این داستان تقدیم به شما

سلام من نسرین هستم چهل سالمه دوتا پسر دارم، سپهر هفده سالشه سهراب چهارده، شوهرم محمد هم چهل و پنج سالشه، زندگی خوب و آرومی داریم…
 
داستانی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به دو ماه پیش که پسر همسایه که اسمش پوریاست و شونزده سالشه و دوست مشترک پسرامه مربوط میشه به اون، من تو خونه خیلی باز میگردم و راحتم، ی روز که مثل همیشه پوریا خونه ما بود و با بچه ها تو اتاق پلی استیشن بازی میکردن منم مشغول کار بودم تو آشپزخونه که پوریا اومد آب بخوره دیدم خیلی از پشت نگاه میکنه آخه کون من خیلی گندست منم عمدا خم میشدم ببینم چیکار میکنه، یواشکی نگاه کردم دیدم کیرشو میماله تو دلم گفتم این جوجه هم واسه من راست کرده بهم گفت خاله کمک نمیخوای منم گفتم مگه بازی نمیکنی گفت نه پسرا بازی میکنن گفتم پس بیا کمک من، بردمش تو اتاق خودم کمی وسایل جابه جا کردیم منم زیر تخت و جاهای دیگه جارو کشیدم، همش میدیدم کیرش راسته از روی شلوار، تو دلم گفتم چقدر شهوتیه خواستم ببینم کیرش چقدره واسه همین گفتم پوریا دوست دختر داری؟ گفت نه گفتم پس چیکار میکنی اونو؟ یک لحظه ترسید ولی با پررویی گفت شما رو میبینه اینجوری میشه گفتم اون منو میبیینه منم میخوام ببینمش ی دفعه شلوارشو کشید پایین وای خدا چه کیری داشت یک ذره بچه، خیلی بزرگ بود و کلفت، از مال شوهرمم بزرگتر!

 
کمی با دست براش مالیدم گفت خاله من خیلی وقته تو کفتم میشه بکنمت راستش خیلی خوشم اومد از کیرش خودمم دلم میخواست چون چند وقت بود مال شوهرم درست راست نمیشد، گفتم بریم تو حموم بچه هام وقتی بازی میکنن اصلا بیرون نمیان، رفتیم تو حموم کمی براش خوردم بعدش دستامو گذاشتم رو دیوار پشتمو کردم سمتش اونم از پشت کیرشو فرستاد تو کوسم خیلی حال کردم، شروع کرد به کردن وای خدا چه حالی میداد خیلی زود ارضا شدم اونم کمی مکث کرد بازم شروع کرد به کردن گفت خاله میشه از کون بکنم گفتم عزیزم دفعه بعد اونم گفت چشم چند دقیقه محکم منو گایید تا ارضا شد آبشم ریخت تو کوسم خیلی حال داد، سریع لباس پوشیدم و پوریارو راهی کردم بعدش دوش گرفتم، دو سه روز بعدش بچه ها مدرسه بودن پوریا نرفته بود مادرشم شهرستان بود به من زنگ زد گفت بابام شب میاد مامانم نیست کلا بیا پایین کارت دارم گفتم ای شیطون چیکار داری؟ گفت بیا خوش میگذره خلاصه که رفتم و حسابی کوس و کونمو کرد، از اون روز تا حالا چند بار سکس کردیم باهم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *