این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من ارشیاس 20 سالمه و 195 قدمه
میخام داستان سکسم با خواهر نازم به اسم نازنین رو بگم
اختلاف سنیمون یه ساله برا همین با هم از همه چی سر در میاوردیم وقتی 9 سالم بود فیلم سوپر گیر میاوردم از رفیق و اطرافیان و میشستم میدیدم ولی جق بلد نبودم
یه بار داشتم میدیدم که نازنین از اتاقش اومد بیرون و دید دارم سوپر میبینم بهم گفت عه از این فیلما میبینی? منم گفتم اره به کسی چیزی نگی اونم گفت منم خودم دارم از این به بعد با هم ببینیم
اینجوری شد که سه سال با هم سوپر میدیدیم منم رفتم راهنمایی اونجا با جق آشنا شدم دیدم خیلی حال میده
به نازنین گفتم فیلم سوپر بیاره با هم جق بزنیم که گفت چجوریه گفتم بهت یاد میدم
اون موقع نمیدونستم نازنین کیر نداره کص داره فک میکردم مثل خودمه هنوز اونقد فرق دختر پسرو نمیفهمیدم
ینی نمیدونستم پورنستارا دختر عادین فک میکردم اینا فرق دارن
بعد که گذاشت که ببینیم گفتم شلوارتو در بیار دراورد دیدم عه نازنینم کص داره… چه کص هلویی هم بود گفتم عه تو نمیتونی جق بزنی باید مث این زنا تو فیلم بشی
گفت چرا منم کیرمو دراوردم گفتم ببین من دودول دارم تو نداری اینا هم اینجورین
که گفت حالا چیکار کنم گفتم بیا مث اینا انجام بدیم
دراز کشید منم لاپاش کذاشتم و لاپایی زدم بهش
رو هوا بودم
اونم خوشش اومد
باز کارمون شده بود لاپایی زدن چون مامان بابام اکثرن سر کار بودن داعم خونه تنها بودیم هر روز لاپایی میزدم بهش
یه بار سال آخر راهنمایی تو راهنمایی یکی از دوستام گفت بیا لاپایی بزنیم تو دسشویی رفتیم و من لاپایی زدم اون گفت نوبت منه… منم برگشتم فک کردم لاپایی میزنه تف انداخت رو کیرش و شروع کرد تو کونم کردن من داشتم از درد میپیچیدم به خودم ولی صدام در نمیومد بالاخره تا ته کرد تو و تلمبه زد تا آبش اومد منم گفتم من اینجوری نکردم بزار بکنم اونم قبول کرد منم تف زدم و کردم خیلی راحت رفت تو کونش نگو آقا کونی بوده میخاسته دو طرفه حال کنیم ولی من اولش بلد نبودم منم کردم برا بار اول آبم اومد تا اون موقع فقط کیرم مور مور میشد لاپایی میزدم بعدش وایمیسادم…
اون روز رفتم خونه و گفتم نازنین بیا اینبار یجور دیگه بکنمت گفت چجور گفتم تا الان لاپایی میزدیم حالا بکنم تو کونت از بچه ها یاد گرفتم گفت چجوریه گفتم سخت نیس باز تو بخواب من خودم میکنم
تف زدم و خاستم بکنم تو کونش که دردش اومد جیغ زد و فرار کرد گفت نمیخام اینجوری… منم هرچی اسرار کردم قبول نکرد… تا چند روز حتی لاپایی هم نمیداد
بعد دو سال که من تو مدرسه دیگه داعمن بچه خوشگلارو میبردم میکردم ماهر شده بودم
نازنین هم کمتر میذاشت لاپایی بزنم
شانسی فهمیده بودم از جلو نباید بکنم تا اون موقع هم نکرده بودم…
یه روز باز خاستم با نازنین لاپایی بزنم که شروع کردم مالیدنش… یکم مالیدمش بعد بهش گفتم برو دسشویی کونتو خالی کن گفت کون نمیدم گفتم نمیخام بکنمت میخام کونتو لیس بزنم حال کنی
اونم حشری شد سریع کونشو خالی کرد باز مالیدمش یکم کونشو لیس زدم دیدم مزش خوب نیس… رفتم یکم خامه آوردم مالیدم کص و کونش و شروع کردم لیسیدن اونم داعمن با خودش ور میرفت کصشو میمالید ممشو فشار میداد اونم اول دبیرستان رسیده بود بلوغش تکمیل شده بود کونش خیلی بزرگ شده بود سینه هاش 75 شده بود منم اون موقع کیرم 15 سانتی داشت از کیر درازای دبیرستان بودم
بعد 69 شدیم اون کیرمو تا نصف کرد دهنش منم کص و کونشو انقد لیس زده بودم پوست زبونم رفته بود خسته شدم یهو نازنین گفت ارشیا بکن… منم شروع کردم لاپایی زدن گفتنه بکن توش پارم کن دیگه نمیتونم صبر کنم
منم از خدا خاسته کونش تمیز بود حسابی..گنده همیشه زیر دست خودم بود… حسابی قربون صدقش رفتم و خامه زدم سر کیرم و کردم توش خاست جیغ بزنه جلو دهنشو گرفتم ده دقیقه بی حرکت بودم انقد که کیرم داشت میخابید بعد شروع کردم جلو عقب کردن سرعتو بردم بالا دیگه تند تند شکمم میخورد به کونش صدا میداد نازنین جونم یکم درد داشت ولی رو ابرا بود میگفت تند تر بکوب تا ته منم با تمام توان داشتم تلنبه میزدم صدا تلنبه هامون تا سر کوچه میرفتداعم پوزیشن عوض میکردیم به پهلو میکردم رو شکمش میخابید منم روش میخابیدم به کمر میخابید منم پاهاشو میذاشتم رو شونه هام میکردم یهو برگشت گفت از جلو بکن گفتم نه نمیکنم گفت تا حالا نکردی بکن نازنین خبر نداشت از جلو بکنم چی میشه
بهش گفتم چی میشه حالش گرفته شد گفت از کون میکنی بچه دار نمیشم گفتم نه گفت پس ادامه بده که باز کیرتو میخام داداشی عزیزم بکن خواهرتو بکن که تشنه کیرته که پسر عموت مث تو نمیکنه…
اینو گفت من هنگ کردم گفتم ینی چی به پسر عمو هم میدی بهم نگفتی گفت اره ولی اون نمیدونه تو هم میکنی منو… من که خالی نشده بودم اونم منو محکم گرفته بود که کیرم در نیاد از کونش بعد بلند شد منو خابوند نشست رو کیرم گفت اون یه کیر کوچولو داره اندازه پنج سال پیش توعه کیرش
پسر عمومم هم سن نازنین بود از اون دیوثا بود
بعد نشست رو کیرم و بالا پایین کردن منم سینه هاشو داشتم فشار میدادم که آبش اومد کل تنمو رو تختی رو خیس کرد ادامه داد تا منم ارضا شم بعد یه دقیقه منم با فشار آبم تو کونش خالی شد
بی حال شدم
بعد یهو گفتم اگه به اونم میدی پس چطور گفتی از جلو بکن و نمیدونستی چی میشه… نازنین گفت میدونستم چی میشد ولی اون لحظه حشری بودم گفتم بکن… گفتم پسر عمو یه وقت نکنه تو کصت گفت نه اونم همین حرفای تورو میزنه نیم ساعت ولو بودیم رفتم دسشویی شاشیدم برگشتم باز دراز بکشم یهو نازنین جلوم زانو زد و شروع کرد ساک زدن گفتم حال ندارم ولی گفت بازم میخام بکنی منم که حشری گفتم باشه
اون روز دو بار پشت هم یه بار هم دم غروب کردمش چون میدونستم اون شب مامانم اینا دیر میان
تا الان که من 20 سالمه و نازنین عشق زندگیم 19 سالشه هنوز با همیم دانشگاه شهرستان قبول شدم سال بعد هم نازنین جونم همون شهر رو زد اومد پیشم که خونه گرفتیم البته با یکی از دوستای اون و یکی هم از دوستای من
اونا چیزی از این عشق بین منو نازنین نمیدونن وقتی نیستن با هم حسابی حال میکنیم البته دوستامون هم با هم رل زدن داعم اونا هم رو کارن…
ارشیا د
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید