این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من رعنا الان ۲۰ سالمه قدم ۱۷۰
خاطره ای که میخوام بنویسم برمیگرده به یه سال پیش .
من پشت کنکور مونده بودم و بار اول تو کنکور موفق نشدم ، خیلی ناراحت بودم خودمو به هر دری میزدم تا یه چاره پیدا کنم ولی نمیشد کسی راهنماییم نمیکرد که چیکار کنم فقط خدا خدا میکردم یه خواستگار پیدا بشه از این وضعیت خلاص بشم ، یه شب تو خونمون مهمون داشتیم ، حرف از کنکور من بود میلاد هم نشسته بود و یه سال قبل من کنکور داده بود و قبول شده بود ، یه دفعه گفت :کتاب ها و جزوه های من هنوز موندن اگه بخوای میدمشون شاید کمک کنن
پدر میلاد بازاری هستش و خانواده نسبتا پولداری هستن خودشم قدش حدودا ۱۸۰ با موهای خرمایی و چشمای آبی قیافش عالیه
شب وقتی رفتن بهش تو اینیستا پیام دادم که بی زحمت کتابای کنکور رو بده بهم ، یکمم ازش راهنمایی خواستم اونم با حوصله جواب میداد بهم
فرداشم کتابارو آورد و وقتی رفت دوباره بهش پیام دادم بابت تشکر بعدش یکم با هم حرفیدیم و اون تو بین حرفاش گفت که منو دوستم داره و چند وقته به فکرم هست ، منم که از خدام بود قبول کردم و از اون موقع به بعد با هم دوست بودیم
میلاد تو یه شهر دیگه درس میخوند و منم چون پشت کنکور بودم نمیزاشتن از خونه برم بیرون ، بخاطر همین همدیگه رو اصلا نمیدیدم ،
۶ ماه گذشت و من واقعا عاشقش شده بودم حتی بیشتر از جونم میخواستمش ،
البته بگم ما با هم بعضی وقتا سکس چت میکردیم و برا هم فیلم میفرستادیم و از علاقه هامون به هم میگفتیم ،میلادم تو این مدت برام کم نزاشته بود و دائم بهم تو مناسبت ها پول میداد تا برا خودم کادو بخرم خخخ
یه روز با هم قرار گذاشتیم همدیگه رو ببینیم ماه رمضون بود و من فقط به بهانه استخر میتونستم از خونه بیام بیرون اونم بعد افطار ، به دوستمم گفته بودم که با هم قرار استخر میزاریم اون با دوست خودش میره من با میلاد
میلاد گفت ما که ۲ ساعت وقت داریم بریم باغ راحت بشینیم با هم حرف بزنیم با شهر ۱۰ دقیقه راه داره منم قبول کردم
تو سکس چتامون بهش قول داده بودم بهش ممه میدم بخوره ، خودمم خیلی دوست دارم این کار رو …
خلاصه با هم رفتیم باغ تاریک بود و باغشون برق نداشت ولی یه خونه ۲ طبقه ساخته بودن که با موتور برق روشن میشد میلاد گفت موتور برق رو نمیزنم که همسایه ها یه وقت متوجه نشن ،
تو تاریکی بغلش نشسته بودم خیلی حال میداد میلاد شده بود دنیام و از کنارش بودن خسته نمیشدم میخواستم همیشه بعلش باشم، یکم حرفیدیم و بعدش گفت قول داده بودی ممه بدی بخورم ، واقعا درخواستش خنده دار بود کلی خندیدم و ممه هام رو در آوردم گفتم بیا …
داشت ممه هام رو لیس میزد و قشنگ میخورد واسم ، خیلی خیلی حال میداد بهم بعضی وقتا هم یه گاز کوچولو میزد بهشون یه حس و حال دیگه ای داشتم
وقتی داشت میخورد یواش یواش دشتشو برد طرف کسم قلبم داشت تند تند میزد و میترسیدم ، ولی چون دوستش داشتم چیزینگفتم ، داشت آروم آروم میمالید ، حشری شده بودم و داشتم حالی رو تجربه میکردم که هیچ وقت تجربه نکرده بودم ، یکم گذشت و من رو کامل لخت کرده بود ، آروم در گوشم گفت رعنا مال منم بگیر دستت گفتم باشه
کیرشو دراورد داد دستم ، بلد نبودم چیکار کنم گفت باهاش بازی منم یکم جلو عقب کردم با دستم ، بعدش وایساد و کیرشو آورد طرف دهنم ، تو فیلما دیده بودم ساک میزنن ولی خوشم نمیومد ، با اصرارش دهنمو باز کردم کیرش کلفت بود یکم که ساک زدم موهای سرمو با دستش جم کرد و خودش داشت کیرشو جلو عقب میکرد خیلی بیرحمانه تر از اونی بهد که فکر میکردم ، کیرش تا انتهای دهنم میرفت و یه مزه خاصی داشت دیگه داشتم خفه میشدم که با دهن پر گفتم بسه دیگه ، کیرش کامل خیس شده بود و آب دهنم داشت از روش میریخت خودش اصرار میکرد آب دهنم رو بریزم روش و من از این کارمتنفر بودم ولی مجبور بودم ، فقط میتونستم با نور گوشی ببینمش ، منو بلند کرد و به رو خوابوندم کیرش رو گذاشته بود لای پاهام و به کسم فشار میداد ، بهش گفتم نکنی توش ها …
گفت باشه نترس فقط میمالم بهت ،
کیرش خیلی سفت بود و وقتی میخورد به کسم حال میکردم یکم مالید بهم و بعد بهم گفت چهار دستو پا بشین
منم عین فیلما نشستم یکم آب زد به کیرش و داشت بهم لاپایی میزد یکم که گذشت یکی از انگشتاشو گذاشته بود روی سوراخ کونم و با آب دهنش خیسش میکرد ، قلقلکم میومد و میخندیدم ، دیدم یواش یواش انگشتشو میکنه تو
خیلی دردناک بود خودمو میکشیدم جلو و با دستم محکم مچشو گرفته بودم و التماس میکردم ولی زورم بهش نمیرسید ،میلاد دستشو کشید و بهم گفت مگه چیه دارم بازی میکنم دیگه
دیدم ناراحته گفتم باشه ولی تورو خدا یواش
یواش یواش انگشتشو کرد تو کونم از دردش آه و ناله میکردم که دومی رو هم کرد توش ، خیلی سخت بود ولی نمیخواستم ازم ناراضی بره خونشون
احساس میکردم کونم شل شده و یکم گشاد تر ، رفت یه صابون برداشت و با آب خیسش کرد میمالید به کیرش اومد پیشم گفت همونطوری بمون
میترسیدم ولی میخواستم بدم ، وقتی گذاشته بود روی سوراخم یه حس عجیبی بود ، اونم داشت فشار میداد و هی بهم میگفت شل کن ، یکم که گذشت تونست سرشو بکنه توش ولی از دردش داشتم میمردم و بهش التماس میکردم ، اشکم در اومده بود ولی اون داشت فشار میداد
یکم باهام ور رفت و جلو عقب میکرد ، دیگه دیرش کامل رفته بود توش و داشت تلمبه میزد
خسته که شد کیرشو داد دستم گفت بازی کن بیاد ، منم داشتم بازی میکردم که یهو کیرشو گرفت طرف صورتم خواستم خودمو بکشم عقب که دیگه دیر شده بود ، آبش یه جوری بود و بوی بدی میداد صورتم چسبناک شده بود ، از رو زمین بلندم کرد و برد صورتمو شست ،
اومد بغلم دراز کشید و با دستش کسمو میمالید
خیلی حال میداد داشتم ارضا میشدم و چرت و پرت میگفتم
از یه طرفم از عقب دردم میگرفت ، ارضا شدن با هاش برام جذاب بود و هیچ وقت بار اولی که بهش دادم رو فراموش نمیکنم ،از اون موقع به بعد همدیگه رو زیاد دیدیم ولی قسمت نشده بریم باغ فقط تو ماشین … ، اونموقع یه عکس ازم گرفته و پیش خودش نگه داشته ، هر وقت میبینمش دلم برا اونروز تنگ میشه
نوشته: رعنا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید