این داستان تقدیم به شما

سلام
اسمم میلاد هستش و تو یه خانواده پنج نفری زندگی میکنیم
خواهرم و برادرم ازدواج کردن که من اولین بچه هستم و الان ۳۰ سالمه و با مامانم ۱۸سال اختلاف سنی دارم
به خاطر اینکه بابام معتاد بود مجبور بودم کار کنم خرج خونوادمو بدم بابام هم شاید هفته ای یه شب لونم برای سکس با مامانم میومد خونه
قضیه از جایی شروع شد که من همبشه شورت و کرست و لباسهای مامانمو از بچگی میدیدم و برام جذاب بود ولی هیچموقه به فکر سکس با مامانم نبودم اما دروغ نگم همیشه
اندامشو دید میزدم زنی سفید رو با اندامی متوسط و و همیشه از بچگی یاذم میومد که کصش پر پشم بود اون با بابام شبا سکس میکرد و فکر میکرد کن ما خوابیم ولی همیشه صدای ناله هاش میومد که نشون از درد زیاد بود
بگذریم

ما خونمون کرج هستس و با یکی از رفیقام که اسمس حامد هست قرار گذاشتیم بریم پیش یه خاله کص بکنیم و این تفریح هر ماه ما بود
من حامد با هم با ماشین کار میکردیم به طوری که رابطمون خیلی صمیمی بود
خلاصه برای یه سهشنبه روزی قرار شد بریم ساعت ۲خونه خاله
برای کص کردن من هم قبلش حسابی خودمو ساختمو یه قرص ویاگرا خوردم
حامدم یه پسر خر کیر بود که هیچ زنی زیرش دووم نمیورد
طرز کار خاله طوری بود که هر روز سه نفر میورد و انتخاب میکری و میرفتی تو اتاق
 
خلاصه رفتیم تو خونه خاله وکه سه تا اتاق داشت خانمها هم بعد هر سکس میرفتن حمومو میومدن و اماده میشدن برای نفر بعدی حامد رفت تو گفت من میرم تا این خانمه از حموم بیاد و تو بشین بعد من بیا
خلاصه حامد تو اتاق بودو و صدای ناله های زن که نشون میداپ داره درد میکشه میومد چون حامد واقعا بد هوس بود
خلتصه حامد کارش تموم شدو و نوبت من شد و گفت خانم رفت حموم برو تو تا بیاذ البته بگم حموم داخل اتاق بود
منم رفتم تو و لباسامو دراوردمو با یه کیر راست نسستم رو تخت که خانم از حموم اومد باورم نمیشد چی میدیدم
مامانم لخت با اون کص پشمالو و سینه های سفیدش وایستاده بود جلوم بی اختیار دستشو گذاشت رو کصش و سینه هاش
زبون جفتمون بند اومد

 
نمیدونستیم چکار کنیم بی اختیار شرتمو پوشیدمو و لباسمو پوشیدم و چند دقیقه نشستم اونم پشتشو کرد به منو سرشو گذاشت رو دیوار کون خشکلش طرف من بود
خلاصه بعد چند دقیقه رفتم بیرونو حامد گفت چقدر زود ابت اومدو منم گفتم اره
با حامد اومدیم بیرونو هر کی رفت سمت کار خودش
شب شد چاره ای نبود باید میرفتم خونه

 
رفتم دیدم طبق معمول مامانم نشسته رو مبلو داره تلوزیون میبینه و خیلی اروم گفت سام رو میزه و برو بخور و منم خوردمو رفتم که بخوابم
نصف شب شد که دیدم انگار یکی داره دست به کیرم میزنن
اولش فکر کردم دارم خواب میبینم دیدم مامانم لخت فقط با یه شلوارک خیلی نازک که خط کصش معلوم بود کنارم نشسته و به محظ باز شدن چشمم گفت یک کلمه هم نگو اول گوش کن
گفت تو نیاز داشتی که امروز رفتی اونجا منم هم نیاز پولی داشتم و هم نیاز جنسی پس نا راحت نشو
بیا کار امروزتو تموم کن
 
بدون هیچ مقدمه ای شروع به خوردن کیرم کرد دروغ نگم منم خوشم اومدو یاد ناله هاش با بابام افتادم
هنوز کون امروزش جلو چشم بود
بهم گفت کیر رفیقت خیلی کلفت بود امروز حسابی اذیت شدم و‌منم گفتم هنوز بقیشو موندن
بقلش کردمو بردمو رو تخت به پشت خوابوندمش
گفت میخوای چکار کنی و‌گفتم فقط کون میخوام از من اصرار از اون انکار
خلاصه شلوارشو دراوردمو تفتدم از پشت روش راهی نداشت
کیرمو گذاستم لب سوراخ کون هر کاری کردم تو نرفت

با یکم کرم کلشو جا کردم اینقدر باهاش بازی بازی کردم که تا ته رفت توش
انگار یه حلقه تنگ چسبیده بود به ته کیرم
اونجا بود که فهمیدم بابام فقط از کوس میکردش

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *