این داستان تقدیم به شما

سلام عزیزان
من عرشیام و ۲۳ سالمه.
من یه دخترخاله دارم ۳۲ سالشه اما یه دوستی داره که اسمش «منیر» هست.دختریه با موهای مشکی،چشم زاغ،پوست سفید،کون و ممه گنده،قد بلند و سنشم ۲۰ سالشه.شاید براتون جالب باشه که دخترخاله من یه دوسته ۲۰ ساله داره اما از نظری که دخترخالم که اسمش«مهسا»ست به دلایل خانوادگی دیر دانشگاه رفت و در اون موقع با این دخترخانم خوشگل آشنا شد
من و خانوادم چند روزی بود خونمون رو برای قرض های بابام فروخته بودیم برای همین توی خونه شوهر خالم میشستیم اما خالم طبقه همکف بود و ما زیرزمین.یه روز که خواستم برم واسه خونه خرید کنم،دیدم مهسا با یه دختر قشنگ و چادری که همین منیر بود اومدن تو.سلام علیک کردیم و دخترخالم گفت که ایشون دوستم منیرست و منم به منیره معرفی کرد.من از اون موقع یه علاقه ای به منیر پیدا کردم و دلم میخواستم زودتر بکنمش اما برای اینکه دختر چادری بود و حتی هیچوقت یه تار موشم بیرون نمیزاشت،از خیرش بیرون اومدم تا اینکه یه روز خونه خالم مولودی بود و مهسا هم منیر رو دعوت کرده بود.مامانم رفته بود به خالم کمک کنه که خالم بهم گفت برو واسمون بادکنک بخر تا روز مولود به سقف بزنیم.منم قبول کردم.بادکنک خریدم و رفتم دادم به خالم داشتم از در میومدم بیرون که دیدم از اتاق مهسا صدای خنده میاد.مهسا و منیر داشتن جک میگفتن و میخندیدند.گوش دادم.بعللله.جکاشون +۱۸ و سکسی بود.از اون موقع رفتم تو کف منیر
بالاخره روضه مولود تموم شد و منم از سر کار اومدم.مهسا و منیر و خالم داشتن وسایل رو تو جعبه میزاشتن تا بزارن کنار از دسترس.منیر حسابی عرق کرده بود و به مهسا گفت
منیر:مهسا جون خیلی عرق کردم میشه برم خونتون حموم؟مهسا:منیر جون راتش رو بخوای مهیا)(آبجی مهسا)رفته حموم.میخوای برو خونه خالم حموم
بعدش منیر یواشکی با مهسا حرف زد و منم که داشتم کلید مینداختم به در خونمون فهمیدم
منیر:آخه مهسا این پسره عرشیا داره میره خونشون.میترسم برم اونجا حموم.میدونی که؟
مهسا:عرشیا پسر خوبیه.سرش بره این کارارو نمیکنه
دیوونه ها نمیدونن منتظر یه موقعیتم جرشون بدم.بالاخره بعد کلی کصشعر قبول کرد بیاد خونه‌ ما حموم.از مامانم اجازه گرفتن و اونم اجازه داد.منم یه نقشه خورد به کلم که منیر رو بگام‌.رفتم جلوی در حموم.از قبل شیشه حموم شکسته بود و مامانم با پلاستیک زده بود بهش تا تو پیدا نباشه تا بابام بره شیشه بخره که برش داره اما شیشه نخریدن و هنوز پلاستیکه بود.رفتم پلاستیک رو شل کردم که وقتی منیر رفت حموم بتونم لختش ببینم.بالاخره بعد چند دقیقه منیر اومد و بعد کلی معذرت خواهی و ببخشید و اینا رفت تو حموم.بعد چند دقیقه رفتم پشت در.پلاستیک رو زدم کنار و تو رو دیدم.منیر داشت صورتش رو در حال ایستاده میزد و کصش قشنگ جلوم بود.وای که کص قشنگ و بی مویی که سینه قلمبه ای.سرشم قهوه ای و عالی بود.رفتم و بعد چند دقیقه دوباره اومدم تا کونش رو هم ببینم.تا پلاستیک رو زدم کنار صدای خش خش اومد و منیر متوجه شد.یه نگاه به سمت در کرد و منم زودی فرار کردم و از دور دیدم که اومد پلاستیک رو درست چسبوند تا باز نشه.اگه بره به مهسا بگه بدبختم.یه نقشه کشیدم که بکنمش برای همین چون طوالت و حمامون یکی بود،رفتم پشت در و گفتم
من:منیر خانم چغدر طول میکشه بیاید بیرون؟
منیر:چطور آقا عرشیا؟
من:آخه من دستشویی دارم اما طوالت و حمامون با همه
منیر:خب برید خونه مهسا دستشویی
من:خب آخه اونام یکیه براشون
منیر:آقا عرشیا ببخشید من نمیتونم الان بیام بیرون تازه دارم کیسه میکشم.نمیتونید خودتون رو تهمل کنید؟
من:ضروریه داره میریزه
منیر:خب باش.شما بیا کارتون رو بکن منم پشت لباسشویی قایم میشم هم رو نبینیم.بعد برید.خب؟
من:مرسی
منیر در رو شل کرد و رفت پشت ماشین لباسشویی گفت:«بیاید»
رفتم تو و منیر گفت
منیر:فقط میدونید دستشوییتون تموم شه نرید
عرشیا:منیر خانم شما ما رو چی فرض کردید؟

نشستم تو و شروع کردم شاشیدن اما نیومد.پاشدم برم که گفتم بزنم به سیم آخر و درجا کار رو تموم کنم.الکی گفتم من رفتم و در رو هم الکی زدم بهم.منیر تا پاشد و با دیدن من خشکش زد و یه جیغ خفیف کشید و گفت
منیر:عبضی چرا نرفتی.گمشو
من:عزیزم آخه بدن ناز تو نمیزاره من برم
منیر:خفشو عبضی حوس باز
اومد در رو باز کرد و گفت
منیر:گمشید بیرون.این کارتون رو به مهسا میگم
من همون موقع خودم رو بهش چسبوندم.کیرم قشنگ رفت روی کصش.جیغ زد و عقب رفت خواست جیغ بزنه که دستم گذاشتم‌دم دهنش و پرتش کردم وسط حموم.شروع کردم باهاش لب گرفتم.سعی میکرد فرار کنه اما اجازه ندادم.دستم گذاشتم روی کصش و مالش میاومد.همش میخواست فرار کنه
منیر:ولم کن عوضی حرزه.میخوام برم
من:که لوم بدی؟اگه میخوای لوم بدی یه طعمی ازت کشیده باشم بعد لوم بدی
منیر:اصلا بخدا به هیچکس نمیگم ولم کن.جون عزیزت آقا عرشیا
یه بوس از گردنش کردم و سرم رو گذاشتم رو نوک سینش و شروع کردم به خوردن سینه هاش‌.سینه هاش مثل هندونه بزرگ و خوشمزه بودن.کم کم گریه ها و التماساش تبدیل به آه و اوه شدن.یکدفعه گفت
منیر:آه…آه.عزیزم بخور.بیشتر بخور.خیلی عالیه.باحاله.آه….آه.اوه
من:باشه دردت به جونم
دست رو بردم رو اون یکی سینش و مالوندمش بعد زبونم گذاشتم روی اون و خوردمش
بعد از نک سینه هاش تا نافش شروع کردم به خوردن.سر زبونم رو گذاشتم روی نافش.بعدشم اومدم پایین تر.شورتش در آوردم و کصش که بدون مو بود رو با اشتیاق تمام خوردم.آه و اوهش بیشتر شد
من:منیر یه چیزی بگم
منیر:آه…بگو عزیزم

من:اگه بهت بگم دوستت دارم و میخوام زنم شی چیکار میکنی
بعد دوباره کصش خوردم و با انگشتم فرو کردم تو کونش.یه جیغی زد و گفت
منیر:آه…آه.معلومه زنت میشدم
من:جدی؟
منیر:نمیدونم تو این مواقع تصمیم گرفتن خیلی سخته
بعد کصش ول کردم و دمرش کردم.شروع کردم به خوردن سوراخ کونش.بعدش انگشتم رو تو کونش کردم که بازشه تا قشنگ کیرم توش بره.با کردن انگشت دومی تو کونش شروع کرد جیغ و داد کردن اما بلوزش رو از جالباسی حمام برداشت و جلو دهنش گرفت تا صدامون رو کسی نشنوه.انگشت سومی رو تو کونش کردم و در آوردم.برش گردوندم.یه ماچ از لباش کردم و لب بازی کردیم.کیرم رو تو دستش مشت کرد و باهاش بازی میکرد
منیر:عزیزم من اولین تجربه سکسمه.تعریفش خیلی شنیدم اما تجربش نکرده بودم.مرسی ازت
من:خواهش میکنم عزیزم.یه درخواستی ازت دارم‌یعنی دو تا دارم
منیر:بگو هرچی بگی قبوله
من:اولش که بهم خیانت نکنی و مال خودم باشی دومی اینکه کیرم رو ساک بزنی
منیر:اولی قبول و منم غیر از تو کسی رو ندارم که جرم بده.دومی هم باشه
خواست بخوره که گفتم پشتت کن و پشتش کرد.با شدت تمام تو کونش فرو کردم.آه و دادی میکرد.ده دقیقه تلمبه میزدم تا ارضا شدیم.بی حال افتادیم.کیرم رو کردم تودهنش و ساک زد.پنج دقیقه ای ساک زد تا آبم اومد و ریخت تو دهنش.بیشترش رو خالی کرد کف حموم اما یخوردش رو خورد.بلندش کردم و به حالت سجده خابوندمش و کیرم رو گذاشتم روی سوراخ کونش.یه تف به سوراخش و یه تف به سر کیرم زدم و شروع کردم تلمبه زدن.آه و اوه میکرد
بلند شد و دو تا بوس از کیرم کرد و رفت زیر دوش.زیر دوش هم یکم کردمش و بعدش دوتایی اومدیم بیرون.لباساش رو تنش کردم.خواستم شورت پاش کنم که یه کمی به کونش وول رفتم و کصش رو خوردم و تنش کردم.سوتینشم دو تا سینه هاش رو خوردم بد تنش کردم.اونم هنگام تن کردن شورت به من برام ساک زد و بعد تنم کرد
بعدش رفت بالا پیش مهسا و دیگه هیچوقت سراغ هم نرفتیم و اون روز رو فراموش کردیم تا اینکه رفتم خواستگاریش و بعد دو بار ناز کردن دفعه سوم بله رو گفت و تا ابد مال خودم میمونه و هر شب میگامش.اینطور بود که هم من به آرزوم رسیدم و کون منیر رو کردم،هم زنم شد.

امیدوارم خوشتون بیاد.ببخشید که زیاد شد
نوشته عرشیا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *