این داستان تقدیم به شما
مامان منم زیبا بود ایکاش میکردمش فقط در اوایلی که تو خواب میدیدم که دارم لای باسن فاطی میزاذم بارها به ظن خودم لای باسنش ارضا میشدم و شک میکردم که خواب دیدم ابمو ریختم یا نه چون روباسن مامان ابمو نمیدیدم ؟!!! بعد از مرگش فهمیدم چقدر تلاش میکرده مخصوصا بعد از مرگ پدرم که بکنمش …
ی بار تب کرده بودم نمیدونستم چی میگمو بعد فهمیدم!! چکار میکنم مامانم پیشم بود شروع کردم بهش حرفهای سکسی گفتن اونم نوازشم میکرد تا اینکه بزور خوابوندمش شلوارمو کشیدم پایین شلوار تنش نبود فقط دامن بود تا دادم بالا کس بزرگ و تپل و خوشگلشو دیدم حمله کردم بکنمش مقاومت کرد گفت نکن گناه داره نکن … که در واقع به هوش اومدم فهمیدم چه غلطی دارم میکنم رهاش کردم اما مامان بغلم میکرد میگفت تب کردی هر چی میخای بکن گناه نداره زود باش که فکر کردم برای دلداریم میگه !!! ولی بعدها فهمیدم دلش خیلی میخواسته بکنمش !
از زندادلشم بگم مخصوصا شب زفافش تقریبا 14 سالش بود داداشم 22 سال منم 15 سالم بود جشن بسیار مجللی در قلعه پدری گرفته بودیم بیش از 2000 نفر مهمان بود تا خلوت شد فاطی و علی را انداختن اتاق زفاف دو شب علی از شدت استرس و حیرت از زیبایی فاطی کیرش بلند نشد دعا نوشتند و دارو دادند تا بلند شد ولی خبر داد که فاطی پرده نداره مادرم فاطی را خیلی دوس داشت نمیدونم از کجا دستمال را خونی کرد تا دهن مردم (زن داداشها و خواهرام) را ببنده ولی علی با مامان فاطی دعوا میکرد منم بودم در حضور من به مامانش میگفت باید طلاقشو بدهم دختری نداره اونم قسم میخورد که پاکه دخترش…
دست کسی بهش نخورده…
با شگرد مادرم قائله ختم شد ولی داغ این عمل در یاد فاطی موند که میگم چی شد
این رویداد در 43 سال پیش 1355 رخ داده و من الان 48 سالمه فاطی 47 هردو خیای جوان مانده ایم طوری که سن من بالای 40 نمیزنه و فاطی که انگار تو 30 سالگی مونده من موهام تک و توک جوگندمیه ولی فاطی حتی یه موی سفیدم نداره …))
زنداداش خوشکلم که اونموقع تازه عروسمان شده بود بعد از نزدیک دو ماه از عروسیش داداشم رفت سربازی و فقط بعد از اموزشی چند روزی اومد دوسال نیومد خونه
مالیدن هایم به زنداداش از زمان ازدواجش در زیر کرسی با انگست پاهام شروع شده بود و خوشش هم می اومد ولی من فگر میکردم زنها احساس سکسی مثل مرد ندارند زنداداش هم عاشق من بود چون من خیلی خوشگل تر و مردونه تر از داداشم بودم کیرمم شاید بیش از دو برابر مال داداشم بود در حالی که 7 سال کوچکتر از او و دقیقا یکسال بزرگتر از فاطی بودم (زنداداش)
یک بار پرده اتاقشو عوض میکرد گفت بیا منو بغل کن تا دستم به گیره های پرده برسه باز کنم با دامن و پیرهن بود فقط مایو زیر دامن پوشیده بود پیراهنشم یه زیپ تا رو باسنش داشت بعدها فهمیدم قصدا زیپشو خراب کرده بود من پشت و کمر و باسنشو حسابی ببینم تحریک شم بکنمش
دوسال به این منوال با موش و گربه بازی گذشت
داداش چند ماهی بود سربازی بود
هر دفعه که بغلش میکردم دامنشو میدادم بالا کاملا از رونهای لختش میگرفتم و صورتمو میچسبوندم به شورتش که بوی کسشو میکشیدم و دماغم تو شیار کس تپل و بی نظیرش غرق میشد گیره ها را باز میکرد خسته میشد میگفت بیارم پایین خستگی بگیرم ولی ولم نکن بزار سر بخورم بیام
منم پیژامه تنم بود کیرم کاملا سیخ بود درست وقتی میرسید به روی کیرم انگار سوار الاکلنگ شده از وسط پاش سر میخورد و می اومد پایین منم خجالت میکشیدم ولی فاطی انگار نه انگار
باور کنید کیرم بی نظیره الان بیش از 25 سانت و بسیار کلفته اون موقع هم کمی کوچکتر از الان بود شاید 22 سانت
من نتونستم اون روز کاری کنم تا مامانم بعدها فهمیدم دوس داره که زنداداشمو بکنم تا پدرم خونه نبود شبها بمن میگفت با فاطی تو یه اتاق بخوابین بغلش کن داداشت بتو سپرده
منم بغلش میکردم کیرم سیخ میشد با هزار مکافات لای کش شلوار و شورتم مهار میکردم که به باسن یا شکم و لای پای فاطی نخوره فکر میکردم بدش میاد
علی از سربازی اومد کاری در یک شرکت پیمانکاری که راه سازی و پلسازی بود مشغول شد تو کرمان کار میکرد چند ماه یکبار برای چند روز می اومد خونمون در یکی از دهات نزدیک طالقان بود
یکروز مامانم با فاطی حمام بودند مامان صدامو شنید گفت بیا فاطی نمیتونه کیسه بکشه پشتم کیسه بکش
منم لخت شدم سریع رفتم دیدم فاطی با سوتین مشکی و شورت مشکی با بدن بلورین و مانکنی نشسته پله حمام گرم (حماممون خیلی بزرگ بود ) تا رفتم تو دستشو گذاشت رو کسش که از زیر شورت نقشش کاملا معلوم بود
مامانم با خنده گفت دستتو وردار حالا شهرام فکر میکنه چیه قایم کردی میاد تا بگیره بخوره
فاطی دستشو ورداشت منم قبل از اومدن به حمام با شورت ورزشی بسکتبالی و زیرش مایو که کیرمو زیر کششان مهار کرده بودم اومدم
بعد کیسه کشیدن مامان گفت به فاطی هم کیسه بکش
فاطی گفت نه مامان من لیف میزنم شهرام پوستمو میکنه اونجوری که برا تو کیسه کشید … اولین بار بود که فاطی هم حمام بود من میدیدمش
گفت باشه لیف بکش براش
تا من برم زیر دوش بیام بمن هم لیف بکش
واااااااای برای اولین بار بود بدن لخت و خیسم میخورد بدن فاطی تا مامان رفت زیر دوش داشتم لیف میزدم به فاطی که گفتم سوتینتو باز کن فرصت ندادمش
خودم بازش کردم ولی دستاشو گرفت رو سبنه هاش پشتشو و باسنشو که تمام کردم گفتم برگرد تا شکمتم بکشم روش نمی شد دستاشو از رو سینه های اناری خوشگلش که سفت سفتم بودند ورداره
ولی تا لیفو کشیدم بزور سینه هاشم لیف زدم
مامان زیر دوش بود گفتم فاطی بخواب رو سکو که بصورت جزیره بود تا پاهاتم لیف بزنم
تا دراز کشید شروع کردم و حتی زیر شورتش که دمرو خوابیده بود باسنشو کامل و بخیال خودم کونشو از زیر شورتش هم لیف زدم من تا اون روز فکر میکردم کس فقط از زیر ناف تا کیپی دو ران است و هرگز از عقب دیده نمیشه و یا نمیشه گاییدش
نگو اونهمه لای باسنشو لیف میزدم دقیقا کسشو بارها لمس و شسته ام و اخ و اووخ میکرد فکر میکردم دردش میاد
برش گردوندم تا رون و پاهاشو از اون ورم لیف بزنم که لیز خورد میخواست از سکو بیفته دست انداخت شرتمو گرفت که گرفتن همان و پایین امدن شورت بسکتبالی و مایویم تا زانویم همان که کیرم مثل یه بطری نوشابه پرید بیرون فاطیم داشت می اوفتاد دست انداخت یهویی کیر سیخ شدمو گرفت تو مشتش که جا نشد بی اختیار گفت حق چند تا ازداداشاتو خوردی بمیرم براش !!!! واااای نگو مامانم هم از دوش در اومده ما را تماشا میکنه که من با عجله فاطی را نزاشتم بیفته با یه دستمم شورتامو کشیدم بالا ولی کیر گنده ام مثل تیرک چادرهای ایلیاتی شورتامو داده بود بالا
مامانم سر رسید تیکه انداخت به فاطی گفت برو دعا کن که دستگیره شهرام نجاتت داد
دیگه فاطی هم روش باز شده بود چندتا متلکم اون انداخت گفت چرا مال شهرامو به این بزرگی درست کردین ولی به علی بیچاره یه ذره قد یه انگشت گذاشتین ؟!!
از حمام اومدیم بیرون دیگه من روم باز شده بود
به فاطی گفتم ممه میخوام (من تا 5 سالگی شیر میخوردم و تا این سنم 19 سالگیم هم سینه های مامانم را که مثل یه دختر بود میخوردم ولی تحریکم نمیکرد فقط خوابم میبرد )
فاطی گفت بابات میاد میبینه بده ابروم میره بزور خوابوندم شروع کردم مک زدن سینه هاش که تازه شسته بودمش
تا کمی خوردم دیدم بغلم میکنه میگه زودباش تا بابات نیومده منو بکن که دارم میمیرم
گفتم بدت نمیاد ؟!!
گفت عاشقتم اگه نکنی بدم میاد دارم میمیرم زود باش اون کیر گنده ات را بذار تو کوسم که داره آتیش میگیره
تا تکان بخورم شلوارمو که پیژامه بود در اورد خودشم ساپرت تنش بود در اورد و گفت زود باش بی عرضه شلوارمو تو باید در بیاری منم خوشحال شدم و بهش کمک کردم درش اوردیم یه پیرن تکمه دار تنش بود که دوتا از تکمه هاشو قبلا خودم باز کرده بودم سینشو میخوردم پیرن خودمو مال فاطی را هم تو یه چشم بهم زدن در اوردم هر دو لخت مادر زاد شدیم…
کیرمو هی فشار میدادم ابتدای چاک کسش فکر میکردم سوراخش اونجاس
گفت شکممو چرا سوراخ میکنی چون دستم به کیرم بود که بکنم سوراخ کسش خیلی فشارش میدادم
گفت سوراخش پایینتره چسبیده به سوراخ کونم !!!
پاهاشو اورد بالا تا نزدیکی سرش گفت بکن توش باز سوراخشو پیدا نمیکردم تا با دستش هل داد تو تا سر کیرم رفت جیغ زد گفت پاره شدم یواش نکن پاااااره شدم دستش که لای پاش بود کیرمو گرفت!!!
ترسیدم کشیدمش بیرون ولی نتونستم دوام بیارم باز فشار دادم که هنوز سرش کامل تو کسش نرفته بود که ابم فواره زد به توی کسش و مگه تمامی داشت یه لیوان بود باور کنید
“”من تا اون زمان جق هم نزده بودم فقط تو خواب گهگاهی ارضا میشدم همیشه هم خواب فاطی را میدیدم که دارم میکنمش تا بیدار میشدم شورتم خیس اب میشد
و چند بارم تو خواب لای بایی مامانم بدون اینکه بفهمم مامانه ارضا شده بودم و فکر میکردم که فاطی را دارم میکنم و تو این لاباسنی ها که همیشه با مامان میخوابیدم و مامانمم شبها بدون استثنا نه شلوار و نه شورتم تنش نمیکرد بعدا فهمیدم که کیرمو در واقع میکردم تو کس مامانم فکر میکردم لای باسنشه
مامانم با وجودی که یائسه بوده مثل یه دختر بود ولی کسش بعدها فهمیدم حسابی گشاد بوده چون 8 تا بچه زاییده بود ضمن اینکه کیر بابام هم بزرگ بوده البته نه اندازه مال من که تحریک میشده با مالیدن به کیر سفت شده من باسنشو جیک میکرده و کیرمو تا سفت میشده از شورتم در می اورده هل میداد تو کسش منم چون تصورم بر این بوده که سوراخ کس را هرگز نمیشه از عقب کرد و درست در اول شکاف کوس هست براحتی کیرمو ندانسته تو کس مامانم فرو میکردم و تو خواب ابمو میریختم تو کسش ولی مامان ببچاره ام سر خماری می مونده و بارها میدیدم که تا بدار میشدم خودمو جمع میکردم دمرو خوابیده دستش لای پاشه خودشو داره میماله و اونقدر ادامه میداد تا صدای اه و اوهش در می اومد و میخوابید من نمیفهمیدم که چرا اینکارو میکنه گاهی فکر میکردم دلدرد داره چون یکی دو بار پرسیده بودم گفته بود درد دارم دلم درد میکنه !! “”
اون روز نگو مامان میدونه منو فاطی داریم سکس میکنیم بابامو میفرسته دنبال نخود سیاه
وقتی ابم بی اختیار در دو ضربه اونم فقط با رد کردن سر کیرم به کس فاطی اومد انگار تمام جونم از کیرم اومد بیرون لحظاتی بی حس و مورمور بودم تا فاطی زیرم تکان خورد از درد و مورمور شدن کیرم تمام یلولهای بدنم کشیده شد و گفتم تکانم نده مردم
با یه حال خاصی گفتم بیچاره فاطی حالمو فهمید فقط باسنمو و کمرمو مالش داد و گفت نترس الان خوب میشی اینهمه آب را که تو کسم ریختی تو یکسالم علی نمتونسته بریزه الان خوب میشی
کس زنداداشت پر شده از اب گرم و خوشمزه ات ای کاش از تو ابستن میشدم !!
اونجا فهمیدم فاطی ابستنه پرسیدم ابستنی ؟!
گفت اره روزهای اخر رفتن علی به کرمان ابستن شدم الان یک هفته از وقت پریودیم گذشته با مامان رفتیم خانه بهداشت گفتن ابستم
من حالم بسرعت داشت خوب میشد یاد گاییدن فاطی که مدتها دنباش بودم به وجدم اورده بود و هار شده بودم
عشوه و نازهای فاطی وجدم می اورد پرسیدم فاطی من لذت میبرم تو چی ؟!
گفت من ده برابر تو لذت میبرم تا اینو گفت انگار ایربگ بود کیرم یهویی سفت شد فاطی گفت جووووون زود باش اینبار پاره کن کسموووو کونمم دست نخورده بذای توهه
اگه باباتم اومد دست نکش من مال توام بکن منو …
همانطوریکه زیرم بود باز پاهاشو اورد بالا گفت بگیر از مچهای پام فشارم بده تا دولا بشم
گفتم اذیت میشی عشقم
گفت نه بدنم مثل مومه نترس هیچیم نمیشه
پاهاشو چسبوندم بیخ گوشش نگاه کردم دیدم کسش واقعا زیباس مقایسه کردم با کس مامانم دیدم مال فاطی خیلی نازتره چون مال مامان گنده بود لبهای توشم نسبت به پوست سفید برفیش تیره تر بود ولی مال فاطی سفید بود و لبهای توش صورتی بسیار زیبا پف کرده با موهای بلوند و جند روز پیش تراشیده بعدها فهمیدم که تا الانم زیباترین کس را داره
تا اینجا لبی نگرفته بودم کیرمو گذاشتم رو سوراخش که اب فراوانی که مال دوتامون بود حسابی پر بود و لیز فشار دادم انگار حس کردم سوراخی وجود نداره داره کیرم گوشت لایپاشو میشکافه و میره تو در فشار اول تقریبا نصف کیرم رفت و نفس فاطی جدا قطع شد حس کردم میخوا جیغ بزنه ولی صداش در نمیاد داره خفه میشه کشیدم بیرون تا نزدیک کلاهکش که رسید جیغی زد که تو قلعه اگه تو ان حیاط چهارم هم کسی بود شنید
ولی میدونستم تو قلعه منم مامان و حسی میگفت پدرمم نیست و درست بود
اینجا بود که لبمو چسبوندم به لب برجسته و قلوه ای فاطی انگار ابی روی اتش بود و جیغ به آههههه تنازی تبدیل شد و چشمان فاطی ده برابر زیباتر و شوختر و خواهشگر شد
گفتم بکنم گفت پااااااارم کن نترس فدای کیرت بشم دارم میام زوووود
تا بیضه هام فشار دادم رفت تو کسش که باز نفسش برید ولی اتومات دیگه تلمه میزدمو فاطی آخ و اوووخش تمام تالارو و اتاقشو پر کرده بود که دیدم با حرارت و علاقه و عشق چشاشو دوخته به چشام بریده بریده میگه بکوووون زنداداشتوووو فدات بشم من مال توام و نمیتونست حرف بزنه که بازومو گاز گرفت ناخن هاشو فرو کرد تو گوشت تنم ولی حسابی لذت میبردم گفتم فاطی گوشتمو بکن پارم کن که پارت کردم که شاید سه یا چهار دقیقه شد فاطی ارضا شد و برلی اولین بار تجربه کردم که زن چگونه ارضا میشه ابش حس کردم داره مثل چشمه ابگرم میریزه بیرون که سینهاشم داشتم میخوردم که گفت شهرام دیگه سینه ام را دست نزن مردم ترا خدا سینمو نمال دارم میمیرم اطاعت کردم و بذای دومین بار با نعره و فریاد باز ابم اومد کیرمو نزاش دربیارم همونجور روش خوابیدم کیرم تو کسش بود تا ارام ارام شل شد هنوزم شل شده اش تو کسش بود و کسش کیرمو گاز میگرفت گفت نفسم داره بند میاد بچرخونم روت
ولی کیرتو درنیار
خوابیده کیر من بیش از 15 سانته اندازه نگرفتم ولی خوابیدش 17 یا حتی 18 سانت است
فاطی چرخید روم نمیدونم چقدر طول کشید ولی با خوردن لبم و انداختن زبانش تو دهنم باز کیرم سفت شد
پرسید میتونیبازم بکنی ؟
گفتم من از تو سیر نمیشم تو چی
گفت پاره ام کردی ولی دوس دارم باز جرررم بدی ببین چقدر خون اومده !!!!!
واااای حسابی پارش کرده بودم چه خونی ریخته شده بود
حالا فهمیده بد که شب زفافش که اونهمه ابرو ریزی شد و مامانش با علی دعواش که میگفت دختری نداشته طفلک فاطی مظلوم در گوشه اتاق کز کرده بود و گریه میکرد چه درد تهمتی را کشیده ؟!!
مامان از پشت در و لای شکاف در ناظر سکسمان بوده چون تا اخرین مرحله سکسمان که فاطی با کس خونین رو من بالا پایین میشد و زیادم بلد نبودیم که چطوری بکنیم فاطی خوابیده بود رو سینم اون سینه های خوشگلش چسبیده بود به سینهدهایم باسنشو دم به دم میمالیدم و کمک میکردم بالا پایین بشه که فاطی خیلی زودتر از من ارضا شد منم حدود ده دقیقه بعد او ارضا شدم بازم کلی اب ریختم تو کسش
دیگه اتاق بوی عشق و سکس گرفته بود و من سر از پا نمیشناختم که یهو دیدم مامان گفت مبارکه عروس خوشگلم بالاخره یکی پیدا شد پارت کنه !؟
دیگه نه من نه فاطی نمیتونستیم پنهانکاری کنیم که گفت درکتون میکنم یاد خودمو عمدی خدا بیامرزت خسرو خان افتادم که بخاطر من مجرد موند مثل تو فاطی بودیم من عملا زن عموت بودم تا بابات !!!!
عجب مهارتی داشته مامان حدود 30 سال زیر کیر عمو یم بوده کسی بویی نبرده بود ؟!!!
تا اعتراف کرد
عمو خسرو که عاشقش بودم در کوهنوردی از قله پرت میشه میمیره 50 سالش بوده و مجرد
مامان هردوی ما را بوسید گفت شما هم سکستان بین خودتان راز باشه
ولی خیلی ها میدونن منو فاطی سکس داریم حتی داداش خدا بیامرزم که یک سال و نیم است که مرده
فاطی 4 تا بچه داره فقط پریسا از داداشه بقیه دو پسر و یک دختر از منه تا حالا هم کسی شک نکرده چون داداشیم شبهات های زیاد به هم داریم فقط اون خدابیامرز زباد از حد سفیده من برنزه هستم فاطی مثل شیر سپید وقتی سکس میکنیم بسیار نقش خوبی میبندیم بارها فیلم گرفتیم از سوپر استارهای پورن ها پرنوتریم
یادم رفت بگم بعد از پاره شدن فاطی از ترس عفونت بردمش تهران دکتر متخصص زنان گفت خانمت پرده ارتجاعی داشته که زدی پردشو پاره کردی
پرسید که التت چه اندازه است گفتم 25 سانتم بیشتره و دستمو حقله کردم کلفتیشو نشان دادم گفت اون دیگه کیر نیست اون ابر کیره نشانش بده ببینم
دکتره خیلی مسن بود و زشت منم تا گفت کمربندو باز کردم شلوارمو دادم پایین از شورتم که بغل پایم میخوابونمش در اوردم از تعجت چشاش گرد شد
گفت خوبه داغونش نکردی معلومه زنت خیلی دوست داره که خیلی اماده بوده پردشو پاره کردی
چند روزه ازدواج کردین
گفتم دو ماهه
گفت چرا الان پارش کردی ؟!!
گفتم رعایت میکردم فقط میمالیدم و سرشو میدادم تو
خیلی تشویقم کرد گفت معلومه عاشق و معشوق واقعی همیم
دکتره نمیدونست که فاطی زنداداشمه
نوشته: آ میز پلفسل
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید