این داستان تقدیم به شما
سلام به شما دوستان
داستانی که میخوام براتون تعریف کنم تو سیزده بدر برام اتفاق افتاده
از خودم بگم من محسن هستم 22سال دارم و از زن های قد بلند خوشم میاد و طاهره یه زن شوهر دار دو بچه به اسم های سیما سینا 39ساله وقدبلند
بریم سر اصل مطلب سیزده بدر بود که دیدم طاهره خانم داره میره خونه مادرش من گفتم کمکتون کنم طاهره گفت زحمت میشه گفتم چه زحمتی وسایلشو گرفتم تا دم خونه مادرش واسش بردم بعد گفتم سیزده بدر میخواین کجا برین گفت محمود آقا(شوهرش) با بچه ها میخوان برن من سرم درد میکنه میخوام خونه بمونم گفتم بیاین بریم خونه ما دمنوش بهتون بدم خوب بشین گفت نه و رفت وقتی که رفت از فکر این که چجوری بکنمش بیرون نمیومدم مادرم واسه سیزده بدرمون آش پخته بود گفتم یه کاسه آش بده تا ببرم واسه طاهره خانم داد و بردم تو راه داشتم فکر میکردم چجوری بکنمش رسیدم زنگ زدم گفت کیه گفتم منم محسن آش براتون آوردم گفت بیا بالا کم کم داشتم به ارزوم میرسیدم که دیدم زن پسرعمه ام اونجاست زن پسر عمه ام گفت سلام محسن جان خوبی گفتم مرسی زن پسر عمه ام به طاهره گفت خب من برم عباس(پسر عمه ام ) منتظر منه میخوایم بریم شمال طاهره گفت به سلامتی خوش بگذره بعد طاهره رو به من کرد و گفت بشین برم واست چایی بریزم و بیارم نشستم رو مبل که یهو کیرم داره میاد بالا دیدم نمیتونم کنترل کنم رفتم دستشویی یه آب سر صورتم زدم اومدم بیرون رفتم رو مبل نشستم طاهره چایی رو اورد برداشتم طاهره هم چاییشو برداشت اومد روبرو من نشست شروع کردیم به صحبت کردن کیرمم داشت میترکید یادم اومد که چند تا فیلم سوپر تو گوشی ام دارم به طاهره گفتم میخواین سر دردتونو خوب کنم گفت اره چرا که نه گفتم بیاین کنار من بشنین اومد گوشیمو در اوردم فیلمارو واسش زدم داشت حشری میشد دیدم دستشو دراز کرد به کیرم من هم از خداخواسته گذاشتم دستشو به کیرم بزنه که یهو سیما دخترش از در وارد شد طاهره خودشو جموجور کرد و گفت چرا برگشتی دخترم دخترش گفت چادر مسافرتی رو فراموش کردیم اومدیم برداریم طاهره گفت تو اون اتاقه برو بردار
وقتی دخترش رفت به من گفت برو تو این اتاق دخترم بشین منم الان میام گفتم باشه خودش رفت خودش ارایش کرد وقتی اومد جز یه شورت هیچی تنم نبود اومد افتاد روم یه لب گرفت چه لبی من هم یه غلت زدم افتادم روش لباس هاشو دراوردم به جز شورتش من مثل قحطی زده ها شروع کردم سینه ها گردن و گوش هاشو میخوردم بعد پنج دقیقه بهم گفت پا شو بشین روتخت گفتم چشم جنده من رو تخت نشستم که یهو شورتمو داد پائین گفت کاشکی تو شوهرم بودی گفتم امروز شوهرتم دیگه تو هم امروز مال منی مگه نه؟ گفت اره کیرمو دراورد کرد تو دهنش یجوری ساک میزد واسم که فکر میکردم الکسیس رو میخوام بکنمبا لباش کیرمو حسابی خیس کرد ،اون داشت میخورد یواش یواش دستمو کردم تو شورتش یه نگاهی کرد برام کوسش حسابی خیس بود نمیدونستم چیکار کنم ،نشستم لبه تخت بلندش کردم اومد روبروم کوسشو حسابی خوردم ابش خیلی میومد طاهره حسابی تحریک شده بود هی میگفت محسن بکن تو کوسم مردم منم خمش کردم لبه تخت از پشت کیرمو مالیدم ب کوسش طاهره رو حسابی شهوتی میکردم دیوونه شده بود هی میگفت محسن بکن توش ولی نمیکردم میخواستم دیوونه بشه کیرم حسابی داغ بود با اب کوس طاهره هم حسابی خیسش کرده بودم طاهره دیگه تاقد نداشت کیرمو کرد تو کوسش وای چه داع بود کوسش،کیرم تو کوس تنگ طاهره داشت میترکید کوسش اونقده ابدار بود ک کیرم حسابی لیز میخورد تو کوسش طاهره چون قد بلندی داشت رونایه گوشتی و باسن تپولو نرم هم داشت پوست بدنش سفید سفید بود با این که دوتا بچه داشت خیلی کوس تنگی داشت ،وقتی کیرمو کردم تو کوسش یه اهی کرد کیرم داشت تو کوسش میترکید ،کیرمو در اوردم نشست جلوم زانو زد کیرمو جوری میخورد ک…
بلندش کردم دراز کشید رو تخت پاهاشو دادم بالا سوراخ کونش اومد بیرون خیلی تنگ بود ولی طاهره میگفت برام بازش کن شوهرم نمیکنه منو از کون ،کونشو با اب کوسش خیس کردم سوراخ کونش تنگ بود باز نمیشد ولی انگشتمو کردم تو کوسش مالیدم ب کونش انگشتمو کردم تو سوراخ کونش بالشو گذاشته بود رو دهنش ک کسی صداشو نشنوه اونقده جیغ زد ک دیوونه شدم ،سوراخ کونش ک یکم گشاد شد کیرمو خیس کردم اروم اروم فشار دادم طاهره دیگه تاقد نداشت ولی نمیذاشت کیرمو از کونش در بیارم کیرمو تا خایه کردم توش ولی در نیاوردم ک گشاد شه یکی دو بار زدم ولی دیگه راحت شد حسابی باز شد کونش اونقده تنگ بود باغث میشد ابم زود بیاد طاهره بهم گفت وقتی ابت میاد میخوام بخورمش میخوام ابتو بریزی دهنم منم از خدا بود اونقده تلمبه زدم نتونستم جلو خودمو بگیرم نصف ابم ریخت تو کونش ولی کیرمو ک از کون طاهره دراوردم گذاشت تو دهنش حسابی ابمو در اورد ریخت تو دهنش ولی تو عمرم همچین سکسی نکرده بودم .
نوشته: محسن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید