این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان من مهناز هستم 34 سالمه داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به 6 ماه پیش میشه
 
من و شوهرم حسین حدودا 8 ساله باهم ازدواج کردیم حسین ادم خیلی مهربون و منطقی هستش تنها عیبی که داره از لحاظ جنسی نمیتونست سیرم کنه و شاید در ماه 2بار باهام سکس میکرد شوهرم یه کارخونه کار میکنه که یک هفته شب میره سر کار و یک هفته روز.راستش من 3سال اول زندگی داشتم افسرده میشدم چون واقعا 3 سال بود ازدواج کرده بودم و حتی یکبار هم ارضام نکرده بود و همین باعث شده بود روحیم خیلی ضعیف بشه و اعتماد به نفسم پائین بیاد خانومای که مشکل منو دارن میدونن و درکم میکنن من حدودا 6 ماه با داستان سکسی اشنا شدم و ازخوندنشون لذت میبردم راستش خیلی تحریک میشدم و به شوهرم هم گفتم که همراهیم کنه و اونم لذت میبرد تا اینکه هر دومون چیزی که ذهنمون رو درگیر کرده بود قضیه نفر سوم بود که شوهراشون نمیتونستن رگزنشون رو سیر کنن و واقعا برامون جالب بود همیشه که شوهرم باهام سکس میکرد میگفت دوست داری نفر سوم برات بیارم راستش من که پر رو بودم همیشه میگفتم حیف این کوسم نیست که تنگ بمونه و کیری نباشه تا سیرش کنه اونم میگفت عزیزم به فکرتم نگران تباش خلاصه چند ماه پیش بود که قضیه رو جدی گرفتیم و شوخی هامون شد جدی. شوهرم راضی شده بود برای نفر سوم ولی میترسید اعتماد کنه منم با پرورویی بهش گفتم اون بامن یکی رو میارم که قابل اعتماد باشه اونم قبول کرد.از تلگرام من چند تا گروه داشتم خلاصه یکی رو نشون کرده بودم و از گروا باهاش حرف میزدم پسر مودبی بود و خوش هیکل کم کم باهاش دوست شدم و حرفامون به سکس کشیده شد

 
هر سری براش عکس سینه و کوسمو میفرستادم واون حشری میشد بعد از دو هفته با هماهنگی شوهرم باهاش قرار البته چند باری بیرون همدیگر رو دیده بودیم و از نزدیک باهم حرف میزدیم هر سری میرفتم از تو ماشین کلی لب ازم میگرفت و دستشو میزاشت بین کوسم و کلی تحریک میشدم خلاصه قرار شد بیاد خونمون و شوهرم اصرار داشت از یه گوشه شاهد سکسمون باشه اما من مخالفت میکردم بالخره اونم گفت اون روز خونه میمونه و خودشو تو یکی از اطاق خواب ها قایم کنه و حداقل صدای اه و ناله ام رو بشنوه اخه مردا از یکی که زنشون رو بکنن خیلی تحریک میشن و حسابی لذت میبرن و شوهر منم لذت میبره خلاصه اون روز رفتم حموم و موهامو کلا زدم و حسابی صاف کردم شوهرم ازخودم بی قرارتر بود که زودتر ترتیبمو بدن حدودا ساعت 2 ظهر بود که زنگ زدم بیاد بچه هامون رو فرستادم خونه مامانم و تنها شدیم و شوهرم رفت یکی از اطاق خواب ها.بهرام که وارد خونه شد تا منو دید سیخ کرد یه تاب و شلوارک تنگ پوشیده بودم و کوسم اززیر تاب زده بود بیرون و بیقرار یه کیر کلفتو میکشیدم تا وارد شد پرید تو بغلم و دهنمو بوسید و رفتیم رو مبل نشستیم براش ابمیوه اوردم و حسابی ازش پذیرایی کردم حدود نیم ساعتی با هم حرف زدیم و از هم لب میگرفتیم تا اینکه هر دومون حشری شدیم گفت بریم اطاق خواب منم به خاطر شوهرم مخالفت کردم گفتم اونم گناه داره حداقل از یه گوشه زیر اطاق شاهد کردنم باشه من گفتم عزیزم اینجا راحترم خلاصه شروع کردیم کم کم لباسهامو در اورد و فقط یه شورت و سوتین تنم بود منم شلوارشو در اوردم با پیراهتش

 
وووووای چه کیری داشت زیر شورت واقعا کلفت. وقتی شورتشو کشیدم پائین دوست داشتم بخورمش اما روم نمیشد اونم حسابی حشری شده بودیم و منو پرت کرد رو کاناپه و افتاد روم چه هیکلی داشت زیرش داشتم له میشدم چه حالی میداد سینمو گذاشته بود تو دهنش و میخورد چه قدر لذت بخش بود کل بدنمو لیس میزد واقعا حال میداد منم دیگه طاقت نیاوردم و کیرشو کلا گذاشتم تو دهنم و همشو خوردم تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم واقعا حال کردیم حدودا نیم ساعت حال کردیم بعدش پاهامو برد بالا و اروم کرد تو کوسم ووواییی کیرش کل کوسمو پر کرده بود جقدر کلفت بود چه لذتی میداد یک ربع تمام تلمبه زد برای اولین بار دو بار پشت سر هم ارضا شدم باورم نمیشد سکس تا این حد لذت بخش باشه واقعا سبک شدم و ازلحاظ فکری اروم شدم اون روز بهترین روز زندگیم بود خلاصه بعد از دو ساعت بهرام رفت و شوهرم که زیر در اطاق همه سکسمون رو دیده بود خیلی لذت برده بود وقتی دید تا این حد من لذت بردم اونم خوشحال شد و بهم اجازه داد هر وقت بخوام با بهرام سکس کنم الان چند ماهه با بهرام سکس دارم و زندگیم با شوهرم خیلی بهتر و گرمتر شده و هر دو لذت میبریم و همیشه ازشوهرم تشکر میکنم که تا این حد به فکر من بوده و منطقی فکر میکنه واقعا این لازمه برای هر زوجی که زندگیشون یکنواخته و ازسکس لذت نمیبرن کافیه یکبار امتحان کنید ببینید چقدر خوبه این کار….

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *