این داستان تقدیم به شما
سلام، من فریده هستم چهل سالمه پرستار بیمارستانم، شانسی با این سایت آشنا شدم
داستانهای جالبی خوندم تصمیم گرفتم داستان خودمو بنویسم، امیدوارم خوب باشه داستانم.
همونطور که گفتم من پرستارم یک شب شیفت بودم که اونشب یک دکتر جدید اومده بود تو بخش ما، دکتر صالحی سی چهار پنج ساله هست تقریبا، اونشب با من خیلی گرم گرفته بود، چون من نسبت به بقیه همکارا هیکل درشت و پری دارم، باسنم خیلی گنده و میزونه و سینه های سایز هشتاد وپنج وسفتی دارم، دکترم معلوم بود از بدنم خوشش اومده بود، خلاصه اونشب شماره همو گرفتیم و گذشت بعد از چند روز دوباره باهم هم شیفت شدیم و کلی منو تحویل میگرفت و به بهانه های مختلف با من حرف میزد، میگفت مجرده و دوست داره با یکی مثل من ازدواج کنه ولی حیف که من متاهلم و از این حرفا برای زدن مخ من، گفتم آره منم ازت خوشم اومده ولی حیف که متاهلم و بچه دارم، خلاصه چند وقت باهم در تماس بودیم و پیام میدادیم که یک شب پیام داد فردا صبح بعد از شیفت میام دنبالت بریم باغ ما، قبلا گفته بود باغ دارن سمت کردان، منم دوست داشتم ببینم، قبول کردم، صبح اومد دنبالم منم به شوهرم زنگ زدم که میرم خونه مادرم شب میام، خلاصه رفتیم باغ صبحونه خوردیم و حرف زدیم و چند بار فقط منو بوس میکردو منم چیزی نمیگفتم ،گفتم دکتر من دوش بگیرم بعدش یک چیزی درست کنم بخوریم و برگردیم، گفت میخوای برو استخر آبشم تازه عوض کردم منم گفتم به شرطی که تو نیای اونم گفت باشه ولی میدونستم اونروز تا کوس و کونمو یکی نکنه ول کن نیست، رفتم لخت شدم پریدم تو استخر خیلی حال داد، یک دفعه دیدم دکتر لخت پرید تو استخر، گفتم بدقول، خندید و اومد سمت منو بغلم کرد و لباشو چسبوند به لبام شروع کرد لب گرفتن منم داغ شدم حسابی، بدن خوش فرمی داشت و کیرشم لای پام بود
خیلی کلفت و دراز بود، دو برابر مال شوهرم بود راحت، گفتم این چیه دیگه چقدر کلفته گفت از وقتی تو رو دیدم هر شب برات سیخ کردم و الان به آرزوم رسیدم امروز میخوام این کوس و کونتو جر بدم آخ آخ، منم با حرفاش حشری میشدم گفت بریم تو ویلا رفتیم داخل منو انداخت رو تخت شروع کرد به خوردن کوس و کونم، همچین میخورد انگار از قحطی اومده بود نیم ساعت خورد دو بار ارضا شدم دیگه داشتم بی هوش میشدم گفت نوبت توئه، منم کیرشو کردم دهنم خیلی خوشمزه و خوشبو بود البته مال شوهرمم بد نیست ولی این یک چیز دیگه بود، کمی براش خوردم و بلندم کرد حالت داگی وایسادم از پشت یک دفعه ای کرد تو کوسم نفسم بند اومد خیلی کلفت بود لامصب، شروع کرد به تلنبه زدن چنان میزد که تمام بدنم میلرزید و منم فقط ناله میکردم ی ربع کرد من دوباره ارضا شدم کشید بیرون منو بغل کرد شروع کرد لب گرفتن، گفت حالا نوبت کونته گفتم دکتر جان من نه نمیتونم گفت نترس آروم میکنم، بعدش بلند شد کمی کرم مالید با انگشتش کمی آماده کرد بعد یواش یواش سرشو کرد تو کونم گفت هر وقت دردت اومد بگو صبر کنم، گفتم ی کم دیگه بکن تقریبا نصف کیرش تو کونم بود گفتم دکتر تا همینجا بسه، مال شوهرم تا همینجا میرسید تازه قطرشم انقدر نیست، دکتر همونجوری خوابید روم گفت راحتی گفتم دکتر تو رو خدا زود باش کونم داره جر میخوره گفت قربون کونت برم من الان تموم میشه، یواش یواش عقب جلو میکرد منم دردم کم شده بود کشید بیرون کلی تف ریخت توی سوراخم اینبار کیرش بیشتر رفت توش خوابید روم شروع کرد عقب جلو کردن همونجوری که میکرد ی دفعه تا ته میکرد تو کونم زود میکشید عقب، دیگه قشنگ تا آخر کیرشوتو کونم حس میکردم، گفتم دکتر تمومش کن دیگه اونم تند تند میکرد تو کونم تا اینکه با داد و فریاد آبشو تو کونم خالی کرد…
همونطوری روم بود میگفت خیلی لذت داده، بهش گفتم کون به این خوبی معلومه که لذت داره ولی دیگه نمیام باهات پارم کردی، اونم کلی قربون صدقه رفت و بوسم کرد و از دلم درآورد، بلند شدیم زنگ زد غذا آوردن دیگه ناهار شده بود، تقریبا دو ساعت سکس کرده بودیم، بعد از ناهار گفتم بریم گفت یکی دو ساعت بخواب خسته ای بعدش میریم، خلاصه دو سه خوابیدم بعدش با بوس های دکتر بیدار شدم، بغلم کرده بود و هی بوسم میکرد، گفتم سیر نشدی گفت نه مگه میشه از تو سیر شد، خلاصه یکبار دیگه حدودا یک ساعت منو تو پوزیشن های مختلف گایید تا ارضا شد، بعدش منو رسوند خونه خودش رفت بیمارستان، الان سه ماه میشه هفته ای یکی دو بار میریم باغش و حسابی کوس و کونمو جر میده، دوستان من اولین بار بود مینوشتم امیدوارم خوشتون بیاد، اگر دوست داشتید از سکس های دیگمون مینویسم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید