این داستان تقدیم به شما
من زهرا هستم پرستار بیمارستانم خاطرات سکسی زیادی براتون نوشتم اولین خاطره ام در مورد تصادف پسرم مهدی با موتور سیکلت بود که با آقای جوانی به نام رضا تصادف کرده بود من خیلی تلاش کردم که رضا رو جذب خودم کنم و بلاخره موفق شدم. باید یه نقشه میکشیدم تصمیم گرفتم یه رو مرخصی بگیرم شوهرم هر صبح میرفت بنگاه، و میلاد هم که سرکار میرفت ولی پسرم مهدی رو چطوری باید از خونه دورش میکردم. دیگه به نقشه فکر نمیکردم که پسرم مهدی بهم زنگ زد و گفت میخاد چهارشنبه با دوستاش بره بیرون. میدونستم میره که عرق بخوره و من مخالف این کارش بودم اما چیزی بهش نگفتم چون این بهترین فرصت بود و خونه خالی میشد. فوری چهارشنبه رو مرخصی گرفتم. زنگ زدم به رضا و بهش گفتم که صبح چهارشنبه واسه دیه پسرم که باهاش تصادف کرده باید بیاد شورای تصادفات. اونم قبول کرد گفتم بیاد دنبال من تا با هم بریم. صبح چهارشنبه رسید صبح زود از خواب بیدار شدم و زدم بیرون که شوهرم شک نکنه نزدیکای ساعت نه ونیم بود زنگ زدم به مهدی و احوال پرسی کردم پسرم گفت که بابا و میلاد رفتن و اونم داره آماده میشه بره خودمو به نزدیکی خونه رسوندم ماشین رو توی چندتا کوچه بالاتر پارک کردم. رفتم توی خونه و زنگ زدم به رضا گفتم الان بیا که بریم شورای ده دقیقه گذشت تماس گرفت که در خونه است گفتم بیاد داخل باید مدارک رو پیدا کنم آیفون رو زدم رضا اومد توی خونه دل توی دلم نبود یه تاپ قرمز و یه ساپورت مشکی پوشیده بودم و موهامو دم اسبی بسته بودم تا منو دید جا خورد سرشو پایین انداخت دستشو گرفتم و گفتم دنبالم بیا کارت دارم بردمش توی اتاق خواب. بغلش کردم و شروع به بوسیدنش کردم هولم داد گفت این چه کاریه مگه نمیخاین بریم شورای الان کسی میاد شر میشه. گفتم خونه خالیه کسی نمیاد شورای هم الکی گفتم. دوباره چسبیدم بهش و ازش لب گرفتم هولش دادم افتاد روی تخت. دیگه مقابله نکرد خوشش اومده بود روی تخت نشست پشتمو بهش کردم و حالت داگی کونمو بالا دادم و شلوار و شرتمو با هم پایین کشیدم و گفتم رضا منو انگشت کن کونمو انگشت کن زود باش دیگه و کونمو براش تکون میدادم لای کونمو با دستهای مردونش باز کرد و انگشتشو توی کونم کرد منم شروع به آه و اوووه کردم و اونم خوشش اومده بود و به سوراخ کونم تف انداخت و حالا دوتا انگشتشو توی کونمو میخرچوند به آرزوم رسیده بودم برگشتم و شلوارشو در آوردم و شروع به ساک زدن براش کردم کیرشو تا ته توی حلقم میکردم میخاستم با کیرش خودمو خفه کنم. لباسهامو کامل در آوردم روی تخت خوابیدم و با دو دستم پاهامو گرفتم بالا و گفتم کسمو تقدیم میکنم به تو رضا جان باید حسابی جرش بدی رضا هم کیرشو لای شیار کسم بالا و پایین کرد و کیرشو تا ته توی کسم فرو کرد و تند تند تلمبه میزد جرم بده کسمو جر بده منو عروس کن دارم عروست میشم کسمو بکن محکم بکنش. تند تند تلمبه میزد خیلی عالی بود از تخت پایین اومدم و حالت داگی روی زمین قرار گرفتم رضا جلوم ایستاد کیرشو براش ساک زدم رفت پشت حالا نوبت کونم بود که جر بخوره یه تف به سوراخ کونم انداخت با دو دستم باسنمو براش باز کرده بودم کیرشو در سوراخ کونم میکشد و من ناله میکردم بکنش زووود بکنش مال خودته کیرشو در سوراخ کونم گذاشت و تا نصفه توی کونم فرو کرد آاااااااااااااااااه رضا جرم دادی کمی جلو و عقب کرد
آاااااای آااااای چه کیری باید جر بخورم تا ته بکن توش جرش بده کونمو جر بده زهراتو جر بده کونشو جر بده خانم آقا بیگی رو بکن تا ته بکن توش تا ته کیرشو توی کونم کرد و تند تند تلمبه میزد و من کسمو میمالیدم آاااااه آااااااه جر خوردم و زهرا باید جر بخوره کونمو جر بده رضا مال خودته زهرا جنده ی تو شده عروسم کن آقابیگی رو بکن پاره ام کن و زیر کیر رضا ارضا شدم و فوری از زیر کیرش در اومدم و شروع به ساک زدن کیرش کردم و اونم ارضا شد و آبشو توی دهنم ریخت. من روی تخت ولو شدم و اون لباس هاشو پوشید و یه بوس از لبهام کرد و رفت. یه دفعه یه صدا شنیدم مثل اینکه مهدی دوستاشو در خونه رسونده بود و کلید خونه رو بهشون داده بوده و رفته بود که عرق بگیره و اونا صحنه سکس منو با رضا دیده بودن و کمین کرده بودن وقتی که رضا رفت حساب منو برسن. یکی در رو باز کرد و داخل اومد سجاد بود میشناختمش اما اون دو نفر دیگه رو نمیشناختم دوستهای مهدی بودن یه پلاستیک دستشون بود که توش یه شیشه دلستر و چیپس و ماست موسیر بود. فوری ملحفه رو دور خودم پیچیدم سجاد گفت که همه چی رو دیده و ازم فیلم داره. گفت باید به اونا هم حال بدم گفتم الان مهدی پیداش میشه . گفت نمیشه زنگ زد به مهدی و گفت که میخاستیم بریم خونه مثل اینکه بابات اومده خونه. و به مهدی گفت تو عرقها رو بگیر من بهت میزنگم میگم بیا کجا. به سمتم اومد و بغلم کرد و ازم لب گرفت ملحفه رو از دورم باز کرد لباسهاشونو در آوردن و من گریه میکردم و التماسشون کردم اما گوش نکردن تا چشم باز کردم دیدم سه تا کیر جلوی صورتمه ازم خاستن براشون ساک بزنم شروع به خوردن کیراشون کردم منو حالت داگی خوابوند و شروع به کردن کسم کرد میگفت بگو جنده منی و من تکرار میکردم او دو تا منو از کس کردن و حالا نوبت سجاد بود سجاد به سمتم اومد شیشه دلستر دستش بود دلستر رو روی بدنم ریخت و شروع به مالیدن سینه هام کرد من حالت داگی بودم کمی سینه هامو مالید و کونمو ماساژ داد شهوتی شده بودم و ناله میکردم اااااااه اااااااای اووووووم کمی دلستر روی کونم ریخت و کسمو تند تند میمالید و کونمو انگشت میکرد یکباره درد شدید احساس کردم طوری که اشکم در اومد و گریه کردم سجاد با کمربندش به روی باسنم میزد اون دوتا هم منو نگه داشته بودم کونم میسوخت ضربه اول رو زد جیغ زدم خاستم فرار کنم که اون دوتا همون حالت داگی منو نگه داشتن ضربه دوم درد بیشتری داشت و با دست کونمو مالیدم و گریه میکردم و ضربه سوم که روی دستامم خورد. گریه میکردم و التماس میکردم و به خودم می پیچیدم دوباره کمی دلستر روی کونم ریخت و سر دلستر رو توی کونم میکرد نکن دردم میاد و گریه میکردم کیرشو توی کونم کرد و تند تند تلمبه میزد و اون یکی کیرشو توی دهنم کرده بود و تلمبه میزد و اون یکی کسمو با دست میمالید کم کم داشت خوشم می اومد اااااه اوووووم اووووم منو بگاه اووووم اووووم و کیرش توی حلقم فرو میرفت خیلی دوست داشت توی همین حالت شیشه دلستر رو توی کسم میکرد اولش درد نداشت اما بیشتر فشار داد و نصفه بیشترش توی کسم بود و توی کسم میچرخوندش و دوباره دردم گرفت و گریه میکردم و اونا مثل سگ منو میکردن با دستم شیشه دلستر روی از زیر گرفته بودم اما اون مثل وحشی ها توی کسم میچرخوندش سجاد ارضا شد و آبشو توی کونم ریخت اون یکی شیشه دلستر رو بیرون کشید و جای سجاد رو گرفت و کونمو میکرد و اینقدر کیر اون یکی رو خوردم که آبش اومد و آبشو روی صورتم ریخت.
سجاد و اون یکی رفتن و گفتن تو هم کارتو بکن و بیا. حالا فقط اسفندیار مونده بود که داشت کونمو میکرد و منم کسمو با دست میمالیدم تا شاید از این شرایط لذت ببرم و ااااااه اااااای جرم دادین عروسم کردین منو مثل سگ گاییدین، بکن منو بکن جرم بده کسمو بکن اسفند کسمو بکن بسه دیگه کون نمیدم اسفندیار خوشش اومد و کیرشو بیرون کشید و توی کسم که حالا خیلی گشاد شده بود کرد و تلمبه میزد و کسم صدا میداد فرچ فرچ میکرد و منم چوچولمو میمالیدم اااااه آاااااه جرم بده جر خورد کسم. جر خوردم اسفند بزن محکم بزن بزززززززن اسفندیار کسمو پارش کن اااااه آاااااای ااااااه آااااااااااااه و ارضا شدم و اسفندیار هم رو من خوابید و آبشو توی کسم ریخت و در گوشم گفت جنده خوب کردمت منم گفتم بازم بیا بازم بکنم. اسفند بلندم کرد منو برد زیر دوش آب و من خودمو شستم و اسفند با کف دست کسمو زیر دوش میمالید و چند تا ضربه محکم به کونم زد و انگشتشو توی کونم میکرد تنمو با حواله خشک کردم گفتم برو الان شوهرم میاد اسفندیار به سمت در رفت دوباره برگشت بهم گفت خم بشم خم شدم حوله رو بالا زد و با دستم لای کونمو باز کردم میدونستم میخاد انگشتم کنه انگشتش رو توی کون کرد و فشار میداد بسه دیگه برو آااای میسوزه برو دیگه چند بار انگشتم کرد و انگشتشو براش لیسیدم و ازم لب گرفت و من شماره ام رو بهش دادم و قول دادم که چند بار دیگه بهش بدم و راضیش کنم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید