این داستان تقدیم به شما
سلام من احسان هستم 26سالمه ودر ترکیه زندگی میکنم من با زنم دوسالی میشد ازدواج کرده بودیم زنم شهلا قدش 178 هست وزنش 65 و پوست سفیدی داره و سینه 75 بریم سر اصل مطلب من بازنم خیلی زندگی خوبی داشتیم و سکس خوبی هم داشتیم زن من خیلی حشری هست و موقع سکس همیشه فحش میده و هرچی دوست داره میگه و منم گذاشتم آزاد باشه موقع سکس هرچی دوست داشت بهم بگه چون دوست دارم از سکس راضی باشه.
یه شب وقتی از سرکار برگشتم دیدم زنم میز رو چیده شمع روشن کرده و منتر من بود یادم رفته بود سالگرد ازدواجمون هست بدون اینکه چیزی بگم نشستم شام خوردم. و زنم هیچی نمیگفت و بعد بلند شد رفت ناراحت شد از دستم فهمیدم ناراحت شد منم پاشدم پشت سرش رفتم ازش پرسیدم چیزی نگفت اینقدر پیله شدم تا با گریه گفت امشب سالگرد ازدواجمون بود تو یادت نبود منم معذرت خواهی کردم گفتم سرم امروز خیلی شلوغ بود ولی کلا بیشتر مردها یادشون نیست این چیزارو اومدیدم دوتایی سرمیز شام داشتیم شام میخوردیم که زنم گفت احسان نوشابه بریزم یا مشروب گفتم مشروب بریز دوتایی سلامتی زدیم و یه لبی هم گرفتیم تا شام تموم شد اومدیم نشستیم روی کاناپه یکم دیگه خوردیم زنم دوتا پیک دیگه چون کم میخورد زود بدنش گرم میشد و حالش بد میشد سریع افتاد تو بغلم منم یه لب ازش گرفتم دیدم خیلی داغ هست حشری شده اونم همراهیم کرد بلندش کردم بردمش روی تخت افتادم روش لب میگرفتم یه دستم به سینش بود همچنان هم لباش رو میخوردم هم سینش رو با دستم فشار میدادم نقطعه حساس زنم سینه و پاهاشه همچنان که داشتم لب میگرفتم گفت احسان پاهام رو بخور منم که دوست داشتم رفتم پاهایی که سفید و خوشگل بودن و یه لاک خوشگل قرمز هم زده بود آروم زبون زدم روش انگشتای پاش رو میکردم دهنم لیس میزدم بین انگشتاش رو با یه دستم کوسش رو میمالیدم
بعد اون یکی پاش رو هم لیس زدم و میخوردم براش که زنم صدای ناله هاش بلند شد پاش رو ول کردم رفتم سمت کوسش پاهاش رو از هم باز کردم از سوراخ کونش تا کوسش رو یه لیس زدم که صدای نالش بیشتر شد منم تند تند داشتم میخوردم که زنم میگفت بکن توش ولی من فقط میخوردم گوش به حرفاش نمیدادم که دیدم داره میلرزه داشت سروصدا میکرد که یهو هرچی آب داشت پاشید تو دهنم حالا گفتم نوبت من هست من وایسادم اونم اومد زانو زد آروم از زیر تخمم یه لیس زد تا سر کیرم یهو همه کیرم رو کرد دهنش دوباره کیرم رو درآورد آروم با زبونش با کیرم بازی میکرد بعد دوباره همه کیرم رفت تو دهنش خوب ساک میزد خیلی حرفه ای بود تو ساک زدن دیگه نوبت بکن بکن بود بهش گفت با پشت بخوابه پاهاش رو انداختم رو شونم بعد کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش محکم کردم توش یه جیغی زد گفتم الان پدر و مادرش نیان اخه پدر و مادرش طبقه بالایی ما هستن من که داشتم تلمبه میزدم گفت پاهام رو هم بخور منم پاهاش رو لیس میزدم درحال تلمبه زدن بودن دیدم داره مثل عادت همیشگی فحش میده ولی اینبار عجیب بود میگفت بکن مادرم رو بگاه منو جرم بده خواهرم رو بگاه پارم کن منم گفتم خواهرومادرت رو میگام چه دختری ساخته مادرجون جندت همچنان که داشتم تلمبه میزدم دیدم داره آبم میاد گفتم برگرد از کون بکنمت گفت کون من حال نمیده چون کونش کوچیک بود گفت میخوای خواهر کون خوشگلم رو یا مادرجندم رو بکنی گفتم اره من فکر میکردم دوباره حشری شده داره کسشعر میگه کیرم رو کردم تو کونش تند تند داشتم تلمبه میزدم که یهو آبم اومد بافشار ریختم تو کونش گفت مرسی عزیزم اومدم تو بغلش د از بکشم گفتم ببخشید فحش ناموسی دادم گفت مگه چی گفتی گفتم همونایی که موقع سکس گفتم گفت فدای سرت میتونی برو بکن گفتم حالت هنوز خوب نیست گفت نه واقعا اگه از خواهر و مادرم خوشت میاد برات جورشون کنم گفتم ولش دردسر میشه گفت نه بابا هیچی نمیشه اخه زنم با مدارش خیلی راحت بود درمورد همه چی باهاش حرف میزد حتی با خواهرش بی پرده حرف میزد گفت خواهرم آرزوشه یکی پاهاش رو لیس بزنه بعد تورو هم میدونه پاهای منو لیس میزنی اخه بهش گفتم من نمیدونستم چطوری تو قیافه خواهرزنم نگاه کنم بعد گفت مامانم سکس با بابایی حال نمیکنه اصلا گفتم چرا گفت بابایی زود ارضا میشه مامان همیشه وقتی تعریف میکنه برام گریه میکنه وقتی از کیر تو تعریف میکنم پیش خواهر و مادرم اونا میخندن میگن نوش جونت کاش ماهم یه همچین کیری گیرمون بیاد گفتم یعنی میشه گفت اره گفتم برو تو نخشون پس گفت فردا شب مشروب خوری پایه ای گفتم اره گفت پس با من گفتم باشه منم مه تو کف خواهرزنم بودم چون قبلا با دوستم سکس داشته پردش رو زده بود بعد پسره فرار کرده بود رفته بود قدش 169با پوست سفید و سینه یکم بزرگتر از زنم داشتم تو تخیلات سپری میکردم که زنم اومد گفت کجایی گفتم داشتم خواهرت رو تو تصورات میکردم گفت به موقعش گفتم حله فردا شد و روز موعود رسید همه جمع بودیم پدرزن شام خورد گفت من میرم بخوابم که خیلی خستم وقتی پدرزن رفت در رو قفل کردیم تا یهو سر نرسه
بسات مشروب رو درست کردیم مادرزنم یه چیزی گفت شوکه شدم گفت چه دوماد کسکشی هستی من موندم چی بگم که یهو همه زدن زیر خنده بعد زنم شد ساقی برای مادرش و خواهرش زیاد میریخت دیدم خواهرزنم گرمش شده لباسش رو دراورد با سوتین نشست گفت همه خودی هستیم منم خوشحال بودم یه نیش خندی زدم مادرزنم شالش رو انداخت رو زمین گفت منم گرمم شده با اجازه جمع همونجا لباس و شلوارش رو در آورد که یهو زنم گفت دومادت نشسته خجابت بکش مادرزنم گفت احسان از خودمونه گفتم راحت باشین خواهرزنم نزدیک من شد زنم متوجه شد منو هل داد سمت خواهرزنم دوباره پیک هارو بردیم بالا که خواهرزنم گفت بزنید به سلامتی کیر احسان جون من شوکه شدم مادرزنم گفت خجالت نکش راحت باش تا اینو گفت گفتم قربون کیر گفتنت برم دیدم خواهرزنم پیک رو سریع رفت بالا اومد پرید بغلم شهلا تا دید خواهرش میخواد چیکار کنه گفت ویدا جنده صبرکن چه عجله داری مادرزنم گفت بزار دخترم راحت باشه تازه به چیزی که میخواسته رسیده. که تازه فهمیدم اونا هم نقشه ریختن مثلا من نمیدونم منم دست بردم روی سینه خواهرزنم که شهلا گفت خوبه جنسش گفتم عالیه مامانت خوب کس پرورش میده که مادرزنم از اونور گفت خودمم خوب کوسی هستم منم که روم باز شده بود گفتم شما کوس هستین که همچین چیزایی دراومده که دیدم با این حرفم ویدا دست برد تو شلوارم دوباره دستش رو کشید بیرون. که رفت کنار مادرزنم گفت چی شد ویدا که خواهرزنم گفت خیلی بزرگه میترسم مادرزنم اومد جای ویدا نشست گفت بیا برو اونور پس مال خودمه منم که کلا خودم رو رها کرده بودم دیدم مادرزنم کیرم رو از تو شلوارم درآورد کرد دهنش گفت جووون چه کیری عاشقتم احسان جون زنم گفت همش مال خودته مامان جنده خودم بلند سد تموم لباساش رو دراورد لباسای منم در آورد من و مادرزنم کلا لخت شدیم رفتیم تو اتاق منو انداخت رو تخت افتاد به جون کیرم. دیدم خواهرزنم اومده بالای سرم پاهاش رو آورد جلوی دهنم گفت بخور زنت میگه خوب بلدی پا لیس بزنی و بخوری من که پاهاش رو کردم دهنم یه مزه خاصی میداد خیلی خوشمزه تر از پاهای زنم بود مادرزنم که خیلی حشری شده بود بیچاره خیلی وقت بود درست سکس نکرده بود همچنان داشت ساک میزد که زنم از پشت افتاد به کوس مامانش و کوس مامانش رو میخورد بعد مادرزنم رو اشاره رسوندم که بسه اونم پاشد با کوسش نشست روی کیرم یه جووون بلندی گفت فکر کردم پدرزنم شنید تند تند خودش بالا پایین میشد روی کیرم همش به شوهرش فحش میداد میگفت این کیره نه اون هسته خرما
زنم گفت دیدی مامان جندم رو اخرش کردی منم گفتم همتون رو میکنم عاشقتم خانومم مادرزنم از بس داغ شده بود برگشت از روی سوراخ کونش رو خیس کرد با کون نشست روی کیرم منم همچنان داشتم پاهای ویدا جنده رو میخوردم که یهو خواهرزنم با کوس نشست روی روی دهنم گفت بخور احسان جون از این به بعد ما سه تا واسه تو هستیم منم که با این حرفش حال کردم تند تند داشتم میخوردم مادرزنم همچنان داشت با کون روی کیرم بالا پایین میشد که زنم هم داشت کوسش رو میمالید که ارضا شد من که مشروب خورده بودم کمرم سفت شده بود مادرزنم افتاد اونور منم دیدم نوبتی هم باشه نوبت خواهرزنم هست ویدا که خیلی حشری شده بود گفت فقط بکن توش کوسش رو از بس لیس زده بودم آب انداخته بود کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش محکم هل دادم تو کوسش که یه جیغی زد که همه فکر کنم شنیدن مادرزنم گفت آرومتر ویدا همچنان میگفت تندتر کچسش خیلی تنگ بود چون دفعه دومش بود از جلو میداد دیدم نوبت به کونش هم باید برسه که داشت آبم میومد گفتم برگرد میخوام کونت بزارم که برگشت گذاشتم در کونش هل دادم خیلی راحت رفت گفتم خیلی کون دادی اره گفت اره تو کارگاه به بیشتری های پسرا دادم از عقب مادرزنم گفتم از این به بعد فقط به احستن میدی فهمیدی ویدا گفت چشم دیدم داره آبم با فشار میاد که گفتم کجا بریزم خواهرزنم گفت بریز روی صورت هممون منم ریختم روی صورت همشون بعد صورت همدیگه رو لیس میزدن تمام آب من رو لیس زدن و خوردن زنم گفت بعد باید منم بکنی گفتم چشم رفت سریع یه نوشیدنی آورد خوردیم گرفتیم همونجا خوابیدیم بعدها مادرزنم که گفت بچه میخواد شوهرش نمیتونه حاملش کنه از من کمک خواست منم با رضایت زنم کمکش کردم فقط بچه هم واسه من بود هم واسه شوهرش چون اونم آبش رو میریخت تو کوس زنش ولی زود ارضا میشد زنش حال نمیکرد بخاطره همین از منم کمک میخواست بعد وقتی مادرزنم حامله شد همیشه فقط واسم ساک میزد ولی خواهرزنم و زنم رو همیشه میکردم سکس ما تا پنج سالگی پسرم یعنی همون برادرزنمم که میشه ادامه داشت ویدا هم پردش رو دوخت با یه پسره پولدار ازدواج کرد و رفت من موندم و زنم و گاهی اوقات مادرزنم میومد
ببخشید اگه غلط املائی داشتم
نوشته: احسان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید