این داستان تقدیم به شما

سلام سارا هستم شاید توی این سایت خیلیا بیان داستان واقعی بنویسن و یه عده با نمک هم بیان زیر داستان کامنت های بد بذارن ولی برای من مهم نیست چون میخوام یه خاطره و یه اتفاق تلخ رو بنویسم هر چند حتی نوشتن و یاد آوریشم برام سخته ولی اینکارو میکنم که همه دخترا بدونن به هیچ کس اعتمادی نیست و هیچ کاری از هیچ کس بعید نیست ….
 
پارسال دقیقا همین موقع پدرم توی یک حادثه تصادف کمرش شکست و بعد از مداوا دکتر گفت تا ۸ ماه فقط باید روی تخت باشه و فعالیت سنگین نداشته باشه ما یک خانواده پنج نفره هستیم پدر مادر و من وخواهرم و یه دونه داداش وضع مالیمون هم زیاد مناسب نیست خواهرم ازدواج کرده و من و برادرم علی هنوز مجردیم یه روز علی داداشم یه دوست داشت که از بچگی باهم بزرگ شده بودن و مثل برادر بودن باهم علی و حسین عاشق بازی های کامپیوتری بودن همیشه یا حسین میومد خونه ما یا علی خونه اونا بود من و مامان از دست اینا آرامش نداشتیم چون هر وقت خونه ما بودن از صدای بلند بازیشون روانی میشدیم خلاصه بگذریم یه روز علی از بیرون اومد دیدم یه دفترچه دستشه گذاشت رومیز مامانم پرسید این چیه علی گفت دفترچه اعزام به سربازی میخوام برم خدمت اینجوری فایده نداره علاف توخیابونا الکی اضافم میخورم مامانم گفت چه عجب بلاخره اینو فهمیدی !!حتمی با حسین باهم تصمیم گرفتید علی گفت نه برعکس حسین میگه من نمیرم خدمت
خلاصه بعد از یک ماه علی اعزام شد ورفت خدمت یه روز صبح که از خواب بلند شدم مامان گفت سارا خالت اینا زنگ زدن از شهرستان دارن میان منو میگی کلافه شدم خالم بچه کوچیک داشت که خیلی شیطون بودن گفتم ای وای مامان صبح اول وقت این چه خبری بود دادی مامان گفتم خودمم اعصاب ندارم ریالی پول توخونه نیست باباتم بدبخت افتاده روتخت اینو که گفت بابا صدا زد با خنده گفت خانوم رو تخت افتادم نمردم که انقدر اعتبار دارم که به کسی رو بزنم دست رد نزنه بهم خلاصه صبحانه درست کرده بود مامانم خوردیم بابام منو صدا کرد گفت سارا خونه اقا رضا رو بلدی که یه شب رفتیم شام خونشون؟گفتم اره بابا دوتا ایستگاه بالاتره خودمون بود ؟گفت اره برو سر ایستگاه با اتوبوس برو در خونشون زنگ زدم بهش خونه بود پونصد تومن پول قرض خواستم گفت توی کارت ندارم نقدی هست بیا بگیر برو بگیرو بیا گفتم باشه و اماده شدم رفتم تا سر ایستگاه زیاد فاصله نداشتم خواستم از خیابون رد بشم که یه پراید از جلوم رد شد یه متر جلوتر از من ترمز زد راننده پیاده شد دیدم حسینه گفت ابجی سارا کجا میری رفتم سمتش سلام و احوال پرسی جریانو گفتم گفت بیا من ببرمت اینجا سالی یه اتوبوس میاد هوا گرمه الاف میشی منم همون جور گفتم حسین و خانوادشو کاملا میشناختم چون از بچگی رفت و امد خانوادگی داشتیم سوار ماشینش شدم و چون همیشه بابام گفته بود بهم سوار ماشین عموت هم میشی عقب بشین من رفتم عقب نشستم و حسین حرکت کرد صدای ضبط ماشینو تا ته زیاد کرد انگار با پتک تو سر من میکوبیدن باصدای بلند گفتم حسین کم اینو چه خبره انقدر زیاد کردی صداشو حسین صداشو کم کردو گفت اینارو به عشق علی آش خور گوش میکنم خلاصه یه کم از خاطره هاش با علی حرف زد که تو حین حرف زدن گوشی حسین زنگ خود جواب داد به طرف ای بابا فرشید مگه من نگفتم ساعت ۱۱بیا دهن سرویس من الان تو خیابونم کسیم خونه نیست درو باز کنه بری تو بعد یه مکس کرد گفت اشکال ندار این همه راه اومدی بر نگرد الا میام سمتت کلید میدم تو بری داخل منم میرم بر میگردم

 
 
خلاصه تلفنو قطع کرد گفت سارا شرمنده یه دقیقه بریم در خونه ما من کلید بدم به دوستم بعد بریم منم گفت مزاحمت نباشم گفت نه بابا میریم بعد میبرمت برمیگردم بعد دور زد رفت سمت خونشون وقتی رسیدیم تو محله دیدیم توی کوچشون شلوغه حسین گفت ای بابا اینجام که همش دعواست بعد رسید در خونشون دعوا هم تقریبا چهار تا خونه اون طرف تر بود دوست حسین هم در خونه ایستاده بود دعوارو نگاه میکرد حسین پیاده شد کمی حرف زدن که حسین برگشت گفت سارا من برم داخل کامپیوترو راه بندازم دوستم مشغول بشه بعد میام بریم من گفتم باشه حسین رفت ولی برگشت گفت سارا بیا بریم تو اینا تو دعوا وحشین درست نیست تو ماشین باشی . منم از دعوا خیلی میترسیدم و از اعتمادی که به حسین داشتم رفتم داخل حسین درو بست با دوستش سلام علیک کردم خودشو معرفی کردو حسینم منو معرفی کرد گفت خواهر علی بعد فرشید گفت همون علی دوستت که یه بار شرطی فوتبال زدیم ؟حسین گفت آره بعد فرشید گفت بازیش خوب بود کجاست میوردیش تلافی باختمو جبران میکردم حسین گفت رفته خدمت خلاصه رفتیم توی پذیرایی من نشستم روی مبل حسین رفت سراغ کامپیوتر یه کم ور رفت گفت ای داد ای کابل بازم قطع شده فرشید گفت اینم شانس من حسین خندید گفت نترس بابا کابل دارم تو کمدم بعد بلند شد رفت تو اتاقش فرشیدم دنبالش رفت یه ده دقیقه ای گذشت منم‌ حرص میخوردم چون داشت دیر میشد که یه دفعه فرشید اومد بیرون در اتاقو بست گفت اینم گیجه نمیدونه کجا گذاشته کابلو بعد اومد با فاصله کنار من نشست گفت خب علی اقا کی رفته خدمتو ازین حرفا و حین حرف زدن هی نزدیک میشد به من منم تا حالا فرشیدو ندیده بودم فرشید بهش میخورد باشگاه رفته باشه چون هیکل درشت و پری داشت یه دفعه کامل نزدیک من شد خواستم بلند بشم که دستمو گرفتم منم داد زدم گفت چکار میکنی دستمو ول کن در دهنمو گرفت گفت هیس بابا خوشگل خانوم دستشو برداشت با یه دستش مچ هردو دستمو گرفت تو دستش داد زدم حسین ولی حسین جواب نداد تو ذهنم گفتم نکنه بلایی سر حسین اورده باشه تنم یخ شده بود از ترس میلرزیدم که فرشید یه دفعه دکمه های مانتومو از بالا گرفت کشید همشو پاره کرد صدام از ترس در نمیمومد اشک میریختمو التماس میکردم و هیچ جورا نمیتونستم از دستش فرار کنم چون زورش زیاد بودو محکم گرفته بود منو شهوت از رفتارش و چشمای اشغالش میبارید هر چی التماسش میکردم فقط میگفت جوووون چون هوا گرم بود زیر مانتوم تاپ پوشیده بودم تاپمو کشید پایین سوتینمو با دست کشید مثل وحشیا یه سینم گرفت تو دهنش شروع کرد به خوردن دیگه تمام تنم یخ شده بود از ترس این وضعیتو فکر حسینی که تو اتاق بود ولی خبری ازش نبود این اشغالم دستامو تو یه دست قفل کرده بود و سینمه میخورد بعد سینمو ول کرد گفت پاشو لخت شو گفتم کثافت ولم کن به خدا بیچارت میکنم داد زد گفت ببین لخت نشی میکشمت
 
 
منم از ترس دیگه داشتم میمردم گفتم بکش منو ولی نمیکنم این کارو یه دونه زد زیر گوشم مثل وحشیا شروع کرد در اوردن لباسام دستو پا زدنو داد زدن من بی فایده بود لختم کرد بعد من از پشت بغل کرد خوابود رو مبل خودش هنوز لباس تنش بو د پا شد ایستاد لباسشو در بیاره بلند شدم دویدم سمت اتاق داد زدم حسینو صدا کردم تا رفتم در اتاقو باز کنم فرشید از پشت بغلم کرد گفت حسین بیا ببین چه جیگری گیرمون افتاده یه دفعه در اتاق باز شد حسین اومد بیرون حسینو دیدم شکه شدم که حسین لخت مادر زاد اومد دنیا رو سرم خراب شد انگار دیگه واقعا زبونم بند اومده بود دوتایی منو گرفتن حسین نامرد درستمو با یه روسری از پشت بست فرشید بغلم کرد دوباره انداختم رو مبل صدام در نمیومد فقط از ته گلو جیغ میزدم حسین از توی کشو میز چسب اوردن سه چهر تا لایه چسب پهن در دهنم زد فقط تو چشماش با تنفر نگاه میکردمو اشک میریختم و باور نمیکردم که این همون حسین باشه خلاصه دستام از پشت بسته بود دهنمم باچسب فرشید اشغال منو نشوند روی مبل بین پاهام نشست پاهمو باز کرد گفت جووون حسین ببین خواهر علی چه کسی داره حسین گفت اخخخخ چرا من تا حالا جررر ندادم این کسو فرشید سرشو برد لای پام حسینم بالا سرش پاهامو باز نگه داشت فرشید زبون میکشید لای کسم و شهوت کم کم جای ترسو گرفت و به طور غریزی لذت و ترس باهم قاطی شد دستو پام شل شد فرشید زبونشو دور کسم میچرخوند ولی توش نمیکرد من هنوز دختر بودم و پرده داشتم حسینم دیگه پاهامو ول کرده بود و سینه هامو میخورد تمام وجودمو شهوت گرفته بود دیگه خبری از ترس نبود از روی شهوتو و اون جو خونه کم کم باهاشو ن همکاری میکردم حسین فهمید منم مایل شدم به همکاری دهنمو باز کرد با دستام فرشیدم با زبون تمام کسمو خیس کرده بود و همچنان میخورد کسمو ناله های اروم اروم من شروع شد فرشید پاشد جلوم ایستاد ادعا نمیکنم‌که من دختر پاکی بودمو ازین حرفا قبلا دوتا دوست پسر داشتم ولی فقط در حد دست دادن و یه بوسه معمولی اونم توی پارک و سینما خلاصه فرشید جلوم ایستاد اندام ورزشکار و قشنگی داشت و چهرشم خوشگل بو د کیرشو اورد جلو دهنم کیرش بزرگ نبود زیاد و کلفت بود خیلی بعد گفت سارا خانوم بخور ببینم چکاره ای ولی من سرمو جلو نبردم فرشید گفت دوباره به زور؟ بعد دهنمو باز کردم سر کیرشو کرد توی دهنم اولین بار بود تجربه میکردم بدم اومد ولی اون اروم اروم کرد توی دهنم حسین هم نشست از زیر کسمو شروع کرد به خوردن منم از لذت خوردن کسم شروع کردم کیر فرشیدو خوردن کیرش کلفت بو د دهنمو پر کرده بود هر از گاهی فرشید موها مو میکشید میگف جووون دندون نزن عزززیییزززم بعد جابه جا شدن حسین اومد کیرشو اورد جلو با اون حس شهوت و لذت هنوز از حسین تنفر داشتم ولی دیگه بی فایده بود کیرشو تو دهنم گذاشت فرشید جوری کسمو میخورد که من با تمام وجود شروع کردم کیر حسینو خوردن کیر حسین کوچیک تر از فرشید بود راحت توی دهنم‌جا میشد دیگه شده بودم سراسر شهوت کامال همکاری میکردم دست خودم‌نبود لذت میبردم از زیر کیر حسینو لیس میزدم تا نوک کیرش بعد حسین رفت کنار فرشید اومد بالا لبمو گرفت تو دهنش میک میزد منم زبونمو تو دهنش میچرخوندم بعد بهم گفت تف بنداز تو دستم میخوام با آب دهن خودت جررر بدم تورو جیگگگگر من اب دهنمو انداختم تو دستش مالید دور کیرش بعد کیرشو گذاشت لای سینه هام سینه های من بزرگ هست و بهم چسبیده و فاصله بینشون نیست کیرشو لای سینم قشنگ حس میکردم خیلی لذت داشت بالا پایین میکرد حسینم مشغول شد به خوردن کسم بعد چند دقیقه تکرار این کار فرشید گفت لاس زدن بسه بخواب سارا منو از روی مبل بلند کرد خوابوند روی زمین گفتم برعکس بخواب از پشت قمبل کن من خوابیدم به قول معروف داگ استایل شدم حسین اومد جلوی صورتم نشست پاهاشو باز کرد خودشو کشید جلو جوری که کیرشو توی دهنم کنه فرشید از پشت کیرشو گذاشت روی سوراخ کونم میمالید

 
یه حس وحشناک داشتم پر از لذت اونقدر لذت که خودم کیر حسینو شروع کردم با ولع خوردن که حس کردم فرشید میخوان کیرشو بکنه توی کونم که یه دفعه سوراخ کونم وحشتناک سوخت یه جیغی زدم از درد خواستم بلند بشم ولی این کارو بدتر کرد کیرش تا ته رفت توی کونم یه دردی رو تجربه کردم که توی عمرم ندیده بودم داد میزدم درش بیاررر ولی فرشید میگفت هیس خوشگل من الان اروم میشه هی اروم اروم عقب جلو میبرد از درد داشتم نفس نفس میزدم ولی باهر بار عقب جلو کردنش درد کمتر میشدو لذت بیشتر تند تند عقب جلو میکرد و منم کیر حسینو با تمام وجودم میخوردم فرشید کیرشو در میوورد چند باری میکوبید روی کونم دوباره توش میکرد بعد حسین پاشد کیر فرشید انقدر کلفت بود که اصلا کیر حسینو حس نمیکردم توی کونم فرشید جلوم نشست گفت بخور قشنگم‌ کیر فرشیدو کردم توی دهنم چند دقیقه خوردم بعد در اورد گفت اینجوری ارضا میشم تخمامو بگیر تو دهنت اصلا خوشم نمیومد ولی از لذت تخماشو تو دهنم کرد زیر تخماشو لیس میزدم حسینم‌محکم‌ میکرد تو کونمو در میوورد با دستاش مبکوبید روی کونم میگفت جون چه ژله ای داری سارا بعد فرشید بلند شد گفت حسین بیا که نوبت منه رفت از پشت کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم دوباره یه کم توش کرد بعد در اورد به حسین گفت وازلینی کرمی چیزی نداری ؟حسین رفت یه کرم اورد داد بهش اونم با کرم کیرشو چرب کرد حسین دوباره نشست جلو م کیرشو کردم تو دهنم میخوردم که یه دفعه حس کردم کیر فرشید روی سوراخ کسمه تا در اوردم کیر حسینو از دهنم که بگم‌من دخترم و پرده دارم فرشید کیرشو فشار داد تو کسم وای چه دردو لذتی باهم اتفاق افتاد ولی زدم زیر گریه باز ولی اون لذت کثیف دست از سرم بر نداشت که یه دفعه فرشید گفت سارا تو مگه اپن نیستی؟من با حرکت سر اشاره کردم نه اونم گفت ای بابا افتادی رو دستمون که بعد دوتایی با حسین زدن زیر خنده و فرشید تند تند تو کسم میکرد و لذت من و ناله های من خونرو پر کرده بود حدود ده دقیقه کیر فرشید توی کسم با شدت عقب جلو شد که در آورد حسن کردم کمرم داغ داغ شد فرشید ارضا شده بود آبشو پاشید روی کمرم‌ حسین پاشد رفت جای فرشید فرشیدم کیرشو تو دست گرفت رفت سمت دستشویی بعد حسین کیرشو گذاشت روی سوراخ کسم ولی توش نکرد اومد از جلوم رد شد رفت از روی میز دستمال کاغذی برداشت اومد مالید لای پامو روی سوراخ کسم بعد دستمالو پرت کرد جلوم پر از خون بود دیگه کار از کار گذشته بود حسین شروع کرد کیرشو توی کسم کردن چند باری کرد این کارو منم فقط آه میکشیدم بعد به سرعت اومد منو غلط داد برعکسم کرد کیرشو تند تند مالید فرشیدم از دستشویی اومده بود بیرون داشت نگاه میکردو لبخند میزد که حسین ارضا شدو اب کیرشو پاشید روی سینه هام بعد بادستمال منو تمیز کرد رفت روی مبل کنار فرشید نشست من بلند شدم رفتم دسشویی خودمو سشتم کسم و کونم میسوخت هنوز روی کسم خون بود

 
حالم روبه راه شدو اون لذت اشغال از بین رفت و تازه متوجه شدم که چه بلایی سرم‌اومده با گریه و حق حق اومدم بیرون به حسین گفتم خیلی نامردی حسین هیچی نگفت سرشو انداخت پایین پاشد لباساشو پوشید فرشید گفت سارا من بدجور ازت خوشم اومد غصه نخور اگه مایل باشی خودم میام‌خواستگاریت من هیچ نگفتم لباسامو پوشیدم‌ یه تیکه دستمالم برداشتم رفتم توی اتاق گذاشتم روی کسم اومدم بیرون رفتم سمت درب خروجی دیدم قفله حسین اومد گفت بذار میبرمت ساعت شده بو د یک ظهر گفتم لازم نکرده من میرم خودم‌نامرد توی جیب مانتوم نگاه کردم دیدم گوشیم نیست گفتم عوضی در ماشینو باز کن گوشیم توی ماشینه حسین اومد درو باز کرد گوشیمو برداشتم هر چی اسرار کرد برسونمت محل ندادم دویدم سر خیابون اصلی گوشیمو نگاه کردم پرشده بود از میس کالو پیام مامان بابا سریع شماره مامانو گرفتم با تک بوق جواب داد تا گفتم الو زد زیر گریه که سارا کجایی نصفه جون شدیم با بابات منم چیزی نداشتم برای گفتن گفتم مامان رفتم‌ اب بخرم از مغازه گوشیمو جا گذاشتم دیر متوجه شدم مجبور شدم برگردم گوشیمو بگیرم الان تازه گرفتمش مامانم یه کم گریه کرد بعد بابام گوشیو گرفت اونم یه کم دادو بیداد کردو گفت بیا خونه من گفتم بابا ببخشید عمدی نبو د الان میرم در خونه اقا رضا پولو میگیرم میام بابا تلفنو قطع کرد منم یه تاکسی در بست گرفتم رفتم در خونه اقا رضا زنش اومد جلو در گفت دختر کجایی پس مامان بابا ده بار زنگ زدن چرا انقدر رنگت پریده بیا تو یه کم ابی چیزی بخور گفتم نه دیره ممنون باید برم دربست گرفتم پولم کم دارم بهش بدم بره خلاصه رفت برام پولو اورد با یه لیوان اب خنک خوردم و با همون پول کرایه تاکسیرو دادم باخودشم برگشتم خونه خلاصه بعد از چند روز شده بودم افسرده همش اهنگ سنگین با هنسفری گوش میدادم مامان بابا هر چی میپرسیدن جواب نمیدادم خالم اینا هم اومده بودن چقدر خالم حرف زد باهام که بگو چته ولی حرفی نداشتم بزنم . دو روز بعد که توی اتاقم دراز کشیده بودمو اهنگ گوش میکردم گوشیم زنگ خورد شماره غریب بود جواب دادم گفتم بله گفت سارا خانوم گفتم امرتون شما؟ گفت فرشیدنم تر خدا قطع نکن شمارتو از حسین گرفتم اخه حسن اشغال شماره همه مارو داشت قبلا هم گفتم رفتو امد خانوادگی از بچگی داشتیم یه جورایی باهم بزرگ شده بودیم گفتم زود زرتو بزن میخوام قطع کنم گفت سارا من قصدم ازدواجه تر خدا بهم نه نگو عذاب وجدان داره میکشتم گفتم اشغال اون روز باید عذاب وجدان میگرفتی نه الان گفت بامن ازدواج کن قول میدم خوشبختت کنم گفتم اگه شده تا اخر عمر بی شوهر بمونم با کسی که با دوستش دونفری باهام سکس کردن ازدواج نمیکنم یه بار دیگم زنگ بزنی رو خطم همه چیو میگم به خانوادم و قطع کردم و سیم کارتمم شکوندم
 
الان یکسال ازون ماجرا میگذره علی هم چیزی به پایان خدمتش نمونده و تو مرخصیایی که اومده بود فهمیدم که حسین به بهانه هایی باهاش قطع رابطه کرده که مبادا چشمش تو چشم من بیوفته این بود خاطره تلخ من اقا پسرا که با دوستاتون ادعای رفاقت دارید لطفا نامرد نباشید  و اینم‌میدونم الان یه عده میان کامنت میذارن که اگه فلان نبودی لذت نمیبردی ولی اینو بگم که اگه دختری میفهمی و درک میکنی اگرم پسری که هیچ چیز از یه دختر نمیدونی و تو شرایط من نمیتونی قرار بگیری …
 
 
نوشته: سارا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *