد تا صبح بکنه باورش نمیشد خلاصه دوباره رفتم پیش علی و دوباره شروع کردیم اولش حس نداشتم ولی کاری کرد حشرم بره بالا اون شب سه بار منو کرد و 3بار ارضا شدم صبح ساعت 5رفتم دیدم شوهرم خوابیده و منم خوابیدم صبح وقتی بیدار شدم علی رفته بود مغازه و منو علی رو تنها گذاشته بود دوباره سکس کردیم ازاون روز به بعد علی هر اخر هفته میاد تهران دلی ازعزا در میاره و میره خونشون شوهرم مهدی هم کلی رفتارش با من بهتر شده و ازاینکه کوسم حال میکنه اونم از من بیشتر حال میکنه وگاه گداری شوهرم مهدی هم هوس میکنه یه دور منو بکنه ولی بیچاره چون کیرش کوچیکه کوسم باهاش حال نمیکنه و مجبوره فقط بزاره تو و ابشو خالی کنه و ارضا بشه ولی خیالش راحته که من غیر از علی به کسی کوس نمیدم و دیگه شب ها بهش گیر نمیدم واسه سکس…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *