این داستان تقدیم به شما
اتاق تاریک، یه آباژور کمنور و صدای ناله هامون که کلاتاق رو پر میکنه
در گوشت بگه : میخوام کاملا لذت ببرم.بهمنشون بدهچیا بلدی
خودتو بمالی بهش حشریش کنی
با زبونت انگشتشو تو دهنت بازی بدی
با همون خیسی بماله رو کصت
از لذت کمرشوچنگبزنی با ناله بگی دیگه طاقت ندارم
میشینه روی کاناپه کمربندشو باز میکنی…
+چشات برقمیزنه منتظر چی هستی؟
-یه آبنبات که مال خودمه
با دستام دورشو میگیرمو زبونمو میزنم به کیرش
آه ریزشو میشنوم
تا ته میخورمشو تو چشاش نگاه میکنم
همیشه دوست داشتم این وقت چشایخمارشو ببینمو لذت ببرم..ناله هاش که اوجمیگیرهمنو بلند میکنه و میبره رو تخت..جایزه خوبه من رسوندنم به اوجه
همیشه اسپنک بهش قدرت میده و بعدش با لذت شاهکارشو روی باسنممیبینه..یک دو سه
انگشتشو محکم میکنه تو و درمیاره
+صدای آهو نالتو میخوام بشنوم
وسطش لبامو میخوره
سینه هامو چنگمیزنه
صدای ناله هام به جیغ تبدیل میشه
کمرم رو به بالا میره
و لرزش..
کنارم دراز میکشه و سرمو میزارم رو سینه هاش و پامو حلقه میکنم دورش..
نوشته: کوچولو
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید