این داستان تقدیم به شما
سلام من اسمم علی ۱۸سالمه اهل تهران
من عاشق ی دختری بودم ک اسمش نهال بود و خوشگل بود جوری ک قابل توصیف نبود لاغر ودکون و سینه جمع و جوری داشت
نهال لباس لش میکرد و این منو دیوونه میکرد
من اون رو برای حرف زدن درمورد کار بالپ تاب بردم خونمون و اون باید فایل های لپ تاب رو پاک میکرد ک رفت توی عکسا و فیلم های سکسی پورن من رو دید و چشم غره رفت بهم
من رنگم زرد شده بود خلاصه فردا من اون رو توی کلاس زبانم دیدم داشت توی زمین خاکی بایک پسر دعوا میکرد ک پسره نهال رو پرت کرد زمین و فرار کرد منم بدو بدو رفتم کمک نهال و بهش گل داپم و درخواست رل کردم
با چشم های درشت سیاهش بهم خیره شده بود که یدفه زد زیر خنده گفت باش قبول
من اون رو برای فردا شب دعوت کردمدخونم و وقتی اومد نیم تنه و شلوارک لی پوشیدو اومد کنارم
ازم ادرس دستشویی پرسید و منم دادم بهش داشت از پله میرفت پایین ک لیز خورد و افتاد و جیغ کشید
منم رفتم زیر بازوهاشو گرفتم و بلند شد
بعدش مشروب رو آوردم و نهال گفت ک خوشش نمیاد منم گیر دادم یع باره و از این حرفا
نعنا شراب رو خورد و ولو شد رو تخت من و حسابی مست شده بود
من رفتم پیشش و نیم تنه شو در آوردم و سینه هاشو بازی بازی میکردم کمکم جفتمون لخت شدیم و روغنو آوردم ریختم رو نهال
بعد از یکم لب بازی رفتم کس نهال رو مک زدم نهال چنگ میزد ب تخت و میخاست فرار کنه چون ارضا شده بود و لذت میبرد کسشم مثل نبض میزد
کمکم نوک کیرمو گزاشتم سرکسش و ی دفه دادم تو و نهال گفت آییییییییییییییسی آخخخخخخخخ آیی آی آی آییی
پرده نهال رو زدم و کیف میکردم
یکم تلمبه زدم و کیرمو در آوردمو بردم دهنش اونم با ته دل ساک میزد و آب کیرمو ریخت روی ممه هاش
دوباره تلمبه میدم و ب نهال گفتم جونننننن جرت میدم عشقمممم جوننننننن جون
کمکم بلند شدیم لب بازی کردیم و رفتیم حموم اونم ی لب از من گرفت و رفت خونشون و تاحالا با هم دوستیم
نوشته: پرده زن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید