این داستان تقدیم به شما
در دوران بچگی من یه دوستی بابام داشت که توی محل ما درحال ساختن خونه بود اون زمان من حدود سیزده یا چهارده ساله بودم دوست بابام اون زملن حدود سی ساله بود و من خیلی میرفتم پیشش برای کمک و خرید و لز این جور کارها اونم پول خوبی به من میداد بابت کمک کردن من در بنایی یه روز از روزها که تابستونی که بنا به دلایلی کارگران کار رفته بودند من بی خبر رفتم توی خونه درحال کار بمن گفت که بیا چایی دارم بنوشیم منم همراهیش کردم بین حرفهاش گفت که زمان زیادی رو بدون همسرش اینجا در حال کاره و خسته شده یواش یواش از سکس حرف زد و اینکه خیلی دلش سکس میخواد و منم کنارش نشسنه بودم که دیدم داره با دستش منو یواش یواش می ماله اول چیزی نگفتم بعد به خودش جرعت داد و علنی منو میمالید به من گفت که بهش کون بدم چون زنشو از کون بیشتر از کوس میکنه البته بین حرفهای سکسیش اینو چند بار دقایق قبل هم گفته بود ولی من امتناع کردم گفت پس بیا اجازه بده من از زیر کیر و خایه ات کیرم رو بمالم بهت اول از من نه و از اون که چیزی نمیشه حالا بیا منم بالاخره راضی شدم و اجازه دادم از روبروی کیرش رو به زیر کیر من بماله که با این کارش دیدم سر کیرش به سوراخم میخوره بعد از چند دقیقه به فشارش میشه گفت که داشت منو میکردهی فشار بیشتری میاورد تا بره توی کون من منم داشتم حشری میشدم که دوباره توی اون حالت به من گفت که برگردم و اون منو لا پایی فقط بکنه منم راضی شدم که برگشتم پشتم رو طرفش کردم و شلوارم رو با شورت کشید پایین و اولش لا پایی بود کنی که نرم شد با تف های متعدد یهو دیدم که کیرش سر خورد و تا ته رفت توی سوراخم .راستش خیلی هم بدم نیامده بود ولی اعتراض عشوه ای کردم اونم انگاریکه میدونست قربون صدقه من میرفت تا کارش رو نمیه کاره نزارم تلمبه هاش تند تر شد و منم حال خودم رو داشتم و اون هم کار خودشو همینکه ابشو خالی کرد توی سوراخم از دل دل زدن کیرش و نفس زدنهای خودش من متوجه شدم که باید تمومش کنم.
ولی به همین جا ختم نشد به من گفت هرکس رو که میخوام بیارم بکنم اون به من جا میده و پول کردن رو هم میده یعنی رسما من شده بودم کونکش طرف و کونده اختصاصی این بابا من بچه خوشگل میاوردم پول رضایت رو از این طرف میگرفتم پرداخت میکردم اونم بعد من و گاهی قبل از من طرف رو ترتیب میداد و خرج منو هم میداد و خودمو هم اگر به کسادی کون میخوردیم میکرد روزانه اون زمان بیست تومن بابت این کون کشی به من میداد و هربار که منو میکرد هم ده تومن به من میداد.
برایم خیال خوب شده بود من پنچ تومن میدادم به کونی که اورده بودم اونم دوبار کون میداد به من و اون الباقی مال خودم بود کاسبیه خوبی بود بعضی از شبها هم که بابا دعوتش میکرد بیاد خونه ما تا حمام و به قول خودش نفسی دور از خاک و خول بنایی بکشه اخر شب که دیر میشد بابا میگفت همین جا بخواب جا که هست و خونه هم نزدیکه جای نگرانی نیست منم کنار اون میخوابیدم روی تشک خودم که گاهی دو یا سه بار منو میکرد فرداش یه ده تومنی بابت میداد داستان واقعی و حقیقی بود
من سالهای متمادی در همسایگی این مرد بودم و دور از زن و فرزندش خیلی کون میکرد تا اینکه بعد مدتها توسط مامورین دستگیر شد به جرم فروش مواد مخدر و در همون سالهای اول زندانی شدنش یه روز اعدام شد و من به عنوان همسایه خیلی کمک فریبا خانم زن دوست پدرم میکردم فقط به فقط چشمم به کون و گپل این زنه بود میگفتم که باید تلافی کون های کرده از منو بده ولی نداد که نداد تا چند سال بعد مرگ همسرش دیگه من سنم حدود سی ساله بود که بطور اتفاقی زنشو برای کاری سوار ماشین کردم برسونمش برای انجام امور اداری مخشو زدم با هزار ترفند و بازی کونی گری فقط یکبار خلفیه رو وارد بغدادش کردم البته اینو بگم که خیلی ها داغ کوس کون فریبا بودند منم زن داشتم و این یکبار هم با هزار مصیبت داد
ببخشید وارد به داستان نویسی نبودم ولی حقیقت محض بود که گفتم فریبا اسم ساختگی است واقعی نیست
نظر لطفا فراموش نشود
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید