این داستان تقدیم به شما
سلام من الان شانزده سال و پنج ماه سن دارم .یه پسر با قد ۱۶۰ سفید و خجالتی و گوشه گیر با چشمای درشت قهوهای و لبای قرمز طوری که خواهرم همیشه به من حسودی میکنن
این داستان زندگی منه که از چهارده سالگی شروع شد. یروز زمستان و سرد دعوت شدم به جشن تولد همکلاسیم
وقتی من وارد شدم .تقریبا نیم ساعت از جشن گذشته بود. دوستم منو بسمت یه صندلی راهنمایی کرد. ویه آقایی حدودا 22 ساله رو ک کنار من نشسته بود بعنوان پسر خاله اش بهم معرفی کرد پسر خاله دوستمم ک اسمش امیر بود خیلی با مهربونی با من رفتار میکرد میوه برام پوست میکند.و من غافل از همه جا ازش تشکر میکردم.. تا اینکه وقت رقص تانگو رسید نور محیط کم شد و هر کدوم از بچهها با دوستای خودشون و اوناییکه با دوس دختراشون اومده بودن شروع کردن به رقصیدن.امیر هم دست منو گرفت و بلند کرد گفت باهم برقصیم
در حین رقص من متوجه شدم دستشو.میزاره رو باسنم و سفت شدن آلتشو قشنگ حس میکردم.اولش ترسیدم ولی بعدش خوشم اومد.موقع برگشتن میخاستم با اژانس برگردم ک امیر گفت من خودم میرسونمت تو راه ازم شماره گرفت و فرداش بهم زنگ زد و گفت دوستدارم عاشقتم.واز این چیزا .من خیلی توجه نکردم ولی ته دلم احساس می کردم منم دوسش دارم .سرتون و درد نمیارم حدود یکماه طول کشید تا راضی شدم که باهاش دوست بشم. و یکماه بعد از دوستیمون اولین سکسمون انجام شد.که بار اول ناموفق بود اما فکنم بار سوم امیر منو بطور کامل اوپن کرد .که خیلی خیلی اذیت شدم ولی دیگه گشاد شده بودم و همیشه دلم میخواست کیرش توم باشه.امیر خودشم به این نیاز من پی برده بود و همیشه کون نرم منو با آب گرم و دوست داشتنیش پر میکرد. عاشق لحظهای بودم که نبض کیرش توی کونم میزد و منو به سینش فشار میداد و همونجور که لبامو با تمام زورش میمکید آبشو کاملا توم خالی میکرد بعد بی حس میشد و منو کنار خودش میخوابوند و با نوک سینه هام بازی میکرد تا دوباره بعد ربع ساعت بازم کیر زیباشو بکنه توی کونم که حالا کاملا تصاحبش کرده بود. تا دیماه سال گذشته باهم بودیم که چون امیر پدرش فوت کرده بود و مادر و خواهرش هلند بودن امیر هم برای همیشه رفت هلند
حالا حدود شش ماهه ک تنها هستم البته خیلی بهم پیشنهاد دوستی دادن ولی هنوز نتونستم کسی رو بپذیرم آخه کونم فقط به کیر امیر وفاداره
با نوشتن داستان دوسال زندگیم احساس سبکی میکنم چون با هیشکی نمتونم در این باره حرف بزنم .دلم برای داشتن کیر کلفت و سفت و داغش توی اعماق وجودم تنگ شده برای اینکه دوباره کیرشو ببینم و تو وجودم حسش کنم نمیدونم چیکار کنم دارم روانی میشم برام دعا کنید.
نوشته: هومن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید