این داستان تقدیم به شما

فرشید هستم 25 ساله قدم 185 وزنم 79 تیپم جذاب,
ما 6 برادر و یک خواهر در تبریز زندگی می‌کنیم
شش سال پیش داداش‌بزرگم بر اثر سکته مغزی فوت کرد زنش گوهر که 43 ساله و کارمند آموزش پرورش بود بیوه شد من 17 ساله بودم خونه‌ اونا از خونه پدریم دور بود بچه هاش کوچولو بودن دو پسر دوقلو و یک دختر داشت، آخه زنداداش تا 35 سالگی بچه دار نشده بود
 
بین شش برادر من مجرد بودم بقیه متاهل با فوت داداش یوسف ،مامان منو موظف کرد که شبا برم پیش زنداداشم و بچه هاش بخوابم تا تنها نباشن
چند ماه گذشت و من مثل بچه‌اش بودم خیلی منو دوس داشت منم دوسش داشتم اما عاشق زن داداش کوچکم فایزه بودم که یکسال بود از ازدواجش با داداشم فرشاد می‌گذشت و هم سن و سال خودم بود خیلی اونو می‌مالیدم و کشتی می‌گرفتیم و به بهانه های مختلف تماس بدنی می‌گرفتم و چند بارم تو حمام رفتنی و لباس عوض کردنی لخت دیده بودمش ماه بود و مانکن خانواده دو شهید بود تو بهداری تازگی استخدام شده بود هنوز شروع کارش نشده بود پاره وقت می‌رفت ، فایزه هم علاقه‌ی شدیدی بمن داشت اما از آنجا‌که بی تجربه بودم از فرصت هایی که میداد استفاده نکردم
زمستان رسید گوهر کرسی گذاشت
 
خواب بودم و لخت فقط شورت تنم بود من گرماییم همیشه لخت می‌خوابیدم فکر کردم مامانم پیشمه و منو بغل می‌کنه بیدار شدم دیدم گوهره گفت خیلی دوسم داره همش بوسم می‌کرد تا صب نذاشت بخوابم هی پامو بین پاهای لختش که فقط شورت تنم بود میمالید با خیس شدن رونم که لای پاهاش بود دونستم شورتم پاش نیست ولی شک داشتم کیرم سفت که میشد دست می‌کرد رو شورتم باش ور می‌رفت تا خوابم برد
شب دوم زودتر اومد پیشم بیدار بودم تا چراغارو خاموش کمی طول کشید نگو لباساشو در میاره لحافو داد بالا لخت بدون هیچ رختی بود بغلم کرد ! گفت بیا روم من زیرت باشم گرمم کن من سردمه، گفتم خوب لباس بپوش گفت آخه دوس دارم بدنتو حس کنم خیلی دوست دارم بوی داداش خدا بیامرزتو میدی دوس دارم تا صب رو سینم بخوابی تو مثل بچه‌ی منی دوست دارم گفتم آخه اذیت میشی من سنگینم گفت نه اذیت نمیشم وزنتم خیلی دوس دارم بیاروم حس کنم مردی دارم و رومه

 
منو کشید روش منم رفتم رو تنش مثل تشک بود اونقدر تنش سفید بود تو تاریکی اتاق معلوم بود فهمیدم شورتم تنش نیست حس خوبی داشتم تو دلم میگفتم کاش منم شورت تنم نبود کیرم میخورد به پوست تنش ! کیرم سفت شده بود دستشو انداخت شورتمو در اورد گفت بذار راحت باشه بیچاره بیدار شده اذیت نشه طبیعیه آخه اونم دلش برای مال من تنگه معلومه چه سفتم شده!!
دید انگار از من خبری نیست پاهاشو باز کرد افتادم بین پاهاش کیرم رو شکمش بود گفت کمرتو بده بالا کار دارم
دادم بالا کیرمو کذاشت رو چاک کصش گفت منم مثل فایزه بکون !
گفتم من فایزه را که نکردم
گفت خودش می‌گه فرشید همیشه منو می‌کنه!
 
دروغ می‌گفت من فایزه را نکرده بودم فقط چند بار یواشکی رفته بودم پیشش بغلش کرده و خوابیده بودم کیرمو گذاشته بودم از پشت لای پاش جایی گرم و خیس حتی آبمم نیامده بود و بی حرکت از ترس اینکه بیدار نشه حتی تکانم نداده بودم!
اونقدر گفت که فایزه میگه فرشید منو گاییده خیلی از شبا که تنها هستم میاد می‌کنه و خودمو خواب می‌زنم میره! اینو یجوری راست می‌گفت چون هر وقت تنها بود می رفتم اتاقشو پتوشو کنار می‌زدم کلی نگاه باسن و کمر بازش می‌کردم یواشکی پشتش میخوابیدم و شلوارشو میدادم پایین کیرمو می‌کردم لای باسنش ولی تکان نمیدام تا خودش تکان می‌خورد از ترسم پا میشدم می رفتم ، آخرش خودم باورم شد چون بارها تو خوابم میدیدم فایزه را می‌کنم فکر کردم حتمن کردمو نمیدونم
میگفت بگو چطوری گاییدی؟ کصشو چند بار خوردی؟ مال اون قشنگه یا مال من؟!
منم چون فایزه را دوس داشتم همش یکبار کصشو وقتی خواب بود با کشیدن کش شلوارش دیده بودم تو روزم بود
گفتم مال فایزه قشنگه
 
گفت مال منو نگاه کن مال منم قشنگه نگاه کردم دیدم مال فایزه قشنگتره مال گوهر از پایین تر شروع میشد صاف بود و لبهای توش سیاه و آویزون بود کصشم خیلی از پوستش که سفید و براق بود تیره بود انگار عرقسوز شده باشه اما مال فایزه چاکش زیبا بود کصش پف کرده بود و با پوست تنش فرقی نداشت تمیز بود خیلی کم اتفاق میفتاد شورت تنش باشه یا دامن تنش می‌کرد بدون شورت یا شلوارپارچه ای خیلی لطیف میکرد
میگفت زنا تبشون گرم میشه لای پاشون میسوذه باید آزاد باشه و هوا بخوره من میدونستم کصشو میگه اما به روش نمی آوردم
حس گردم بگم مالتو زشته بدش میاد گفتم مال تو هم قشنگه چرا چاکش با مال فایزه فرق داره مال تو از پایینتر شروع شده مال فایزه تخت که به پشت میخوابه تا شلوار پاش نیست چاکش دیده میشه و توشم هیچی نداره اما مال تو پاینتره و توش گوشت داره اومده بیرون
گفت اون گوشتا لب داخلی هستن خیلی مردا دوس دارن اونارو تو دهنشون بخورن مال فایزه ناقصه اون لبارو نداره زن گرفتی میدونی چی میگم اما هر چه گفت من از مال فایزه خوشم می‌اومد گفتم مال هردو تاتونم خوبه

 
خلاصه اون شب منو کشید روش شورتمو درآورد با دستش کیرمو گذاشت تو کصش اولین بار بود کص می‌کردم اولش استرس داشتم نمی‌‌دونستم چکار کنم گفت فشارم بده کم تو بالا پایین تا فشارش دادم هی خوشم اومد دیگه انگار دست خودم نبود هی کمرمو بالا پایین می‌کردم تا تهش رد می‌کردمو در میاوردم تا اون روز فقط چند بار تو خواب که میدیدم فایزه را میکنم آبم می‌اومد اما این دفعه یهویی تمام عضلاتم منقبض شد و حس خیلی خوبی بمن داد هر چه زور داشتم کیرمو کردم تو کصش آبمو ریخت توش و دیگه دلم نخواست نذاشت برم پایین و کیرمو از کصش در بیارم اونقدر منو بوسیدو سینه هاشو داد دهنم که خوشم می‌اومد سینه هاشم بزرگ بود و نوکشون سفت خوردم باز دلم خواستو اینبار تا آبمو باز ریختم بغلم کرد گفت خیلی خوب کردی دیدی مال من قشنگتره؟ فایزه را هم اینجوری می‌کنی گفتم نه فقط میکنم توش و تا بیدار میشه می‌کشم بیرون و میرم سر جام آبم نمیاد این اولین بارم بود !
گفت مبارکه مردت کردم و راحت شدی بوووس منم مثل خودت راحت شدم!
 
پرسید فایزه را تو کونش می‌کنی یا کصش گفتم نمیدونم کیرم تو جای گرم و خیس می‌ره از پشتش می‌کنم گفت میره تو کصش اینبار کردی توش مثل من کمرتو حرکت بده آبتم بریز توش سینه هاشم بمال و بغلش کن نترس اون خودش دلش میخا بیداره دوس داره تو بکنیش بعد بمن بگو تا بگم چکارش کن! دیگه فکر می‌کردم فایزه را هم گاییدم خواب نبوده حتما خوابم برده فکر کردم خواب دیدم
چندی گذشت منو فایزه و گوهر خونه گوهر بودیم
گوهر با فایزه سر پسر داداشش که شیشه پنجره بابای فایزه را با توپ شکسته بود الکی الکی دعواشون شد گوهر گفت تو جنده‌ای، فرشید تو را گاییده شبا میاد میذاره تو کصت جنده من جداشون کردم
فایزه عصرش منو دید گفت چرا گفتی منو گاییدی گفتم مجبورم کرد
گفت مگه تو منو گاییدی گفتم نمیدونم آخه از پشت چند بار کردم فکر کردم رفته تو جلوت ، اما گوهر میگه تو گفتی که من همیشه تو را گاییدم
خندید گفت تو اصلن تا حالا منو لخت دیدی
 
گفتم آره چند بار وقتی تو حمام می‌رفتی و چند بارم لباس عوض کردنی دیدم خیلی زیبایی گفت ای چش چرون فکر می‌کردم حواست بمن نیست؟!
گفت اونو نمیگم منظورم همه جامه اینجامو میگم (کصش)
گفتم یکبار روز بود تو اتاقت خواب بودی اون شلوار نرم خوشگلت پات بود نگاه به اونجات کردم خیلی زیبا بود
گفت مگه مال کی را دیدی که میگی مال من زیباست
گفتم مال گوهر را آخه هر شب منو می‌کشه روش میکنمش چند شب پیش گفت نگاه کن ببین مال من قشنگه یا مال فایزه
که گفتم مال فایزه گفت پس همه چیو لو دادی ؟ باشه دیگه دوست ندارم چرا همه چیزو به گوهر گفتی آبرومون رفت
بعد دید من غمگین شدم بوسم کرد اولین بار بود لبمو بوسید کرد تو دهنشو سفت منو بغل کرد گفت ناراحت نباش بذار هر چه بگه بگه دیگه آب از سرم گذشته اما اینبار پرسید بگو همش دروغ بود گفتم،
من با فایزه هیچ کاری نکردم

 
بی خیال حالا که تو هم منو کردی و هم مال منو دیدی منم میخام مال تو را ببینم گفتم باشه باید بذاری منم خوب ببینم گفت باشه
شلوارمو دادم پایین نگاه کرد گفت چقدر مال تو زیباس مثل خودت تمیز و زیباس اصلن فکر نمی‌کردم به این بزرگی باشه اندازه مال داداشته اما خیلی زیباس میگم چرا اینهمه دلم میخاد
حالا فایزه دستشو حلقه کرده بود دور کیرم گفت حالا که گوهر گفته منو گاییدی تو هم الکی گفتی منو گاییدی، زود باش تا کسی نیست منو بکن ببینم بلدی؟ ببین من لذتم بیشتره یا اون؟ اما به گوهر نگو باشه
گفتم باشه، اول نشونم بده دامن بلندشو داد بالا تا زیر سینه هاش، گفتم خوب ندیدم دامنشو در آورد شورتم که نداشت خوابید رو مبل پاهاشو باز کرد گفت ببین!
دیدم از خوشحالی نفسم قطع می‌شد
 
شلوارامو در آوردم اول بازم خیلی از نزدیک نگاهش کردم که خیلی زیبا بود دست زدم و ماچش کردم پر آب بود و بوی خوبی داشت یه بویی که بیهوشم می‌کرد رفتم بین پاهاش با دستم کیرمو کردم تو سوراخش اون روز گوهرو سر ظهر گاییده بودم عصر بود که فایزه را دیدمو حرف زدیم که افتادم روش خیلی محکمو با عشق گاییدم
تا کیرم رفت توش ، فایزه خیلی با ناز گفت آاااخ خیلی کصش تنگ تر از گوهر بود اخه نزایده بود سفت بود و باسنشم نرم و زیبا و بزرگتر از گوهره سینه هاش کوچکتر از مال گوهر بود اما سفت تر و زیباتر بود نوکشونم فرمش زیباتر و سفتر بود، لباش وقتی میخورم انگار بزرگتر میشه اونقدر گاییدم تا آبم اومد فایزه قبل از من شده بود و چشاش خمار و دهنش باز مونده بود نگش زیباتر شده بود نمیزاشت سینه هاشو دست بزنم میگفت دردم میا نکون

 
دیگه گاییدن فایزه برایم عادت شد روز به روز چیزای تازه یاد می‌گرفتم چند بارم کیرمو خورد و منم کصشو خوردم خیلی دوسش دارم اصلن سیر نمیشم از بوی کصش خوشم میاد خیلی تحریکم می‌کنه میگه داداشت دوس نداره بخوره میگه نجسه و مریضی میاره اما من خیلی دوسش دارم
الان که نوشتم شش سال و نیم گذشته من فایزه را تا تنها میبینم اگه پریود نباشه خیلی سریع اول کوصشو میخورم بعد می‌کنمش حتی یک بار تو آشپزخونه وقتی مامان و بابامم تو خونه بودن ده دوازده روز بود نگاییده بودمش نبودم تا رسیدم باسنشو مالیدم و سیلی زدم خودش یادم داده بود که همیشه یهویی بزن زیررباسنم خیلی خوشم میاد منم زدمو تلوزیون روشن بود و صداشم زیاد بود بابا ماما نگاه می‌کردن ،فایزه داشت ناهار آماده می‌کرد گاییدمش نمیذاشت می‌ترسید بابا یا مامان یهویی بیان سمت ما اما تا باسنشو مالیدمو چندتا سیلی زدم زیرش از رو لباس سفتی کیرمو حس کرد رو اوپن خوابید شلوارو شو دادم پایین دامنم نداشت خیلی راحت گاییدم اونا اصلن نفهمیدن بابام تولیدی لباس داره خیلی کم تو خونه پیداش میشه مامانمم باز نشسته‌ی آموزش پرورشه
گوهر دو ساله با پسر داییم که زنش سرطان داشت مرد با رضایت و تشویق مامانم و فامیلها ازدواج کرده هر چند باز دوس داره من بکنمش اما دیگه دوس ندارم بکنم چند باری به زور وادارم کرد بکنمش گفت اگه نکنی همه جا می‌گم فایزه را می‌کنی مجبور شدم بکنمش میگه بخدا اگه منو نکنی میگم دیدم فایزه را می‌کردی آخه یک روز سر زده منو فایزه را دیده بود که همدیگرو می بوسیدیم و لب همو میخوردیم مچمونو گرفت گفت به‌به عروسو دامااااااد هر دو از خجالت آب شدیم چاره ای نداشتیم فایزه تظاهر کرد که انگار من به زور داشتم می‌خوردمش دعوام کرد ، هی می‌گفت آبجی گوهر تو یه چیزی بگو فرشید دیونه به زور گرفته منو می‌بوسه گفت عیب نداره میدونم به زور خیلی چیزا را هم می‌کنه فرشیده دیگه دیوونه اس و ته تغاری باید جورشو بکشی!

 
دیگه آتو داشتیم دستش،
گوهر هم خدایی زیباس قد بلندتر از فایزه است و سفید تر از او چند ساله باشگاه میره خیلی بدنش رو فرم اومده اما فایزه سفیدیش خوش حالته خیلی به دل میشینه فایزه یه چیز دیگه است اون روز گوهر تلفن زد بیا کمی کار تو خونم هست پسر داییت مریضه کمکم کن فهمیدم باید بکنمش رفتم بچه هاشو دک کرده بود شوهرشم نبود آرایش خیلی زیبایی کرده بود موهای مشکی و پرکلاغیشو مصری زده بود با یه دامن کشی مشکی که به زور باسنشو گرفته بود و تاپ مشگی بالای ناف با بدنی سفید و گوشتی انگار جوانترم شده بود آخه از قبل ازدواجش با پسرداییم یک ریز باشگاه بدنسازی می‌رفت بغلم کرد گفت از کونم میخوام بدم تا خطری نداشته باشه تازه فهمیدم پریودم هست اما روز آخرش بود چون میخواستم اول بکنم تو کصش بعد کونشو بکنم گفت ممکنه خونی بشی هنوز پاک پاک نیستم خودش قبلن کونشو حسابی چرب کرده بود راحت تا فشار دادم تا تهش تو سه حرکت رفت و هر بار عاااخی کرد و گفت محکم بکن تا نتونم راه برم آخه کیرمم دیگه به حد آخرش کلفت شده بود گفت کونمو پارش کن اونقدر از این حرفا زد منم دیونه شده مثل وحشی ها گاییدمش اولین بار بود گوهرو از کونش می‌گاییدم خیلی خوشم اومد گفت نه به داداشت داده بودم نه به پسر داییت تو اولین نفری کونمو کردی راست می‌گفت با وجود چرب بودن خیلی سفت و تنگ بود
 
پرسید فایزه را از کون چند بار گاییدی گفتم تا حالا نکردم فقط از کصش می‌کنم بازم خیلی از سکسهایم با فایزه پرسید میگفت لذت می‌برم اون جنده را می‌کنی کاری بکن ازت حامله بشه از کونشم بکن کونش از کصش خوشگل تره پرسید چرا حامله نکردی مثل من؟ اخه یک بار آبستنش کردم قرص خورد و نمیدونم چی کرد نذاشت بچه دار بشه ،
گفتم نه اون کپسول تو بازوش گذاشته نمیشه گفت منم پس میرم اون کارو می‌کنم آخه منو پسر داییت نمیخوایم بچه دار بشیم چهار تا داریم بسمونه آخه پسر داییم از زن اولش یه دختر داشت تازه خدا بهشون داده شیرخواره بود زنش مرد گفت ابتو چطوری میریزی تو کص فایزه؟
داشتم میگاییدمش آبم که اومد ریختم تو کونش گفتم اینجوری
 
گفت بیچاره فرشاد زنشو تو می‌کنی خرج جندگی‌شو او میده فایزه شنیدم به احمد داماد داداش علی هم کص میده گفتم نه اشتباه شنیدی گفت مچشو مثل خودتو خودش گرفتم میگم، من از غصه داشتم دق مرگ می‌شدم یعنی گوهر راست می‌گفت؟! آخه احمد خیلی نا هموارو زشت بود اما همه میدونستن کیرش خیلی بزرگه آخه تو شب زفاف پریماه را پاره کرده و به دکتر رفته بودن
تا رسیدم خونه، مامان تنها بود گفتم خبردار شدم فایزه با احمد رابطه دارن پرسید کدام احمد؟ شوهر پریماه؟! گفتم آره اگه راست باشه سر فایزه را خودم می‌برم مامان بهتش زده بود، گفت امکان نداره آخه فایزه نشده این همه وقت یه زمانی بی وقت بیاد یا بی وقت جایی بره کی گفته ؟ گفتم گوهر گفت اون جنده دروغ گفته شاید با خودش رابطه داره اون بمنم انگ چسباند مگه یادت نیست؟!
گفتم مامان باید بدونم این جریان چیه!
فایزه که از بهداری رسید رفت اتاقش داشت لباس عوض می‌کرد جلو چشم مامان رفتم اتاقش تازه مانتو شلوارشو در اورده بود با یه تاپ آستین حلقه‌ای بود فقط سینه هاشو پوشونده بود شورتم طبق معمول نداشت از پشت بغلش کردم گفت مامان خونه‌اس چی می‌کنی در بازه ! آبروم.ن میره درو ببند
گفتم یه چیزی می‌پرسم اگه اعتراف نکنی دروغ بگی همین الان ابنجوری لخت می‌برمت جلو مامانم میکنمت بهشم گفتم! میگم جنده را اول خودم باید بگام تا بعد احمد ! اگه اعتراف کنی کاریت ندارم به خودت مربوطه،
چرا به احمد کص دادی؟

 
گریه کرد گفت من شاشمم بیاد فینمم بیاد عارم میاد رو احمد بشاشم و پرتش کنم اییییییش مرده شور ریختشو ببره من عاشق توام یه روز نبینمت دق می‌کنم تو چرا باور کردی؟!! کی تو را شارژ کرده حتما گوهر؟ قسم خورد جز دست تو و فرشاد هیچ مردی بمن دست نزده
بوسیدمش درو بستم همونجا رو تختش گاییدمو لباس پوشید اومدیم بیرون مامان گفت چی شد؟ دیدی گفتم کار اون جنده اس
بیچاره نمیدونست که عروسشو چطوری از حرص اعصاب خوردم گاییدمشو چطوری پسرشو آرام کرده
گفتم آره مامان جون، گوهر الکی میخواست خون راه بیفته فایزه توضیح داد قانع شدم فهمیدم پاکه و مثل گوهر هرزه نیست من از فایزه معذرت خواستم مرسی که هر دو تاتون درست حدس زده بودین واقعیتم همین بوده
 
فایزه و فرشاد هنوز تو خونه‌ی بزرگ پدریم میشینن
فرشاد کارمند اداره دارایی است فایزه هم کارمند بهداری منم که سال آخر دانشگاهم
اینم داستان من
بازم شراره دلا رو دیونه کرده

مامانش موهاشو عرسکی شونه کرده
↓↓↓↓
فرشید از اردبیل

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *